انسان تا مرحلهای که بخواهد به اوج انسانیت برسد، باید به محبت متصل شود.
پس از طی کردن همه وادیها به وادی چهاردهم که وادی عشق و محبت است میرسیم که فقط از یک انسان دانا تراوش میکند. یک انسان جاهل نمیتواند دارای محبت همیشگی باشد.
وادی چهاردهم با توحید برابری میکند و توحید هم چیزی نیست؛ جز محبت. یایه اصلی آسایش و آرامش محبت است تا زمانی که انسان به محبت نرسد و یا دارای محبت نباشد نمیتواند آسایش و آرامش داشته باشد. محبت یعنی؛ همه هستی را دوست داشتن، مهر ورزیدن و مهربان بودن.
همه جمادات، نباتات و غیره در مسیر خود حرکت میکنند و همه وظیفه خودشان را میدانند و انجام میدهند برای مثال، درختان به وقت خود به خواب زمستانی میروند و به وقتش دوباره جوانه میزنند، در زمانی که لازم است نیز شکوفه و میوه میدهند. امواج دریا و ماهیها و... هم همینطور هستند همه و همه کارشان را به موقع انجام میدهند. فقط انسانها هستند که متفاوت هستند، چون انسان اختیار دارد.
انسان گاهی در جهت فرمان حرکت میکند و گاهی در جهت خلاف و منفی حرکت مینماید که جز دشواری و سختی چیزی برای خودش به ارمغان نمیآورد، به طور مثال فردی که در بهترین خانه زندگی میکند و ثروت زیادی دارد ولی از آرامش و آسایش برخوردار نیست، فردی هم هست که در بیغولهها زندگی میکند ولی زندگیش در آرامش است و گویی در بهشت زندگی میکند. پس پول و ثروت آرامش نمیآورد چون باید دل، خوش باشد.
اگر ما آن محبت واقعی را نداشته باشیم به درجه کمال نمیرسیم. همان طور که گفتم: آخرین مراحل آرامش جسم، فرمان فکر و عقل است که فرمان فکر و عقل، بدون عشق و محبت امکان پذیر نیست.
ما سه پایه اصلی داریم؛ عشق، عقل و ایمان که این سه تا پایه باید با هم کار کنند.
برای محبت هم یک مثلث در نظر میگیریم که یک ضلع آن مربوط به محبت کردن به خود و خانواده است که انسان باید خودش را دوست داشته باشد و از جسم خود محافظت کند در این صورت به جسم خود ضرر نمیرساند و همچنین باید برای اعضای خانوادهاش هم ارزش قائل باشد و به آنها محبت کند. ضلع بعدی دوستان و خویشان می باشند، شخصی که محبتش را فقط نثار خود و خانواده خود میکند این محبت، ناقص است شما اگر خویشی داری که در فقر است و شما وضع مالی خوبی دارید باید به او کمک و محبت کنید. ضلع بعدی مربوط به بیگانگان میشود که با شما هیچ نسبتی ندارند ولی در زندگی مشکلی دارند بایستی شما به آنها محبت و یاری برسانید.
منظور از محبت بیکران این است که شما در مثلث محبت طوری حرکت کنید که به هر سه ضلع به یک اندازه محبت کنید. آن وقت دیگر روی زمین آشغال نمیریزید، دریا را کثیف نمیکنید، فاضلاب را در رودخانه نمیریزید و....
وقتی انسان یک ظرفی میشود که مملو از محبت است؛ محبتش در همه جا گسترش پیدا میکند مانند خورشید که هیج فرق نمیگذارد و به همه جا یکسان میتابد، انسان بامحبت هم انرژی و پولش را به همه یکسان میبخشد و همه برایش ارزشمند هستند.
راهنما هم بایستی همینطور باشد و به شاگردانش به یک اندازه محبت کند. در اینجاست که شخص به مقام رفیع انسانیت میرسد که در بهشت قرار میگیرد. در کنگره۶۰ پیوند محبت بین افراد برقرار است و همه به هم احترام میگذارند.
ما باید در تمام مراحل زندگی با تفکر و اندیشه حرکت کنیم مثلاً سفر ما در حال تمام شدن است و میخواهیم سفر دیگری را شروع کنیم باید فکر کنیم که در سفر دوم میخواهیم چکار کنیم؟ برنامه چه چیزی است؟ مولای متقیان میفرمایند: آنچنان برای زندگیت فکر کن که همیشه زنده هستی و آنچنان به آخرت فکر کن که ممکن است همین لحظه از دنیا بروی.
چیزی که ما با خودمان از این دنیا میبریم فقط فکر و اندیشه ما است. انسان گاهی به پایینترین نقطه تاریکی و سیاهی میرسد. آیا در این حال امکان دارد که هدایت شود؟ ممکن است بگوییم از من گذشته و دیگر امکان پذیر نیست! در اینجا استاد میگوید: بله میتواند هدایت شود، در صورتی که بخواهد و حرکت کند. حتی موقعی که انسان در ظلمت فرو رفته است ، کافیست به سمت روشنایی و نور برگردد تا بخشیده شود.
میزان سواد، دانایی محسوب نمیشود دانایی به لباس تمیز و مرتب پوشیدن نیست، بلکه دانایی به دانش، تفکر و کسب تجربه است، دانایی باید به رفتار، کردار و گفتار باشد با این خصوصیتها است که نشان میدهد تو یک فرد دانایی هستی یا یک آدم جاهل هستی. انسان دانا هیچ وقت غیبت و قضاوت نمیکند.
تهیهگزارش: همسفر فرانک رهجوی کمکراهنما همسفر نسیم (لژیون۱۱)
تایپ: همسفر معصومه- رابط خبری، رهجوی کمکراهنما همسفر نسیم (لژیون۱۱)
ویراستار، تنظیمکننده و ارسال: کمکراهنما همسفر فاطمه (لژیون۱)
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی
- تعداد بازدید از این مطلب :
519