مشارکت همسفران نمایندگی ملاصدرا درباب دستورجلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۲
مشارکت کمکراهنما همسفر مریم:
بدون عشق سخن گفتن از عشق امکان ندارد. من با خواندن وادی چهاردهم، تمام وجودم مانند قلب به تپش افتاده و احساس خوبی به من دست میدهد. این وادی بسیار پر معنا است و انشاءالله بتوانم با درک آن، به آن عمل کنم.
در این وادی سه خطابه وجود دارد. خطابه اول اضداد است. اضداد همیشه در زندگی ما وجود دارد. وجود همسفر پر از محبت بوده و با حضور در کنگره میخواهد تا به مسافر خود، کمک کند. همسفر سختیهای بسیاری را تحمل کرده است و اکنون در راهی قدم گذاشته که یک نوع زندگی و حیات است و ارزش بسیاری دارد. یک انسان چه موقع به این مرحله میرسد که بخواهد به یک نفر کمک کند! در حالی که خود سختیها را تحمل کرده و میداند این مصیبتی که وارد زندگی او شده؛ چه بلایی سر خود، مسافر و خانواده آورده است؛ بنابراین سعی میکند با قرار گرفتن در این مسیر بهترین عملکرد را داشته و فرمانبردار خوبی باشد تا بتواند به آزادی مسافر خود کمک کند. اگر ما بهشت میخواهیم باید بها آن را بپردازیم. بسیاری از افراد با وجود مشغله بسیار، دوست دارند که در کنگره برای خود خدمت میکنند. اگر در این مکان هنوز خدمترسانی انجام میشود به طورحتم دلیل آن عشق است. باید به خود و راهنما ارج نهاد و از لحظهلحظه حضور در کنگره استفاده کرد. اولین قدم برای رسیدن به محبت سختیها و اضداد است. ما باید ابتدا مشکل را پیدا کرده و آن را حل کنیم و با پشت سر گذاشتن مشکلات، از آنها به عنوان تجربه استفاده کنیم. اگر در غرق تاریکیها باشیم؛ زیرا اگر تاریکی، نفرت، کینه و حسادت نباشد؛ ما قادر به درک معنا روشنایی، عشق و محبت نخواهیم بود و هميشه در سختیها یک نقطه امیدی هست. خطابه دوم وادی ۱۴ امواج است؛ به این معنا که من حس خود را به دیگران انتقال میدهم. هفته گذشته، هفته درختکاری بود اگر حس و حال من موقع درختکاری خوب باشد؛ باعث می شود که آن گیاه خوب رشد کند و چقدر خوب است که با حس و حالِ خوب بچههای خود را تربیت کرده و آموزش دهیم. بدون عشق و محبت هر چه باشد؛ مانند ظرف خالی است. انشاءالله که امواج محبت را بتوانیم به دیگران انتقال داده و تأثیر گذار باشیم. خطابه سوم زنجیرههای عشق است که ما باید به دو خطابه اول عمل کنیم تا به زنجیرههای عشق برسیم.
مشارکت همسفر فاطمه: (لژیون دوم)
عنوان وادی چهاردهم بیان میکند که: «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.»
قطع بهیقین انسانی که درون خود عشق و محبت نداشته باشد؛ مانند ظروف خالی بوده که از ارزشی برخوردار نیست. بنده معنا عشق و محبت را در کنگره آموخته و درک کردهام؛ در صورتی که بیرون از کنگره عشق و محبت بسیار دیده و لمس کردهایم؛ اما متوجه معنا و مفهوم واقعی آن نبودهایم. زمانی که از همه جا رانده شده بودیم؛ افرادی که عشق و محبت واقعی در وجودشان نهادینه شده بود؛ ما را در آغوش گرفته و به ما انرژی و حال خوب انتقال دادند. ما اگر آموزشهای کنگره را به خوبی فراگرفته باشیم؛ بدون هیچ توقع و چشم داشتی به مخلوقین خدمت بلاعوض میکنیم و خواهیم دانست، آن که باید ببیند، میبیند و پاداش به عمل ما میدهد.
مشارکت همسفر فاطمه: (لژیون چهارم)
اساس کار کنگره بر مبنا عشق، عقل و ایمان است. در کتاب۶۰ درجه بیان شده، انسانهایی که محبت ندارند؛ مانند ظروف تهی هستند. در جملهای دیگر گفته شده که در دل سنگ بروید و بشکافید آنچه شکافتنی نیست؛ در این جمله منظور از سنگ همان قلب انسان است که مملو از ضدارزشها است. ما قادر خواهیم بود با عشق و محبت، به قلب انسانها نفوذ کرده و ظروف خالی آنها را پر کنیم. عشق و دوستی بایستی عام بوده تا بتوانیم به هستی عشق بورزیم و همهچیز را دوست داشته باشیم؛ سپس برای رسیدن به تعادل نیاز به عشق و محبت خواهیم داشت.
مشارکت همسفر آسیه: ( لژیون ششم )
«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.»
هر آنچه در مورد عشق و محبت گفته شود کم است. به فرموده آقای مهندس؛ ریشه عشق محبت بوده، به این معنا که ما سیزده وادی را پشت سر گذاشتهایم
تا به وادی چهاردهم که عشق و محبت است برسیم. تفکر مثلثی است با سه ضلع تجربه، تفکر و آموزش، زمانی که این سه ضلع با هم رشد کنند، مثلث دانایی رشد کرده و به معنا عشق واقعی خواهیم رسید. این زمان عشق را بسیار سرسری گرفته و هر چیز را عشق پنداشته و معنا عشق واقعی را درک نکردهاند. اما زمانی که به کنگره آمدیم با آموزشها متوجه شدیم که عشق و محبت باید بلاعوض، به اندازه و به جا باشد. زمانی که در کنگره یا بیرون از این مکان خدمت یا مسئولیتی بر عهده داریم باید بلاعوض باشد. آقای مهندس می فرمایند: هیچ زمان با خدا معامله نکنید و در عوض آن جایگاه بخواهید.خدمت باید بدون توقع باشد.آقای مهندس میفرمایند: قلب خود را از کینه خالی کرده تا به عشق برسید. اما متاسفانه بعضی افراد در ظاهر از خود عشق نشان داده و آغوش خود را باز می کنند. این افراد کینه و بغض داشته تا به مقام و جایگاه بالا برسند و آن را تلافی کنند، این رفتارها معنا عشق و محبت را تغییر میدهد. انشاءالله به معنا واقعی عشق و محبت بلاعوض برسیم تا آرامش به زندگی ما باز گردد. زمانی که حس خوب به دیگران انتقال دهیم؛ عشق و محبت از دیگران دریافت کرده و تا زمانی که در درون ما کینه و ضدارزشها باشد عشق و محبت واقعی را درک نمی کنیم.
تایپ: همسفر ژیلا رهجو کمکراهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجو کمکراهنما همسفر مهری (لژیون اول)
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
478