English Version
English

وظیفه راهنما این است که ره‌جوی بی‌نظم را به نظم برساند

وظیفه راهنما این است که ره‌جوی بی‌نظم را به نظم برساند

ششمین جلسه از دوره بیست و دوم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ در روزهای پنجشنبه با استادی: مسافر حسین نگهبانی: مسافر مسلم و دبیری: مسافر مجید با دستور جلسه «وظایف راهنما و ره‌جو و جشن یک سال رهایی مسافر علیرضا» در تاریخ 1401/12/11 رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.


سخنان استاد:

سلام دوستان حسین هستم مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم که یک‌بار دیگر از جمع با عشق و محبت شما آموزش بگیرم، دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل‌شده: یکی دستور جلسه هفتگی است که وظایف ره‌جو و راهنما است و بخش دیگری تولد یک سال رهایی مسافر علیرضا از لژیون نهم عطار نیشابوری است در ابتدا تبریک می‌گویم هفته درختکاری را به‌تمامی اعضای کنگره ۶۰ دستور جلسه راهنما و ره‌جو است، همه موجودات و انسان‌ها در قبال خدماتی که دریافت می‌کنند وظایفی بر عهده‌دارند و در قبال مسئولیت‌هایی که قبول می‌کنند وظایفی دارند.


در کنگره ۶۰ با مسئله راهنما و ره‌جو مواجه هستیم حال وظایف این افراد چه هست؟ آیا من به وظیفه خودم در کنگره آگاه هستم؟ از خودم شروع می‌کنم و به‌عنوان یک راهنما که مسئولیت ۲۵ نفر را بر عهده‌دارم آیا وظایفم را می‌دانم وارد هر سیستم و مجموعه‌ای که می‌شویم اول باید شرح وظایف را بدانیم که چه‌کاری را انجام دهیم و چه‌کاری را ندهیم وظیفه یک راهنما این است که همیشه به‌روز باشد. عشق محبت عدالت و عمل سالم را سرلوحه کار خود قرار دهد، پس اگر راهنما در این جایگاه قرار دارد و می‌خندد از روی عشق و محبت است و اگر اخم می‌کند از روی عشق و محبت است و اگر از لژیون اخراج و یا به مرزبانی می‌فرستد از روی عشق و محبت است.
راهنما هر کاری که انجام می‌دهد در جهت درمان ره‌جو است از وظایف راهنما این است که خودش الگو باشد و بی‌نقص عمل کند اگر من به تو میگویم دروغ نگو اول خودم نباید دروغ بگویم اگر می‌گویم سروقت بیا اول خودم باید سروقت بیایم از وظایف راهنما در قبال ره‌جو این است که به ره‌جو تکلیفی بدهد و از او تکلیف بخواهد و اگر ره‌جو تکلیف نداشت از لژیون اخراج کند وظیفه راهنما این است که ره‌جوی بی‌نظم را به نظم برساند.
اما وظیفه ره‌جو چیست؟ در درجه اول این است که روی پای خودش بایستد یک نفر پای زن و بچه‌اش می‌سوزد و می‌ایستد پای پدر و مادر و غیره می‌ایستد ولی وقتی به خودش که می‌رسد نمی‌تواند پای خودش بایستد باید یاد بگیرد پای خودش بایستد و بچه و کار بهانه است و دلیل اصلی خودت هستی فقط باید بدانی خودت باید خوب شوی اگر من خوب بشوم همسر و بچه‌هایم حالشان خوب است یک ره‌جو باید به راهنمایی اعتماد داشته باشد.
اینجا هیچ‌کسی را به‌زور به کنگره نیاورده‌اند شاید پیام را از یک دوست گرفته باشید ولی کسی شمارا مجبور به آمدن نکرده من زمانی که خودم با پای خودم می‌آیم باید اصول و قوانین را رعایت کنم یک ره‌جو باید به خدمتگزاران در کنگره ۶۰ احترام بگذارد اگر خدمتگزاران نباشند نظم برقرار نمی‌شود که ما بتوانیم در اینجا درمان شویم یک ره‌جو زمانی که به کلینیک می‌رود باید بالباس سفید برود و نباید آنجا تجمع کند و همان‌طور که راهنما به وظیفه خودش عمل می‌کند و هر هفته‌نامه شربت را می‌نویسد.
ره‌جو باید به وظیفه خود عمل کرده و برود و داروی خودش را بگیرد مسئله بعدی این است که یک ره‌جو باید شربتش را خودش با سرنگ از شیشه بکشد و بخورد وظیفه همسفر این نیست که شربت مسافر را بیاورد و به او بدهد ره‌جو باید یاد بگیرد و مسئولیت کار خودش را خودش بر عهده بگیرد باید تسلیم را و روش درمان و تسلیم شربت و دارو و وعده‌های دارویی باشد تسلیم بودن چون‌وچرا و اماواگر ندارد تسلیم محض بودن یعنی فقط چشم گفتن است، راهنما در مسائل خانوادگی افراد کاری ندارد ولی می‌تواند راهنمایی کند امیدوارم که همه باحال خوب به درمان برسد انشالله همه ما ره‌جوهای خوبی برای خودمان و کنگره ۶۰ و راهنماهای خوب برای زندگی‌مان در آینده باشیم ممنون و متشکرم که به حرف‌های من گوش کردید.


در ادامه جلسه جشن یک سال رهایی مسافر علیرضا برگزار شد


آرزو مسافر علیرضا:
سلام دوستان علیرضا هستم مسافر به‌رسم کنگره آرزوی دارم که بیان می‌کنم و آرزویم این است که انشالله آموزش‌های جهان‌بینی کنگره درب در مدارس ما تدریس شود چون زمانی که ما به جهان‌بینی برسیم کلی از مشکلات ما کم می‌شود
سخنان کمک راهنما مسافر حسین:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز اینجا در کنار علیرضا و همسر محترمشان نشسته‌ام تا تولد یک سال رهایی علیرضا را جشن بگیرم من این روز قشنگ و زیبا را به علیرضا و پسران گلش و به پدر و مادرش تبریک عرض می‌کنم و برای ایشان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم خوب اگر از علیرضا خواسته باشم بگویم در ابتدا که علیرضا وارد کنگره شد با حس و حال و یاس و ناامیدی وارد کنگره شد و با بیماری که داشت و کلاً شاید خیلی از اعتقادات و عقیده‌هایش را ازدست‌داده بود من فکر می‌کردم بیشتر از دو ماه در کنگره نماند ولی علیرضا در کنگره ۶۰ الگو داشت و آن الگو دوستش مسافر رضا بود، زمانی که حال خوش رضا را دید ماند و ماندنی شد و واقعاً سرسپرده و گوش‌به‌فرمان شد، علیرضا همیشه دست‌پر به کنگره می‌آمد و همیشه مشارکت آماده داشت تا جایی که من در یک مقطعی از سفرش به او دو پله افزایش دادم اول از این قضیه ناراحت بود ولی من این کار را انجام دادم تا بیماری‌هایش کاهش یابد در ادامه علیرضا خودش می‌گوید که با چه دردی به کنگره آمد اما می‌خواهم این را بگویم اگر کسی روی این صندلی می‌نشیند آن‌طوری که راهنما می‌گوید اگر سفر کند اتفاقات خوبی برایش می‌افتد که غیرقابل‌باور است امروز یکی از معجزات کنگره ۶۰ اینجا نشسته است در ادامه از علیرضا می‌خواهیم از خودش صحبت کند تا متوجه شویم چرا باید در تولدها حضور پیدا کنیم ممنون و متشکرم
سخنان مسافر علیرضا:
سلام دوستان علیرضا هستم مسافر، در مرحله اول خدا را شاکرم که کنگره را سر راه من قرارداد و از آقای مهندس و خدمتگزاران کنگره و راهنماهای عزیز تشکر می‌کنم و از راهنمای هم‌سفرم و راهنمای نیکوتین خودم هم تشکر می‌کنم که زندگی امروز من و آرامشی را که امروز در زندگی‌ام دارم همه را مدیون کنگره هستم. من قبلاً هر کاری که می‌کردم اشتباه بوده ولی وقتی با جهان‌بینی کنگره آشنا شدم چون آقای مهندس از طبیعت برای ما مثال می‌زند آقای مهندس می‌گوید هر کاری مبدأ و مقصدی دارد من قبلاً به مقصد اعتیاد رسیده بودم ولی نمی‌دانستم مبدأ اعتیادم کجاست ولی امروز متوجه می‌شوم که من مبدأ آن اولین سیگاری بود که کشیدم من چون قانون بازی را بلد نبودم من کارمند نیروی انتظامی هستم و خیلی جالب است که شش بار در گزینش نیروی انتظامی رفتم و منفی بیرون می‌آمدم من شش بار فرار از قانون کردم تخریبی که من به جسم خودم زدم زمانی من انگشت‌های دستم بی‌حس بود و دیسک‌هایم مشکل داشت و از همه مهم‌تر غدد لنفاوی من که یک‌جور سرطان بود از گردن من غده‌ای حدوداً نیم کیلویی زده بود که دکتر به من گفت باید عمل کنم و اگر عمل کنم فکم کج می‌شود و اگر عمل هم نکنم بازهم فکم کج می‌شود و در آخر هم اگر خوش‌خیم باشد ده سال و اگر بدخیم باشد شش ماه دیگر کار تمام است بعد از شش ماه منتظر بودم که این غده کارش را انجام دهد ولی آن عمل نکرد در آن زمان بیش از بیست شب نخوابیدم تا اینکه دوست عزیزم آقای دشتی پیام کنگره را به من داد و من وارد کنگره شدم ولی واقعاً آموزش‌های کنگره خیلی خوب است و به درد من خورده والان دستم خوب است و دردهایم کم شده از غده زیر گلویم هر خبری نیست حالا خدا را شکر می‌کنم که حالم خوب است و در بین شما هستم ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید
سخنان کمک راهنما همسفر نرگس:
سلام دوستان نرگس هستم همسفر تبریک عرض می‌کنم به آقای صفاییان پور و آقای علیرضا و خانم معصومه امروز باید خانم سفیه راهنمای خانم معصومه می‌بودند که ایشان در نیشابور نبودند و خانم معصومه از من خواستند در این جایگاه قرار بگیرم و من هم پذیرا بودم تبریک می‌گویم به ایشان ما هرچه بیشتر در کنگره باشیم بیشتر یاد می‌گیریم ما در کنگره یک معیارهایی برای خودداریم که باید زمان را در نظر بگیریم تا به آن برسیم ما در کنگره می‌گوییم بهشت را به بها می‌دهند نه بهانه هرکسی که در کنگره بیاید خدمت کند مطمئن باشید به حال خوش خواهد رسید انشالله که خانم معصومه در کنگره بماند و خدمتگزار باشد من از خانم معصومه شناختی ندارد که بگویم و برایشان آرزوی موفقیت می‌کنم.
سخنان همسفر معصومه:
سلام دوستان معصومه هستم همسفر علیرضا، خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه قرار گرفتم و یک سال رهایی مسافرم را کنار شما جشن می‌گیریم، اول‌ازهمه می‌خواستم از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر کنم و بعد از خدمتگزاران کنگره از کمک راهنمای مسافرم حسین آقا و راهنمای مسافرم آقای دشتی و خانم سفیه راهنمای خوب خودم که امروز جایشان خالی است تشکر می‌کنم، از شما عزیزان که امروز در این جشن شرکت کردید تولدها در کنگره به نظر من خیلی مهم است چون اقتدار کنگره را به نمایش می‌گذارد روزی که آقا رضا مسافرم را به کنگره دعوت کرد من اطلاعی از کنگره نداشتن و می‌گفتم مثل همیشه می‌روند و بدون نتیجه برمی‌گردند، ولی زمانی وارد کنگره شدم دیدم اینجا با بقیه جاها فرق دارد در کنگره به هیچ مصرف‌کننده‌ای بی‌احترامی نمی‌شود و هدف آن درمان است و در کنار آن آموزش‌های جهان‌بینی را دارد. تأثیر زیادی در زندگی ما می‌گذارد کنگره آموزش‌ها و آگاهی‌های زیادی را به ما می‌دهد بهترین جایی که راه درست را به ما نشان می‌دهد. مسافرم قبل از اینکه به کنگره بیاید پرخاشگر بدبین و حساس بود ولی با آموزش‌های کنگره خیلی بهتر شده است خدا را شکر مسافرم راهش را پیدا کرد و در این مسیر قرار گرفت و خدا را شکر با دردها و مریضی‌هایی که داشت خوب سفر کرد والان حدود ۱۵ ماه است که از بند مواد آزاد و رهاشده است و امیدوارم هیچ خانواده دیگری درگیر مواد نباشد و حال همه خوب باشد ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.
تایپ و نگارش: مسافر حسین (لژیون دهم)
عکاس: مسافر جواد (لژیون نهم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .