English Version
English

عبور از دنیای تاریک درون با فرمانبرداری

عبور از دنیای تاریک درون با فرمانبرداری

جلسه پنجم از دوره سی‌ و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰، نمایندگی ارتش؛ با استادی کمک راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر عزیز با دستور جلسه «درختکاری» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر امیرعلی در روز شنبه 13 اسفند ۱۴۰۱ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم مسافر. خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرارگرفته‌ام و اجازه خدمت دادن به من داده شده است. امروز دو موضوع را در پیش داریم؛ یکی دستور جلسه هفته درختکاری و دیگری تولد امیرعلی. هفته درختکاری را به همه اعضای کنگره تبریک می‌گویم چراکه این هفته، هفتۀ مبارکی است به این دلیل که ما با انجام عمل درختکاری محیط اطرافمان را از تاریکی به سمت روشنایی، حرکت می‌دهیم و این عمل، عمل بسیار مبارک و بزرگی است.
در این هفته برنامه‌ای وجود دارد که مخصوص سفر دومی‌هاست و کسانی که به رهایی رسیده‌اند یعنی دقیقاً آن اتفاقی که در درونشان افتاده است، از تاریکی‌ها نجات پیداکرده‌اند و به سمت روشنایی‌ها آمده‌اند را قرار است در عمل و در محیطی که زندگی می‌کنند، به اجرا درآورند و آن را به نمایش بگذارند. در وادی هشتم هم موضوعی داریم به نام بازپرداخت بدهی‌ها که ما اول باید بدهی را به خودمان پرداخت کنیم که آن رهایی از تاریکی‌هاست و حرکت به سمت روشنایی‌ها، بعد بدهی به خانواده و اطرافیانمان و بعد کل هستی.
درختکاری هم جزئی از همان عمل است که ما اجرا می‌کنیم و سعی می‌کنیم که آن تخریب‌هایی که در محیط زندگی ایجاد کرده‌ایم را به هر نوعی که شده است، جبران کنیم. زمانی که من به رهایی می‌رسم و به سمت روشنایی‌ها حرکت می‌کنم، باید به صورتی باشد که در عملِ من نمایان باشد. من فکر می‌کنم این هفته با موضوع درختکاری، همان عملی باشد که من می‌توانم با کاشتن یک نهال و مراقبت کردن از آن تا به ثمر رسیدن آن درخت، جبران کنم.
موضوع درختکاری، صبر و نگهداری لازم دارد و این‌ها دقیقاً می‌تواند برای من یک تلنگر و جای تفکر باشد که من امروز که به رهایی رسیده‌ام، همه چیز تمام نشده است یعنی همان عمل کاشت نهال که پایان کار نیست. من باید آن نهال را نگهداری و آبیاری کنم تا به نتیجه برسد و نقطه تفکر این دستور جلسه در همین‌جاست که این عمل هم دقیقاً باید در درون من اتفاق بیافتد.
رهایی برای من آخر کار نیست بلکه یک شروع است شاید نگهداری کردن از این رهایی به ‌مراتب از به دست آوردن آن سخت‌تر باشد و صراط مستقیم هم به همین صورت است؛ راهی که در آن قدم می‌گذاری، هرچه سخت‌تر باشد لذت و شیرینی آن بیشتر است و من باید قدردان این رهایی که به دست آورده‌ام باشم و لیاقتم را نسبت به داشتن آن نشان بدهم که همه این‌ها نیازمند صبر و نگهداری است و با آموزش‌های کنگره میسر خواهد شد.
من هرچه بیشتر درگیر آموزش باشم و بتوانم آن را در زندگی‌ام هم کاربردی کنم، خیلی راحت‌تر می‌توانم از این موضوع نگهداری کنم و هرچه آموزش کمتر باشد و من کمتر به این نقطه از جهان‌بینی بپردازم، باید با صرف انرژی و زحمت بیشتری آن را نگهداری کنم. من چیزی که از طبیعت یاد گرفته‌ام این است که با کمترین هزینه و کمترین انرژی، کارها در آن انجام می‌شود و من باید این را از طبیعت یاد بگیرم که اگر می‌خواهم کاری را انجام بدهم، آن عمل را به‌اندازه انرژی خودش انجام بدهم و برای این موضوع باید آموزش لازم را داشته باشم که بتوانم آن را کاربردی کنم.

و اما موضوع دوم دستور جلسه امروز، تولد یک سال رهایی امیرعلی است. من این روز را در ابتدا به جناب مهندس و در ادامه به خودش و به همسفرانش و به کمک راهنمای همسفرانش تبریک می‌گویم.
امیرعلی با تخریب انواع مواد مخدر وارد کنگره شد و کسانی که ندیده‌اند هم می‌توانند حدس بزنند که با چه تخریبی وارد کنگره شد و این تولد و رهایی، شاید با این دستور جلسه هم بی‌ربط نباشد. امیرعلی در ابتدای ورودش هیچ باوری از درمان نداشت چون بر اثر تخریب‌های شدید، ذهنش بسیار به هم ریخته بود و همه ما این موضوع را با میزان‌های بیشتر و یا کمتر، تجربه کرده‌ایم.
چیزی که امیرعلی را به سمت جلو حرکت داد، فرمانبرداری او بود که بسیار به او کمک کرد؛ دقتی که در خوردن شربت، در زمان خواب و بیداری، در تغذیه، در ورزش کردن می‌کرد، روز به روز حال او را بهتر می‌کرد و آرام‌آرام توانست از دنیای تاریک درونش که بر اثر تخریب ایجاد شده بود، خارج شود.
امیرعلی با این همه تخریبی که در خودش ایجاد کرده بود ولی با فرمانبرداری، حرکت کرد، به جلو آمد و با کمک همسفرانش هرچند چالش‌هایی هم داشتند اما در ادامه توانست به آن آرامشی که باید برسد. حضور همسفران در این امر بسیار کمک‌کننده است که شخص مسافر بتواند در بیرون از کنگره هم آرامش داشته باشد. تخریب‌های امیرعلی کم‌کم از بین رفت و من واقعاً به او تبریک می‌گویم چرا که حرکت کرد و با هر سختی که بود، به کنگره آمد و راه را به پایان رساند. ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان مسافر امیرعلی:
سلام دوستان امیرعلی هستم مسافر. به عنوان یک سفر اولی، اولین وظیفه من این است که به روش درمان DST و آموزش‌های کنگره کاملاً ایمان داشته باشم. در این مسیرِ درمان که حدوداً ده ماه است، من اگر ثابت‌قدم نباشم و با ایمان حرکت نکنم، مطمئناً از مسیر خارج می‌شوم. این ایمان است که به من قوت قلب می‌دهد و باعث می‌شود که از رهاییم انتظارات و خواسته‌هایی داشته باشم. خیلی‌ها می‌گویند کنگره خیلی چیزها به آدم می‌دهد، زمانی که رها می‌شود ولی به قول علی آقا کمک راهنمای محترم من، کنگره آن چیزی را که منِ مسافر می‌خواهم را به من می‌دهد و این بستگی به مقدار ایمان من دارد که چقدر از این مسیر انتظار داشته باشم و برای خواسته‌هایم چقدر قدم بردارم. هر چه ایمان بیشتری داشته باشم یعنی اینکه خواسته‌های بیشتری هم دارم و بنابراین چیزهای بیشتری را هم دریافت می‌کنم.
در درجه اول خدا را شکر می‌کنم که می‌توان از زندگی، لحظات خیلی خوب و شیرینی را دریافت کرد. از آقای مهندس تشکر می‌کنم بابت تمام کارهایی که انجام داده‌اند و این لذتی که کنگره به زندگی آدم می‌دهد. از استاد محترم خودم علی آقا که نمی‌دانم چطور باید تشکر کنم و از وجود ایشان خدا را شکر کنم. آرزوی موفقیت می‌کنم برای تمام سفر اولی‌ها و امیدوارم که موفق باشند.

خلاصه سخنان مسافر ناصر:
سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر . بهترین راه برای من که بتوانم قدردانی کنم برای حضورم در این مکان این است که خدا را شکر کنم که این لحظه در اینجا نشسته‌ایم و شما در شادی من و در شادی پسرم شریک هستید. خدا را شکر می‌کنم که مردان قدرتمندی را خداوند قرار داد که سفره‌ای را پهن کنند که انسان‌های مشتاق و نیازمند بتوانند سر آن سفره بنشینند، محبت ببینند، علم پیدا کنند و سلامتی را کسب کنند. از امیرعلی خیلی ممنونم که پای‌ من را به کنگره باز کرد و با کنگره آشنا کرد. افتخار می‌کنم که با تک‌تک شما آشنا شدم و آرزو می‌کنم که کنگره آنقدر گسترش پیدا کند که هر کس نیاز دارد، بتواند از علم آن استفاده کند زیرا علم کنگره برای همه انسان‌ها نیاز است. ممنونم از وقتی که به من دادید.

خلاصه سخنان کمک راهنما، همسفر نسرین:
سلام دوستان نسرین هستم همسفر. خداوند را شکر می‌کنم که امروز به من اجازه داد تا در این جایگاه خدمت کنم. تولد یک سال رهایی امیرعلی را به جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان، به علی آقا کمک راهنمای محترمشان و ایجنت شعبه تبریک عرض می‌کنم. من همیشه وقتی‌که یک مسافر رها می‌شود و یا متولد می‌شود، به دستور جلسه آن هفته توجه می‌کنم زیرا یک سری خصوصیات مسافر را این دستور جلسات، بیان می‌کند. آقای امیرعلی در جشن همسفر رها شدند و اولین جشن رهایی شان هم در دستور جلسه درختکاری است و این همان خواسته رهایی است که توانستند رها شوند و همچنین می‌خواهد به همسفرش بگوید که چقدر این رهایی نقش بسیار مهمی دارد و طبق دستور جلسه درختکاری باید این را بدانیم که باید از این رهایی بسیار مراقبت کنیم تا مانند یک نهال آرام‌آرام تنومند شود و ثمر بدهد. خانم سیمیچه اولین رهجوی من بودند ولی به خاطر شرایط روحی و جسمی‌شان نمی‌توانستند زیاد در جلسات شرکت کنند که البته امیدوارم از این به بعد بیشتر ایشان را ببینیم و بتوانند رهجوی سفر دومی چهل سی دی شوند. تبریک می‌گویم به این خانواده عزیز که از خدمتگزاران صادق کنگره هستند و در لژیون‌های مالی، بسیار پرقدرت عمل می‌کنند و امیدوارم که زندگی‌شان مانند گل همیشه سبز و برقرار باشد. ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان همسفر سیمیچه:
سلام دوستان سیمیچه هستم همسفر. منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. در ادامه شیخ عجل می‌فرمایند که از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش بدرآید.
اگر الان اینجا در جمع شما حضور داریم فقط لطف و مرحمت الهی شامل حال ما شده است. همه ما تجربیات مشابهی را چه به‌عنوان همسفر یا مسافر داشته‌ایم. من هم تجربه خیلی تلخی را داشتم مانند همه همسفرها. بدتر از همه این بود که یک عزیزی که از جانت برایت عزیزتر است، دچار رنجی ست که هیچ کاری برایش نمی‌توانی بکنی و هیچ کاری از دستت برایش بر نمی‌آید. آن بچه‌ای که پرورشش دادی؛ شاد، سلامت و سرحال بود، کم‌کم تبدیل شد به یک نوجوان افسرده و منزوی و ناامید که هیچ انگیزه‌ای برای زندگی ندارد. من خودم را به آب‌وآتش می‌زدم تا بتوانم به این بچه کمک کنم ولی هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم و این من را خیلی زجر می‌داد. در تنهایی و خلوت خودم فقط خدا می‌داند که چقدر راز و نیاز کردم و چقدر کمک خواستم. خدا را شکر می‌کنم که راه ما را به کنگره باز کرد. از جناب آقای مهندس و تعلیمات ایشان و از علی آقا کمک راهنمای محترمشان بسیار سپاسگزارم. علی آقا مانند مشعلی بودند که این راه بلند و تاریک را برای پسرم روشن کردند و به روشنایی رساندند و حقیقتاً خیلی زحمت کشیدند و من از ایشان بسیار ممنونم. امیرعلی روز به روز خوشحال‌تر می‌شود و از زندگی بیشتر لذت می‌برد و همه این‌ها را مدیون آقای مهندس و کمک راهنمایش علی آقا هستیم. برای یک مادر هیچ‌چیز ارزشمندتر از این نیست که فرزندش سلامت، خوشحال و آرام باشد. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید ممنونم.

تایپ: مسافر امیرعلی و مسافر محسن
ویرایش، تنظیم و ارسال: مسافر محسن
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .