English Version
English

محبت رابایداز خودمان شروع کنیم

محبت رابایداز خودمان شروع کنیم


سومین جلسه از دوره ششم کارگاه های خصوصی ویژه مسافران کنگره ۶۰نمایندگی شهباز  در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۱ روز یکشنبه ساعت ۱۷به استادی کمک راهنما مسافر حسین و نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر عباس علی با دستور جلسه 《وادی چهاردهم وتاثیرآن روی من》 آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسینم یک مسافر
خدا را شکر می‌کنم که امروز هم در شعبه هستم و این جایگاه را تجربه میکنم از نگهبان و دبیر هم تشکر میکنم که اجازه خدمت دادند.خب وادی چهاردهم وادی محبت است و اگر من بخواهم این وادی را متوجه بشوم باید وادی های قبلی را آموزش دیده باشم و کار کرده باشم.خب من در مورد وادی چهاردهم؛در این وادی چند تا مساله صحبت میشود که استادهای آقای مهندس صحبت میکنند.بحث محبت هست،بحث اضداد هست و بحث زنجیره های عشق هست.خب من همیشه آقای مهندس را الگوی خودم قرار میدادم و نگاه میکردم که آقای مهندس واقعا چطوریه که خب ما جای دیگر هم نگاه کردیم ولی این شخص در این موقعیتی که هست دارد واقعا کمک میکند و در کارش هم آدم موفقی هست و همه انسانها یی که در کنگره هستند او را دوست دارند،خیلی دنبالش گشتم که به یک نتیجه برسم اماآن چیزی که من متوجه شدم در یک مقطع سفرم متوجه شدم آن چیزی که آقای مهندس دارد، محبت است.باز دنبال این بودم که چجوری این محبت را به دست بیاورم.رفتم سی دی های که راجع به محبت صحبت کرده بود آقای مهندس همه را گوش کردم.سی دی های محبت وادی چهاردهم فکر کنم حدود دوازده بخش دارد دو تا سی دی پیوند محبت یک و دو هست آقای مهندس صحبت کرده،دوتا سی دی هم موانع محبت یک و دو آقای امین صحبت کرده.خب خیلی راجع به این سی دی ها من گوش میکردم ببینم جریان محبت چیه و متوجه شدم اگر من بخواهم به آن محبت برسم خیلی راه، زمان می برد و راهش هم آموزش و تزکیه هست.من باید خیلی چیزها را یاد بگیرم به آگاهی برسم و در عمل هم انجام بدهم ‌حالا در سی دی ایمان هم آقای مهندس صحبت میکند کسی که به محبت واقعی برسد انسانها را درک میکند،انسانها را از جایگاه خودشان نگاه میکند. یک پشه را باید از جایگاه پشه نگاه کرد،به مجنون گفتند؛ عاشق چی این لیلی شدی؟ این لیلی چی دارد؟گفت تو باید خودت مجنون بشوی از جایگاه مجنون لیلی را ببینی،آقای مهندس ما را از جایگاه خودمان نگاه میکند.یک رهجو وقتی می آید در کنگره سفرش را شروع میکند،راهنما آن را از دریچه خودش نگاه میکندانگار که روز اول خودش بوده که آمده در کنگره و اگر من بخواهم که خیلی مشکلاتم حل بشود،باید به این محبت برسم.
من باید وجودم سرشار از محبت بشود که خیلی از مسائلم را بتوانم حل کنم.چون ما واقعا در طول شبانه روز با این مسائل درگیر هستیم.تا زمانی که من به آگاهی نرسم که یکسری آدمهایی هستند که نادان هستند،ناآگاه هستند،یکسری انسانها را باید از جایگاه خودشان نگاه کرد،تا من به این نقطه نرسم نمیتوانم بهشان محبت کنم.من تا زمانیکه معنای محبت را متوجه نشدم،نمیتوانم محبت کنم.ممکنه یک شخص با من با پرخاشگری صحبت کند،اگر من به آن آگاهی نرسم نمیتوانم از دریچه محبت وارد بشوم.یکی از لازمه های شخصی که میخواهد کمک راهنما بشود و رهجو آموزش بدهد همین محبت است باید پیوند محبت بین خودش و رهجو وصل بشودچون اگر نتواند این کار را انجام بدهد نمیتواندآموزش هایش را انتقال بدهد.آن پیوند محبت هست که من حسین را درکنگره نگه داشته و باعث میشود آن آموزشهایی که گرفتم به دیگران انتقال بدهم.
در سی دی موانع محبت آقای امین صحبت میکند،خب من حالا با جوانها هم در ارتباطم،خیلی ها از بحث عشقی و شکست های عشقی صحبت میکنند،دقیقا خود من در این نقطه بودم فکر میکردم محبت یعنی مالکیت،بعضی مواقع ما افرادی را دوست داریم،یا جایی را دوست داریم ولی حس مالکیت به آن داریم،اگر آن را از دست بدهیم حالمان خراب میشود،در حالیکه محبت این نیست. محبت دوست داشتن هستی است،دوست داشتن به خاطر خود دوست داشتن به خاطر اینکه کنگره به ما میگوید تو راهنما،رهجو پیش شما فقط امانت است،این امانت را تحویل میگیری و صحیح و سالم دوباره باید به کنگره تحویل بدهی.راهنما مالک رهجویش نیست،خود کنگره هم همینطور،من اگر کمکی میکنم اگر خدمتی میکنم در کنگره نسبت به کنگره نباید مالکیت داشته باشم این باید حس دوست داشتن باشد.من خودم با رهجو هایم که صحبت میکردم،یک مدت اینطور بود میگفتم خب باید به آنها آموزش بدهم اینها کمک راهنما بشوندتامن قوی بشوم،بعد در یکی از سی دی های آقای امین صحبت کرد متوجه شدم اصلأ کارم غلط است.
هدف من اگر محبت باشد باید این باشدکه آن شخص به درمان برسد، به حال خوب برسد.دیگر آن در ادامه عملکرد من هست که باعث میشود آن لژیون من هم قوی بشود.
محبت رابایداز خودمان شروع کنیم. من اگه نتوانم به خودم محبت کنم نمیتوانم به بقیه محبت کنم.در سفر اول باید خودم را به خاطر مسایلی که پیش آمده حالا مصرف کننده شدم تخریب هایی که ایجاد شده برای خودم،خانواده باید ببخشم،محبت را از خودم شروع کنم.

مساله دیگرکه آقای مهندس صحبت میکند در وادی چهاردهم بحث اضداد هست.اضداد نیروهای منفی هستند که برای ما یا ترس به وجود می آورند،نا امیدی به وجود می آورند،قهر، تنگی،تاریکی،اینها به خاطر این که من حسین به تکامل برسم.اینها جزیی از زندگی من هستند.چون اگر اینها نباشند من به تکامل نمیرسم.ضد روشنایی،تاریکی است،ولی اگر من بخواهم از این تاریکی خارج بشوم،باید به سمت نور حرکت کنم به سمت روشنایی حرکت کنم.و یک نکته ای که هست در سفر اول رهجو ها می آیند،روز اول با حال خراب،یک مدت که می آیندحالشان خوب میشود،آن موقع اضداد خیلی قویترعمل میکنند،اینها فکر میکنند دیگر تموم شده،نه،اضداد آن موقع کارشان را ادامه می دهند که به هر نحوی شده شما را از این مسیر خارج کنندو اینها هستند از بین نمیروندبا عملکرد شما هست که آنها کم رنگ میشوند.
تایپ:مسافرمهدی
تنظیم:مسافرحسین
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .