یا مقلبالقلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسنالحال
.jpg)
من به چشمهای بیقرار تو قول میدهم که ریشههای ما به آب و شاخههای ما به نور میرسد. ما دوباره سبز میشویم. قندیل، تندیس قطرههایی است که تسلیم جاذبه نشدند، پس مقاوم باش.
سالها پیش معنای عید و تعطیلات برایم با این روزها متفاوت بود. میپنداشتم یا باید حتماً به سفر بروم یا مهمانیهای آنچنانی یا تفریحهای بینظیر داشته باشم و حتماً باید اتفاق عجیب و مهیجی صورت پذیرد تا من شاد و سرخوش باشم و اگر این اتفاق نمیافتاد حالی خراب سراغ من میآمد که وای! روزهایم بیهوده و عبث گذشت.
من عید نوروز و تعطیلات را متفاوت از روزهای دیگر میدیدم و فکر میکردم اگر من و خانوادهام خوش، خوشبخت و ثروتمند باشیم، عید است. مرا چه شده است که اکنون یک روز معمولی با کوله باری از مشکلات و سختیها هم میتواند برایم عید باشد؛ مثل همین لحظه که مشغول نوشتن هستم؟! مرا چه شده که عید را دیگر به سفر و عشقوحال نمیدانم و شاید اعیاد و تعطیلات بسیاری را تنهای تنها همراه با رؤیا خوش بودهام و از درون رضایت قلبی داشتهام؟! مرا چه شده که دیگر دنبال تغییر دادن، کنترل کردن و مچ گرفتن مسافرم نیستم؟ نه میخواهم به او درس اخلاق بدهم، نه میخواهم تحت آداب، ضوابط و خواستههای من باشد و رفتار کند!
این روزها، شادی و خوشبختی دیگران بیشتر از شادی خودم، خوشحالم میکند. آیا این تغییرات و تحولات معجزه نیست؟ آری! اعجاز است، اعجازی بانام کنگره ۶۰، آموزههایش و استادش که سلطان عشق است؛ سلطانی که به من آموخت تا از خود نگذری به خود نرسی! عید آن روزی است که حال دلت خوب است و با خودت، دیگران و کائنات در صلح هستی و غرق آرامش، شکرگزاری و دیدن داشتههایت.
عید آنجایی است که خوشی من در خوشی دیگران باشد و فقط به خود و عزیزانم فکر نکنم؛ درونم را از کینه، رنجش، نفرت، حسادت، قضاوت، دروغ و غیبت پاککنم و جای آن را به عشق، محبت و خدمت بدهم. ببخشم همهکسانی را که روزی بر من تاختند و ببخشم؛ هم مادی و هم معنوی.
پایان سال در کنگره، با وادی چهاردهم روبرو میشویم. من اینجا آموختم پیر و جوان، زن و مرد، زشت و زیبا، کودکان گرسنه، معتادان، حیوانات، گیاهان و حتی ظالمان عشقاند. آموختم کسی بهعمد نمیخواهد مرا آزرده کند و به من آسیب بزند و همه اینها از جهل او است. آموختم هرروز باید آموزشها، دانایی و دانشم را گسترش دهم تا به عمق راز خلقت و کائنات پی ببرم.
اکنون عید و تعطیلات برای من میتواند هرروز در خانه بودن باشد با تلویزیون دیدن، کتاب خواندن، سیدی گوش کردن و نوشتن، صدای پرندگان را شنیدن، به حیوانات و گیاهان غذا و آب دادن. من در عید میتوانم سری بزنم به یتیمان، دردمندان، سالمندان و بیماران و با امید دادن و شاد کردن دل آنها تعطیلاتم را بسازم.
عید فرصت خوبی است که خود را بهطورجدی محک بزنم و ببینم چقدر آموزشهای کنگره و راهنمایم را در این تعطیلات میتوانم عملی کنم؟ این تعطیلات فرصت مناسبی است که در کنار مسافرم (همان مسافری که شاید سالهای پیش بدترین عید و تعطیلات را کنارش داشتم) بهترین را برای خودم و او با تغییراتم رقم بزنم.
اما اگر در عید به سفر میرویم، سعی کنیم آموزههای استادمان را عملی کنیم و با برنامهریزی و پسانداز در طول مسیر لذت ببریم. فقط به مقصد و رسیدن فکر نکنیم و از لحظهلحظه سفر، بین راه، ایستگاهها، آسمان، زمین، کوه، دشت، مزارع، گلها، حیوانات و ... لذت ببریم. این بار عهد کنیم هیچچیز ما را به هم نریزد و با نادانی، جهل و ضد ارزشها عید خود را عزا نکنیم.
چه زیبا که عید امسال با ماه رمضان درآمیخته. رمضان، مهمترین و ارزشمندترین ماه برای ما کنگرهایهاست؛ چراکه DST، کشف اعجاز، تلنگر و تفکر همهچیز در این ماه برای مهندس دژاکام اتفاق افتاد. چه لحظههای ناب و نایابی که در افطاریها در کنگره باهم گذراندیم و به لطف خدا امسال هم بهترین روزها را خواهیم گذراند؛ اما آیا به عمق و فلسفه روزه و روزه گرفتن پی بردهایم؟ آیا میدانیم که نباید در صبر خود بیصبری کنیم؟ آیا میدانیم گرسنگی کشیدن، برای شفای جسم و جان، بالا بردن نقطه تحمل و درک فقر و گرسنگی گرسنگان جهان است و سحر و افطارها دور عزیزان جمع شدن و پروردگار را برای این لحظات، وجود آنها و سفرههای گرم و بابرکت، شکر کردن است؟
چه زیبا که امسال برای ما اعضای کنگره با دستور جلسه وادی چهاردهم و تعطیلات پایان میگیرد! به سال گذشته بنگریم، اگر میخواهیم ثروت و داراییمان را بشماریم؛ پولهایمان را نشماریم، بلکه تعداد دلها و قلبهایی که به دست آوردهایم، اشکهایی که پاککردهایم و لبخندهای که بر لبهایی نشاندهایم، تنها دارایی و ثروت ماست که با خود به بعد دیگر میبریم. ثروت واقعی به حال آدم است، نه مال آدم.
اگر تاکنون غافل بودهایم دیر نیست، عهد کنیم در سال جدید انسان دیگری شویم. ممکن است شخصی در تعطیلات هم هرروز سرکار برود یا در گرفتاری و مشغله باشد؛ اما اگر فلسفه زندگی را آموخته باشد که زندگی را باید زندگی کرد، در هر شرایطی میتواند لذت ببرد. مشکلات همیشه هست؛ «م» مشکلات را برداریم تا شکلات شود و شیرینی و حلاوت آن را نوش جان کنیم.
عید و تعطیلات یعنی؛ حال خوش، یعنی رضایت از خود، یعنی آرامش و صلح، یعنی عشق بلاعوض، یعنی وادی چهاردهم و درک وادی چهاردهم یعنی عید، اعیاد و گلستان. کسی که هرروز دیگری را به عید و عشق تبدیل میکند، هرروز خودش عید، برکت، سلامتی و فراوانی است، پس آن کنیم که فرمان است.
پایان امسالت سبز باد
برایت آرزو میکنم
در هیاهویی که مردمان میدوند برای زنده ماندن
تو آرام قدم برداری برای زندگی کردن
.jpg)
نویسنده: کمکراهنما همسفر رؤیا (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر عالیه، مرزبان خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم رهجوی کمکراهنما فرزانه (لژیون چهاردهم)
همسفران نمایندگی شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3152