پنجمین جلسه از دوره هشتاد و دوم از کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد با استادی کمک راهنمای محترم مسافر ابراهیم صادقی و نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه "وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من" در روز شنبه 20 اسفندماه سال ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابراهیم هستم یک مسافر. خداروشکر میکنم که باز توفیق شد در نمایندگی شادآباد حضور پیدا کنم و فرصتی شد هم دیداری تازه شود و هم فرصت خدمت. امروز هم طبق روال بخش اول در رابطه با دستور جلسه و بخش دوم در مورد دهمین سال رهایی یوسف عزیز. پایه و اساس تمامی آموزشهای کنگره 60 چهارده وادی هست، معنی وادی سرزمین است و این وادیها بر مبنای تفکری پشتهم چیده شده است که برای ما با کاربردی کردن آنها در رفتار و کردار خود تغییر به وجود بیاوریم وزندگی خوبی را تجربه کنیم.
افرادی که موفق میشوند آموزشهای این وادیها را در زندگی خود کاربردی کنند تغییراتی پیدا میکنند که برای همه محسوس است و بلعکس افرادی که پیروی از این آموزشها نمیکنند زندگی تیرهوتاری را خواهند داشت هیچ حسی در دنیا بالاتر از این نیست که انسان در درون خود به صلح و آرامش برسد در غیر این صورت ذهن ما به ذهنی شلوغ و پر از درگیری تبدیل میشود که حتی یکذره آرامش هم نخواهیم دید. هرگاه در جهت قوانین الهی حرکت کنیم به آرامش میرسیم و این آرامش میوهی درخت اجرا کردن قوانین الهی است جناب مهندس دژاکام با تفکر بالایی که دارند این وادیها را بهاینترتیب برای ما چیدهاند تا به ترتیب سیزده وادی را پست سر بگذاریم تا به وادی چهاردهم که عشق و محبت است برسیم.
ما باید وادیها را به ترتیب از وادی اول که تفکر و تعقل است بفهمیم درک کنیم تا در انتها بتوانیم به وادی محبت نزدیک شویم تا زمانی که تزکیه و پالایش بر روی خود نداشته باشیم نمیتوانیم از بدیها پاکسازی شویم تا بتوانیم از الهامات خداوند استفاده کنیم و تغییرات را در خود به وجود بیاوریم و راهی به سعادت باز شود، اگر در وجود من ذرهای از محبت نهادینه نشده باشد نمیتوانم آن را به دیگری انتقال بدهم باید محبت در وجود من باشد تا بتوانم آن را به دیگران ببخشم. ما در کنگره حس میکنیم که مسافر هستیم اما مسافر بودن را با تمام وجود باید لمس کنیم باید گذشتهی تاریک خود را همیشه در خاطر داشته باشیم. ما در دوران مصرف دائماً در تاریکی و جهل بودیم و پس از آموزشها بود که توانستیم از تاریکی خارج شویم و بهمرور به آرامش برسیم.
قسمت دوم دستور جلسه در مورد دهمین سال رهایی یوسف عزیز میباشد. یازده سال پیش یوسف عزیز وارد کنگره 60 شد با توجه به اینکه سه سال رهایی در NGO دیگری داشت اما چون حالش خوب نبود به کنگره آمده بود. جالب اینجاست که ایشان بهواسطهی علاقه به فوتبال در پارک طالقانی جذب کنگره 60 شده بود حال آشفتهای داشت و عصبی بود چون سیستم شبهه افیونیاش راهاندازی نشده بود؛ و درنتیجه در صلح و آرامش نبود. بااینحال خراب وارد لژیون بنده شد و شروع به سفر کرد.
یوسف با مشکلاتی که داشت من فکر نمیکردم بهراحتی بتواند ادامه سفر بدهد اما خیلی راحت پذیرفت و ذرهذره شروع به گرفتن آموزشهای ناب کنگره 60 کرد و بهراحتی به سفر دوم رسید. در سفر دوم بهسرعت جذب ورزش شد درزمینهٔ فوتسال و راگبی فعالیت بسیار خوبی داشت، یک دوره مرزبانی را به همراه خودم که ایجنت بودم گذراند که بسیار کمک من بود و خیلی خوشحالم که در آن مدت در کنارم بود؛ ادامهی تحصیل داد و توانست ترفیع شغلی بگیرد و در ادامه با سعی و کوشش بسیار توانست پس از شش مرتبه امتحان در آزمون کمک راهنمایی قبول شود؛ که در حال حاضر هم لژیون بسیار خوبی دارد با رهجویان بسیار مؤدب یوسف از کسانی است که واقعاً بر روی خودکار کرد و توانست تغییرات زیادی را ایجاد کند.
من این تولد را به بنیان کنگره 60 و به خودش همسفران محترمش و کمک راهنمای محترم خانم نوشین تبریک عرض مینمایم. از اینکه به صحبتهای بنده گوش کردید از شما سپاسگزارم.
صحبتهای مسافر یوسف در جشن تولد دهمین سال رهایی
سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم که توانستم دهمین سال رهاییام را در کنار شما جشن بگیرم از تمام شما عزیزان که در تولدم شرکت کردید سپاس گذاری میکنم. من به خاطر فوتبال جذب کنگره 60 شدم و سه سال سابقهی ترک داشتم اما حالم خوب نبود جذابیت کنگره برای من ورزشی بود که من را جذب کرد. وقتی من فوتبال بازی میکردم دیدم بهجز بازی فوتبال اخلاق و خصوصیاتی درون بچهها بود که تابهحال ندیده بودم وقتی بازی میکنیم گاهی عصبی میشویم و از کوره درمیرویم اما این حال در بین همبازیهایم در کنگره 60 نبود و دلیلش آموزشهایی بود که آنها دیده بودند.
من بهمرور با شناخت نیروهای درونی خود و دیدن آموزشها توانستم جهت درست را پیدا کنم نیروهای خود را در جهت صحیح و رشد هدایت کنم؛ و خدا را شکر به اهدافی که داشتم بهمرور میرسیدم وزندگیام را به سمت بهتر شدن میدیدم من این را میدانستم که چیزهایی که زود به دست بیاید زود هم از دست میرود. این را من دانستم که باید خود را دوست داشته باشم تا زمانی که خود را دوست نداشته باشم نمیتوانم همسرم یا فرزندم را دوست باشم.
من هر موفقیتی که به دست آوردم از کاربردی کردن آموزشهایی بود که در کنگره 60 دیده بودم. امیدوارم که همیشه بتوانم خدمت کنم و آموزش ببینم از کمک راهنمای عزیزم تشکر مینمایم همچنین از همسفرم و همسفر کوچولوهایم و کمک راهنمای محترم همسفرم و شما عزیزانی که در این جشن شرکت کردید تشکر مینمایم.
صحبتهای کمک راهنمای محترم همسفر، در جشن تولد دهمین سال رهایی
از همهی عزیزانی که کمک کردن تا این جشن تولد برگزار شود تشکر میکنم و تبریک عرض مینمایم. در مورد آقا یوسف باید بگویم بعد از رهایی در مرزبانی و واحد نشریات بهخوبی خدمت میکردند و من در مورد ایشان اصلاً فکر نمیکردم که مصرفکنندهی شیشه بوده باشند و در این وادی قدم گذاشته باشند. بعدازاین که در جایگاه کمک راهنمایی دیدم رسالت ایشان این است که در کنگره خدمتگزار باشند و وظایفشان را به نحو احسنت انجام میدادند. همسفر ایشان در سال 99 وارد لژیون شدند و توانستند بهخوبی آموزش بگیرند و پیشرفت کنند و در لژیون مشتاقانه و عاشقانه با همه ارتباط داشتن و توانستند در منزل برای مسافر خود یک محیط آرام و عاشقانه ایجاد کنند. از همهی عزیزانی که در جشن ما حضور دارند صمیمانه تشکر میکنم و دوباره تبریک عرض مینمایم.
صحبتهای همسفر، در جشن تولد دهمین سال رهایی
سلام دوستان سحر هستم یک همسفر سفر اولمان سخت نبود من اوایل مرتب به کنگره نمیآمدم و مدتی از کنگره دور بودم اما در سفر دوم چون متوجه شدم که باید موازی با مسافرم آموزش ببینم شروع به آمدن به کنگره کردم و در جلسات شرکت نمودم. یکی از دلایلی که نمیتوانستم منظم بیایم شاغل بودنم بود، اما بهمرور شروع به دریافت آموزشهای ناب کنگره نمودم و امیدوارم بتوانم در آزمون کمک راهنمایی در آینده قبول شوم. تشکر میکنم از کمک راهنمای محترمم خانم نوشین و آقای صادقی که مارا در این جشن تنها نگذاشتند و تکتک شما عزیزان که در این جشن ما را یاری نمودند. از مادر همسرم هم کمال تشکر رادارم که در این جشن حضور دارند.
- تعداد بازدید از این مطلب :
992