جلسه هفتم، از دوره بیست ونهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰؛ نمایندگی امین قم، با استادی کمکراهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر جلال، با دستورجلسه «وادی چهاردهم وتاثیر آن روی من» و تولد اولین سال رهایی مسافر محمد روز پنجشنبه 25اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
تشکر میکنم از دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند، از نگهبان و دبیر جلسه و ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر میکنم که اجازه دادن در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم، از همسفران سپاس گذارم که وادی چهاردهم را خیلی گزیده قرائت کردند، اما امروز دستور جلسه ما دو بخش است، بخش اول وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من و بخش دوم تولد اولین سال محمد عزیزاست، خدا را شکر میکنم که هستم و ادامه مسیر میدهم و امیدوارم از این به بعد هم در کنگره 60 باشم و از این آموزشها استفاده کنم، عزیزانی که وادی چهاردهم را قرائت کردند تا حدودی میدانند و یک چکیده کوچکی در مورد وادی چهاردهم و وادی عشق و محبت همیشه در لژیون به رهجوها میگویم که این نیست که ما چیزهای جورواجور را برای خودمان انتخاب کنیم و صحبت کنیم، اگر من یاد بگیرم کارهای روزمره خود را سر ساعت انجام بدهم این یعنی وادی چهاردهم، یاد بگیرم نفرت را بگذارم کنار، حسادت نداشته باشم و دروغ نگویم این خیلی سخت است که دروغ نگویم من روزمرهام با دروغ میگذرد مگر میشود دروغ نگفت، باید بگویم بله میشود ذرهذره آن را کم کرد، سعی کردهام که در زندگی خودم این کار را انجام بدهم و تأثیر این وادی در زندگی من هم بوده است، دروغ را در زندگی خودم خیلی آوردهام پایین من نمیگویم انسان مقدسی هستم و دروغ نمیگویم من هم انسان هستم، سعی میکنم درجایی که غیبت میکنند یا نشینم یا اگر توانش رادارم موضوع را عوض کنم و از موضوع غیبت خارج کنم، اما قبل از کنگره من اینگونه نبودم و اولشخص مفردی بودم که غیبت را شروع میکردم و خیلی هم به شکل زیبایی آن را توضیح میدادم، خدا را شکر میکنم که کنگره به من یاد داد که محمد دیگر کافی است 37 سال زندگی خوبی نداشتی، امروز با یکی از دوستان غیر کنگرهای خودم صحبت میکردم و گفت که من 3 روز است که دیگر سیگار مصرف نمیکنم و خیلی خوشحال بود و به او گفتم که من 37 سال تمام مدلهای خطا کردن را در زندگی انجام دادم، به خانواده به اطرافیانم به دیگران بیاحترامی کردم، از تمام مدلهای ضد ارزشی در زندگی داشتهام، اما نتیجه اینهمه اشتباهی که داشتهام تباهی بود، اما چند سالی است که درست زندگی میکنم، آرامش دارم، غیبت نمیکنم، تهمت نمیزنم و قضاوت نمیکنم، شکر زیاد میکنم لحظهبهلحظه شاکرم و از زندگی لذت میبرم، امیدوارم که همه ما در این مسیر باشیم و از لحظههای زندگی خوب استفاده کنیم، آقای مهندس میفرمایند که وارد باغ زندگی که شدید از این باغ و درختهای آن بهخوبی استفاده کنید تا به آخر باغ برسید، در آخر باغ اتفاق خاصی قرار نیست که رخ بدهد همین مسیری است که ادامه دارد، درختی که در اول باغ است در آخر هم همان درخت است پس باید خوب از آن استفاده کرد، زندگی همین است.
.jpg)
اما بخش دوم جلسه تولد اولین سال رهایی محمد عزیز است.
پیام مسافر محمد:
محمد عزیز خوشحالم که با عبور از جادههای سخت و یخبندان به درمان رسیدید، اکنون شما در نقطه شروع دیگری هستید حتماً این را خوب میدانید از ذرات جرقه میشود به روشنایی بسیار وسیعی رسید اولین سال رهاییات پرشگون باد، از طرف مسافران و همسفران کنگره 60 شعبه امین قم، من هم اولین سال رهایی محمد را به جناب آقای مهندس و خود محمد و به راهنمای خودم آقا محمد تبریک میگویم، محمد هم مانند تمام مصرفکنندگان اوایل ورودش به کنگره 60 ظاهرش بد نبود اما متأسفانه باطن بسیار ویرانی داشت صور پنهان او بسیار درگیر بود، هر روز میامد پیش من و میگفت که احساس میکنم دارم میمیرم فکر کنم که سرطان دارم، گفتم تا زمانی که زندهای زندگی کن چرا اینهمه ناامید هستی، خیلی بههمریخته بود و به من میگفت مصرف متادون دارم اما بعداً مشخص شد که انواع موادها را مصرف میکند، بسیار حال بدی داشت صور آشکار خوبی به نظر داشت اما صور پنهانش بهشدت بههمریخته بود، با او صحبت کردم و گفتم اگر فکر میکنی یک ساعت زندهای اینیک ساعت را خوب و تمیز زندگی کن سالم زندگی کن، یعنی خداوند یک ساعت به تو فرصت داده است پس ازش خوب استفاده کن و به دیگران کمک کن احترام بگذار به خودت، سخت بود اما ادامه مسیر داد، محمدی که روزی آنقدر بههمریخته بود امروز ازاینجا بلند میشود و میرود تهران در باشگاه کشتی کنگره 60 کشتی میگیرد و امروز یک ورزشکار شده است و حالش خوب است، امیدوارم روزی در امتحان کمک راهنمایی قبول شود و اولین سال رهایی رهجوهای خود را جشن بگیرد.
.jpg)
اعلام سفر مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر آخرین آنتی ایکس شیره متادون روش درمان دی اس تی با داروی اوتی مدت سفر اول ده ماه و سیزده روز ورزش در کنگره کشتی شنا مدت رهایی چهارده ماه و یک روز با راهنمایی،راهنمای خوبم محمد آقا خسروبیگی.
.jpg)
آرزوی مسافر محمد:
من هم به رسم کنگره دو تا آرزو دارم،یکی را در دل خودم نگه میدارم و یک آرزویی هم دارم برای تمام مسافران و همسفران، اونهایی که در دل خودشان فکر میکنند دارند اذیت میشوند با آمدن به کنگره،از خداوند میخواهم یک آرامشی بهشان بدهد که هم سفر خودشان را به خوبی تمام کنند و هم خدمتگذار باقی بمانند.
صحبت های مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر:
خدا را شکر میکنم بابت تمام سختیهایی که جناب مهندس در این سالها کشیدند تا من مسافر بیام اینجا خیلی راحت بشینم، 14 ماه است لب به هیچچیزی نزدهام درصورتیکه الآن در خانواده خودم مصرفکننده است، روزی که وارد کنگره شدم با تمام ترسی که داشتم به خاطر اینکه قبل ازاینجا رفتم کمپ ولی قبولم نکردن، اینجا اگر صحبت میکنم و میگوییم که در زمان قدیم چی بودم باورشان نمیشود و با خودشان میگویند تابهحال یک قرص سردرد هم استفاده نکرده است.
خدا را شکر میکنم، تشکر میکنم از آقای مهندس، راهنمای خوبم محمد آقا، گروه مرزبانی و همچنین از تمام کسانی که نقش کوچکی داشتند تا من رها بشوم و در این جایگاه بنشینم.
دایی داشتم خدا رحمتش کند میآمد خانه ما و مینشست سیگار میکشید و زمانی که دود آن را بیرون میداد میپریدم دود آن را میگرفتم، یک روز رفتم مغازه خرید کنم با خودم گفتم چرا اون سیگار بکشد و من دود آن را بگیرم بزار خودم بخرم و خودم مصرف کنم، اولین سیگارم را در سن 9 سالگی کشیدم و اولین مواد را در سن 16 سالگی، در همه این سالها آرزویم این بود که سالم باشم و باعث افتخار خانوادهام باشم، در این سالها که نبودم ولی اگر هم بخواهم باشم در قید حیات نیستند ولی خیلی خوشحال هستم انشالله که روح اونها هم در آرامش باشد از اینکه من سالم شدم و دارم درست زندگی میکنم.
تمام تلاشم این است در این مسیری که پیش رو دارم و مسیر خیلی سختی است باعث افتخار خانوادهام باشم، از خداوند کمک میخواهم تا به اون جایگاه برسم.
.jpg)
{تایپ: مسافر میلاد لژیون ششم}
{ارسال خبر: مرزبان خبری مسافر رمضان}
- تعداد بازدید از این مطلب :
720