English Version
English

عشق یعنی از خود گذشتن و سوختن، ولی نه برای خاکستر شدن، برای به نور تبدیل‌شدن(نمایندگی یاس)

عشق یعنی از خود گذشتن و سوختن، ولی نه برای خاکستر شدن، برای به نور تبدیل‌شدن(نمایندگی یاس)

هفتمین جلسه از دوره پنجاه و ششم کارگاه‌های آموزشی- خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر، نمایندگی یاس، با استادی کمک راهنما همسفر هانیه، نگهبانی مسافر زهره و دبیری موقت همسفر محدثه با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» روز شنبه، مورخ ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۱ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان هانیه هستم یک همسفر.

خداوند را شاکرم که امروز در این جایگاه، در خدمت شما عزیزان هستم. در کنگره ۶۰، چهارده وادی، قانون یا راه وجود دارد که در قالب فصل‌های آموزشی به مصرف‌کنندگان مواد مخدر ارائه می‌شود. اگر به متن وادی‌ها دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که هرکدام از آن‌ها گره‌گشای بخش عمده‌ای از مشکلات زندگی ما هستند که تا به امروز نه می‌دانستیم و نه می‌توانستیم آن‌ها را بازکنیم.

وادی‌ها از موضوع تفکر، در وادی اول، شروع‌شده و به موضوع عشق و محبت، در وادی چهاردهم، می‌رسد. این‌ها تکمیل‌کننده یک دایره هستند و در انتها دوباره به هم می‌رسند. از موضوع تفکر تا محبت، که محبت رابطه تنگاتنگی با تفکر دارد.

در این وادی متوجه شدیم مراتب عشق ۳ مرحله است؛ عشق مخلوق به مخلوق، عشق مخلوق به خالق و عشق خالق به مخلوق. من قبل از اینکه به کنگره بیایم، فکر می‌کردم خیلی مهربان و بامحبت هستم، ولی وقتی به اینجا آمدم، معنا و مفهوم عشق برایم کاملاً عوض شد. قبلاً عشق و محبت من به‌صورت غریزی بود.

همه ما، ازجمله خودم، به کنگره آمدیم تا فقط حال خودمان را خوب کنیم. آمدیم، خوب شدیم، درمان شدیم، ولی چه اتفاقی افتاد که ماندیم، مرزبان ایجنت کمک راهنما و یا خدمتگزار شدیم؟ چون به مفهوم واقعی عشق رسیدیم، چون فهمیدیم باید بمانیم و به دیگران کمک کنیم، دست دیگران را بگیریم و فقط این کافی نیست که حال من یا خانواده من خوب باشد و این چیزی جز عشق و محبت نیست.

دو نوع محبت داریم؛ محبت عام و محبت خاص. کارهایی که من قبلاً انجام می‌دادم، محبت خاص بود؛ به عزیزانم و نزدیکانم محبت می‌کردم؛ اما کنگره محبت به عام را به من یاد داد، عشق را به من یاد داد و به من آموخت که دنبال باز پس گرفتن آن نباشم. من در گذشته اگر برای کسی کاری انجام می‌دادم و آن شخص برای من جبران آن کار را نمی‌کرد، ناراحت می‌شدم؛ اما الان ناراحت نمی‌شوم؛ به این خاطر است که آقای مهندس به ما آموزش دادند انسان‌ها نادان هستند و اگر کاری انجام می‌دهند، از روی ناآگاهی‌شان است.

باید به این سطح از جهان‌بینی برسیم که عشق بلاعوض نسبت به‌کل هستی داشته باشیم و کل هستی را دوست داشته باشیم؛ مثل خورشید که به همه‌جا به‌صورت یکنواخت می‌تابد. ما باید به این درجه برسیم.

رمز باز شدن قفل‌هایی که حال من را خراب می‌کند، فقط «عشق و محبت» است. عشق یعنی از خود گذشتن و سوختن، ولی نه برای خاکستر شدن، برای به نور تبدیل‌شدن، نوری که دیگران آن را ببینند؛ مثل آقای مهندس که درمان و حال خوششان را فقط برای خودشان نخواستند و مانند یک نور به همه ما تابیدند؛ ایشان ازلحاظ نسبی با ما غریبه‌اند، اما الان از آشناترین آشنایان ما هستند، دلگرمی تک‌تک ما هستند و منِ هانیه، اگر ادعا می‌کنم ایشان را دوست دارم و شاگردشان هستم، باید بدانم، چیزی که قلب ایشان را به درد می‌آورد، انجام ضد ارزش‌ها است و باید از آن‌ها دوری‌کنم.

سال جدید نزدیک است؛ بیاییم به‌جای خانه‌هایمان، دل‌هایمان را خانه‌تکانی کنیم. دستور جلسه‌‌های امسال، با وادی چهاردهم تمام می‌شود؛ بیاییم دل‌هایمان را از حسادت، کینه، نفرت، رنجش، انتقام و خشم پاک‌کنیم و برای عشق و محبت جا باز کنیم.

در آخر، به قول استاد امین؛ « این که من ستاره باشم و بدرخشم مهم نیست؛ مهم این است که من کمک کنم دیگران ستاره شوند و بدرخشند.»

تایپ: کمک راهنما همسفر هانیه.
ویرایش: مسافر کبری، لژیون نوزدهم.
بازبینی: مسافر تینا
ارسال: همسفر فاطمه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .