English Version
This Site Is Available In English

وادی چهاردهم

وادی چهاردهم

مشارکت کمک راهنما مسافر علی در مورد دستور جلسه هفتگی وادی چهاردهم

 سلام دوستان علی هستم یک مسافر در مورد دستور جلسه این هفته؛ وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت است؛ تأکیدی جناب مهندس در این وادی دارند این است تمام آفرینش و جهان، عشق است و آن چیزی که ما را می‌سازد، همین عشق است. عشق است که می‌تواند دنیا را به گردش دربیاورد. در ابتدای این وادی،  استاد می‌آیند و در مورد سه خطابه «اضداد و امواج و خطابه‌های عشق» سخن می‌گویند. در اضداد این‌گونه سخن گفته می‌شود که در دنیا هر چیزی که ساخته‌شده، ضد هم هستند. به این ضد بودن‌ها به دو شکل می‌شود نگاه کرد؛ اولاً اینکه آیا این ضد وجود دارد؟! در جواب اشاره می‌کند، بله در وجود انسان هم می‌تواند وجود داشته باشد؛ هم خوبی‌ها و هم بدی‌ها. اشاره می‌کند که وجود این خوبی و بدی در کنار، نیاز است و اگر بخواهیم فقط به این جنبه نگاه کنیم که چرا بدی و پلیدی است، شاید دیدگاه منفی به دنیا پیدا کنیم، اما اگر خوب به این موضع نگاه کنیم، می‌بینیم که زشتی‌ها و پلیدی‌ها می‌توانند باعث رشد انسان شوند. شعری هم وجود دارد که می‌گوید:

 عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد
یعنی انسان به آن درجه از عرفان برسد که بداند این ظاهر زشتی‌ها در کنار زیبایی‌ها نیاز است. در رشد انسان، شاید بیماری ظاهر زشتی داشته باشد و چه‌بسا انسان‌ها که با این بیماری بیدار و هشیارتر می‌شوند. پس هر دو این‌ها می‌تواند برای رشد انسان کمک کند. ما برای اینکه از بدی‌ها و زشتی‌ها جدا بشویم، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن راه، آموزش است؛ باید آموزش ببینیم و تزکیه بشویم. این دردهاست که باعث پالایش انسان می‌شود که مولوی در شعری می‌فرماید:

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی‌دردی علاجش آتش است
آن چیزی که می‌تواند ما را نجات بدهد این است که خوب‌ها به هم برسند تا بر پلیدی‌ها چیره بشویم. در مورد امواج، اشاره می‌شود که در تمام دنیا موج‌هایی وجود دارد. اگر به نظریه کوانتوم رجوع کنیم، در درون‌ ریزترین ذره که اتم باشد، امواج وجود دارد؛ بنابراین تمامی جمادات و آن چیزهایی که بی‌جان هستند، درون خودشان موج‌هایی دارند و همه این موج‌ها باعث می‌شود که نیروهای مثبت ایجاد بشود. مسلماً در موجودات زنده این امواج بهتر و دیدنی‌تر است و بهترین موج، موج عشق است که در انسان وجود دارد و اگر این موج‌ها در کنار یکدیگر قرار بگیرند و همدیگر را جذب کنند، مهربانی‌ها بیشتر می‌شود. خداوند مبنای هستی را بر پایه عشق بنا کرده و از خودش همیشه موج عشق ساتر می‌کند و ما باید این موج را بشناسیم، هر چند بعضی از افراد در دوره‌های کوتاه بنا به دلایلی نتوانند این موج را از خودشان ساتر کنند ولی باید به اصل و نهاد خودشان برگردند. در خطابه سوم که زنجیره‌های عشق است؛ اشاره به این است که تمام دنیا بر اساس عشق بناشده و خداوند برای تجلی محبت خودش، انسان‌ها را آفرید و آن چیزی که می‌ماند و ما را به هم نزدیک می‌کند، عشق و محبت است. هرچقدر این‌ها در درون ما رشد کند ما به یکدیگر نزدیک‌تر خواهیم شد و بهترین نوع عشق هم گذشت است؛ گذشت، نشانه کامل این محبت و عشق است و خداوند نمونه کامل بخشندگی و محبت است. در این وادی از مثلث عشق صحبت می‌شود که یک ضلع آن سایه‌هاست؛ در این بخش اشاره می‌شود که حتماً باید یک‌ چیزی وجود داشته باشد تا به آن عشق بورزیم. بدون وجود سایه‌ها، عشق هیچ مفهومی ندارد. ضلع بعدی این مثلث، جاذبه است؛ جاذبه همان امواجی است که از معشوق ساتر می‌شود و باعث ایجاد کشش در طرف مقابل می‌شود. حتماً باید این جاذبه وجود داشته باشد تا انسان به سمت چیزی کشش پیدا کند. ضلع سوم این مثلث، حس است؛ حس کار گیرندگی را انجام می‌دهد. حس هم بیرونی دارد و هم درونی. بیرونی همانی است که توسط 5 حس ظاهری ما دریافت می‌شود و حس بعدی، حس درونی است که وقتی توسط حس‌های بیرونی چیزی را می‌بینیم و حس می‌کنیم، در درون خودمان آن را توسط حس‌های درونی، تجزیه‌ و تحلیل می‌کنیم و به کمک عقل در مورد آن موضوع تصمیم‌گیری می‌کنیم. برای اینکه این مثلث عشق شکل بگیرد، وجود سایه و حس و جاذبه نیاز هست.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .