جلسه هفتم از دوره سی و هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگرۀ ۶۰، نمایندگی ارتش؛ با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر کاوه و دبیری مسافر قاسم با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه 22 اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. خدا را شاکرم که دوباره توانستم در این جایگاه خدمتی، خدمت کنم. دستور جلسه این هفته در مورد وادی چهاردهم است که متن آن این است؛ آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهیست. سیزده وادی را از سال ۱۴۰۱ تا الان پشت سر گذاشتهایم؛ با وادی اول که در مورد تفکر است شروع کردیم تا به وادی چهارده که در مورد عشق و محبت است رسیدیم و وادیها را تمام کردیم.
این وادیها به منِ مهدی که وارد کنگره میشوم، میگوید کار را با تفکر شروع میکنی و پلهپله این چهارده وادی را پشت سر میگذاری و در دل مسیر، مشکلاتی که برایت به وجود میآید، پشت سرمی گذاری و به تعادل میرسی و به وادی آخر که عشق است خواهی رسید. خود این وادی ۱۲ قسمت است و مهمترین وادی برای بچههای سفر دوم، میتواند این وادی باشد و اینقدر این وادی مهم است که بالای متن استاد جلسه نوشته شده است.
این وادی به من میگوید، با این عشق بلاعوضی که در کنگره به من میشود و این محبتی که وجود دارد، باید چه در سفر اول بودم چه سفر دوم، این عشق و محبت را برگردانم. من به این فکر میکردم که اگر جای جناب مهندس بودم، روش DST را به کسی نمیگفتم، چه دلیلی دارد که بگویم.
جناب مهندس در سی دی بنیان میگویند چه دردسرهایی کشیدند که بگویند هدف کنگره ۶۰ چه هست و کنگره برای چه چیزی به وجود آمده است. جناب مهندس از طریق معلم و استادی که داشتند و به ایشان آموزش داده بودند و محبت را برای ایشان شکافته بودند، همانطور که به جناب مهندس آموزش دادهشده بود، به ما هم توسط جناب مهندس آموزش داده شد.
محبت در کنگره بلاعوض است؛ بیشتر کمک راهنمایان از مسیرهای طولانی این راه را میآیند و برای اینکه رهجویان به رهایی و به تعادل برسند تلاش میکنند. این یک نوع آموزش است و محبت بلاعوضی که صحبت میکردم همین است.
منِ مسافر باید بهموقع بیایم و از آموزشها درس بگیرم و اینقدر این مسئله مهم است که باید ۱۵ دقیقه قبل از جلسه وارد کنگره شده باشم. این نیست که آموزش فقط در لژیون باشد؛ آموزش در کارگاه آموزشی هم است اگر آموزش در کارگاه آموزشی فایدهای نداشت اصلاً نمیگفتند که وارد این جلسات بشویم، میگفتند فقط ساعت ۶:۳۰ بیایید و وارد لژیون شوید. شاید در مشارکتها بازگو کردن تجربیات یکی از بچههای سفر اول، مشکل من را هم حل کند یعنی یک راهحلی پیداکرده که من خیلی وقت است دنبال حل آن مشکل هستم.
این هم خودش یک محبت است؛ یک محبتی است برای دلگرمی بچههای دیگر. من وقتی وارد سفر دوم میشوم و خدمت نمیکنم، این یک دلسردی برای بچههای دیگر است. همیشه راهنمای من میگوید بچههای سفر دوم در شعبه دلگرمی هستند برای بچههای سفر اول، حضورشان کمک میکند به بچههای سفر اول و حضور سفر اولیها پررنگتر میشود. محبت یکطرفه نمیشود؛ محبت را باید ببینی تا انجام دهی اگر شما محبت را ببینی و محبت انجام ندهی این میشود محبت یکطرفه و آن راه را نمیتوانی پیدا کنی.
جناب مهندس دریافت کرد آن محبت را و در ماه رمضان روش DST را اجرا کرد و به رهایی رسید و بیش از ۸ هزار نفر تا الان به رهایی رسیدهاند که خیلی رقم بالایی است. فرق کنگره ۶۰ با ارگانهای دیگر این است که فرد مصرفکننده را به تعادل میرساند؛ اینجا یاد میگیریم مراحل زندگی را چگونه طی کنیم. این آموزشها است که به من یاد میدهد چگونه از مشکلاتم عبور کنم و این آموزشها باعث میشود، من عضو لژیون سردار و دنور یا پهلوان بشوم.
این معلوم میشود که آموزش را دریافت کردهام پس من هم باید در این مسیر باشم و تا آنجایی که میتوانم بیمعرفتی نکنم و من رهجو باید حمایت کنم، به حرف راهنمایم گوش بدهم. مثلاً راهنمایی را میشناسم که فاصلهاش تا شعبه ۵۰ دقیقه است و برای رهجوهایش به شعبه میآید حتی شاید یک رهجویش بیاید ولی کمک راهنما کار خودش را انجام میدهد. جناب مهندس میگویند اگر همه صندلیها هم خالی باشد، باید جلسه برگزار شود و استاد و نگهبان و دبیر باید کار خودشان را انجام دهند.
این جلسات برای سفر اولیها خیلی مهم است؛ این یک پایه سازی آموزشی برای فهمیدن محبت است تا بعد از سفر اول در جایگاههای خدمتی خدمت کنند. ما حتی برای اینکه مهماندار شویم، وارد سفر دوم شویم کلی تلاش میکردیم، غبطه میخوردیم تا به این جایگاه برسیم و امیدوارم که همه بچههای سفر اول به رهایی برسند و این جایگاههای خدمتی کنگره را تجربه کنند. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: همسفر علی
ویرایش و ارسال: مسافر محسن
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
416