English Version
English

با پیوستن عقل و ایمان بستری به نام عشق فراهم می‌شود

با پیوستن عقل و ایمان بستری به نام عشق فراهم می‌شود

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
وادی‌ چهاردهم‌ با پیام محبت آغاز می‌شود؛ به این معنا که آنچه موجود، قابل ارزش و باور بوده؛ محبت است و انسان‌هایی‌که درون آن‌ها از محبت خالی بوده؛ مانند ظروف تهی هستند. در اصل صحبت راجع به محبت و دوست داشتن برای انسان‌هایی که به دانایی نرسیده‌اند؛ امری بیهوده و در واقع بازی با کلمات، بدون احساس و درک معنا است. ما تصور می‌کنیم که تمام انسان‌ها محبت و احساس دارند و این موضوع ربطی به دانایی ندارد؛ چراکه هر انسانی فرزند، والدین و نزدیکان خود را دوست داشته؛ حتی اگر به دانایی نرسیده باشد. محبت بر دو نوع خاص و عام است. محبت خاص به این معنا است که انسان، موجودات متعلق به خود، اعم از جان‌دار و بی‌جان که نسبت به آن‌ها احساس مالکیت داشته را دوست دارد؛ به عنوان مثال ما اتومبیل خود را دوست داریم؛ چراکه مالک آن هستیم و یا فرزند خود را دوست داشته ؛ چراکه فرزند ما است و آیا ما انسان‌های دیگر را دوست داریم! محبت خاص پایین‌ترین سطح محبت بوده که در مورد حیوانات نیز صادق است و ارتباط چندانی به دانایی ندارد؛ اما محبتی که در وادی چهاردهم بیان شده، محبت عام است؛ محبتی که تمام هستی را در برگرفته و رسیدن به این سطح از محبت، کار آسانی نیست؛ زیرا این نوع محبت، دنیای زیبایی است که در پشت کوهی از تزکیه، تصفیه و رسیدن به دانایی قرار دارد و تا زمانی که وجود ما سرشار از ناخالصی و صداهای ناهنجار (ضدارزش‌ها) است؛ صدای زیبا و لطیف آن را نشنیده، همانگونه که صدای یک‌ ساعت را در شلوغی نمی‌شنویم.
جناب مهندس دژاکام جمله زیبایی را از دانشمند بزرگ، سهروردی نقل می‌کنند که کسب معرفت در جهت خیر محض، رسیدن به محبت بوده و بنا بر قاعده باید عکس آن نیز صادق باشد؛ به این معنا که کسب معرفت در جهت شر محض نیز رسیدن به دشمنی، کینه و نفرت است. همانطور که در دوران مصرف مواد مخدر کسب معرفت ما، در جهت شر بود؛ به نفرت، کینه و دشمنی با خانواده و مردم رسیدیم؛ اما در پروسه درمان اعتیاد با طی کردن بر عکس مسیر، در جهت خیر محض، با خارج شدن از ظلمت اعتیاد و رسیدن به درمان، کسب معرفت می‌کنیم. عبور کردن از وادی‌های کنگره ۶۰ به معنا  دریافت آموزش و عمل به آن‌ها بوده و چیزی جز کسب معرفت نیست. بادقت به متن و نوشتار این وادی‌ها مشاهده کرده که هر کدام از آن‌ها گره‌گشا بخش عمده‌ای از مشکلات در زندگی ما بوده‌اند که تا امروز نتوانستیم  آن‌ها را باز کنیم. وادی‌های آموزشی کنگره ۶۰ برای درمان اعتیاد و در ادامه زندگی سالم، از موضوع تفکر آغاز (با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد و بدون تفکر آنچه هست روبه زوال می‌رود) و به موضوع محبت در وادی چهاردهم ختم می‌گردد.
وادی‌ها دایره‌ای را تکمیل کرده که باز در انتها به هم می‌رسند، مسیر تفکر تا محبت و محبت با تفکر رابطه تنگاتنگی دارد. در پیام سفر اول که یکی از زیباترین پیام‌های کنگره ۶۰ بوده، خود به تنهایی یک کتاب است و به همسفر وعده پاداشی نیکو داده می‌شود. "اما بیندیش که وقتی این سفر تمام شد، آنجا تو را پاداشی نیکو خواهد بود و آن پاداش بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق‌الله برقرار می‌گردد." این بند عشق چیزی جز عشق و محبت به خالق، محبت و خدمت به مخلوق نیست که نتیجه آن رسیدن به دانایی، کسب علم، معرفت و آگاهی در جهت صراط مستقیم و دوری از ضدارزش‌ها است.

با پیوستن عقل و ایمان، بستری به نام عشق فراهم می‌شود که راه بی‌پایان است؛ در نتیجه انسان قدمی در جهت تکامل و بیداری برداشته و با تفکری آگاهانه، بدون جنگ، خونریزی و درگیری با نیروهای اهریمن و انتخاب صلح و آرامش، به آنچه که نمی‌داند؛ پی می‌برد. حقیقت، اضداد را کم رنگ و به صفر رسانده و او را مجذوب امواج عشق و محبت می‌کند و به خطی که دیگران با او هم سو هستند؛ می‌پیوندد و مانند رود خروشان، خود را به اقیانوس بیکران عشق می‌رساند؛ آن هنگام او عاشق می‌شود؛ اما نه عشقی که خود شیدایی مستان بوده و فروکش کند: بلکه عشقی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کسی نیست، مگر معنای آن بداند که آن چیست! عاشقی است که از مرحله سخت و صعب‌العبور نفس‌اماره گذشته و به نفس‌مطمئنه می‌رسد و با رسیدن به این درجه از دانایی و آگاهی می آموزد که مردن و دوباره زنده شدن عشق است و اینکه مرگ پایان زندگی نیست؛ بلکه آغاز حیات و بُعد دیگر و این چرخه ادامه‌دار است و می‌داند که این رفت و برگشت‌های متعدد انسان را به مرکز دایره و هستی نزدیک‌تر می‌کند. علم، دانش، آگاهی و یا جهالت و نادانی در همه جهان‌ها‌ و جهان‌های بعد از مرگ نیز وجود دارد. بنیان کنگره ۶۰ که خود عاشق و سراسر وجود او همه عشق است؛ آموزش و پرورش انسان‌هایی را از به‌عهده گرفته که از دیدگاه جامعه غیر قابل اصلاح‌ترین انسان‌ها محسوب می‌شوند و امروز با دریافت معنا واقعی عشق، استادانی عاشق و خدمتگزار هستند؛ استادانی که توان حرکت برای ادامه حیات و زندگی دوباره همنوعان خود را فراهم کرده‌اند.

"راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آن‌جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست."

همسفران نمایندگی ملاصدرا ( نیک‌آباد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .