English Version
English

ایمان داشتن رهجو به راهنما

ایمان داشتن رهجو به راهنما

جلسه یازدهم از دوره بیست‌ویکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶۰ ویژه همسفران نمایندگی اروند آبادان و خرمشهر، با استادی کمک‌راهنما همسفر مریم، نگهبانی همسفر  فاطمه و دبیری همسفر شهناز با دستور جلسه «وظایف راهنما و رهجو» ساعت 16:۰۰ روز دوشنبه 8 اسفندماه سال 1401 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خدا را شکر می‌کنم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم، سپس از خانم فاطمه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قراردادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم و از مشارکت‌های شما بزرگواران استفاده کنم.

دستور جلسه امروز «وظایف راهنما و رهجو» است؛ طبق روال همیشگی کنگره دستور جلسات همه به هم مرتبط هستند و سلسله وار و زنجیروار پشت سر هم دیگر می‌آیند؛ یعنی اگر بخواهیم یک قدم قبل‌تر را آموزش بگیریم دستور جلسه قبلی دقیقاً همین را برای ما بیان می‌کند! دستور جلسه قبلی «هفته دیده‌بان» بود و در مشارکت همه و همچنین مشارکت دیده‌بان‌ها می‌گفتند: مهم‌ترین جایگاه در کنگره 60 سفر اولی‌ها هستند و دیده‌بان‌ها تنه درخت می‌باشند؛ آقای مهندس فرمودند: تنه درخت، شاخه‌های اصلی و بعد شاخه‌های فرعی هستند که میوه می‌دهند؛ منظور از شاخه‌های فرعی همان کمک‌راهنماها هستند.

در این مدتی که در کنگره حضور دارم و با جایگاه‌های کنگره آشنا شدم، متوجه شدم  که حساس‌ترین بخش کمک‌راهنمایی، کمک راهنمای تازه والدین است! یک تازه‌وارد وقتی‌که وارد کنگره می‌شود، آن حس و راهنمایی اولیه را از کمک راهنمای تازه‌واردین می‌گیرد و آنجاست که تصمیمش را می‌گیرد که آیا می‌خواهم به کنگره بیایم یا نمی‌خواهم! حال مشکلات و مسائل دیگر و دردسرهایی که بابت ارتباط با یک مصرف‌کننده وجود دارد را کنار گذاشته و ابتدای کارش را با کمک راهنمای تازه‌واردین انجام می‌دهد.

دستور جلسه وظایف راهنما و رهجو است؛ ابتدا باید بدانم رهجو و راهنما چه کسانی هستند تا بتوانم وظایفشان را شرح دهم! رهجو یعنی جوینده راه و یا  کسی که دنبال راهی است تا به درمان برسد. جناب مهندس همیشه در صحبت‌هایشان می‌گویند: درمان اعتیاد یک‌چیز حل‌شده و پیش‌پاافتاده است، یعنی آسان‌ترین کاری که در کنگره  انجام می‌شود، درمان اعتیاد است. اعتیاد، دیگر آن غول بی شاخ و دُم نیست؛  قبل‌ترها راه‌حل و درمانی برای اعتیاد نبود، اما الآن که راه‌حل درمانش پیداشده، آسان‌ترین چیز به شمار می‌رود.

کمک‌راهنما، همان‌طور که استاد امین و جناب مهندس می‌فرمایند: فقط یک انگشت اشاره و یک نشان‌دهنده راه است. اگر کسی دکتر و یا مهندس بوده و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار باشد نیز اگر بخواهد به مکان دورافتاده‌ای برود و یا بخواهد کوهنوردی کند، باید از کار بلد و راهنمای آن راه کمک بگیرد؛ شاید این شخص بی‌سواد باشد، اما دانشی که از این راه دارد، بابت پستی بلندی‌هایی است که در این مسیر طی کرده تا راهنما شده است. نمی‌توانم بگویم من دکترم و سطح سواد من از راهنما بیشتر است، پس هر چه من بگویم! راهنما این مسیر را طی کرده و با موفقیت به پایان رسانده است. جناب مهندس می‌فرمایند: رهجو باید به دانش راهنمای خود ایمان داشته باشد و این را قبول کند که راهنمایش در حیطه درمان اعتیاد، همه‌چیز را می‌داند.

به کنگره، جمعیت احیای انسانی کنگره  60 می‌گویند، یک مرکز تحقیقاتی است و عمده کارش درمان اعتیاد است. ما مطالبش را خواندیم، آزمون دادیم و راهی را که باید طی می‌کردیم، طی کردیم تا به کمک‌راهنمای درمان اعتیاد تبدیل شدیم. جناب مهندس می‌فرمایند: نباید وارد حریم زندگی افراد شویم؛ حتی اگر بدانم راه‌حل مشکل شما چیست! و یا در زندگی شخصی من نیز این مشکل پیش آمده بود، سعی نکنم راه‌حل خود را به رهجو بدهم.

جناب مهندس مثالی زدند که برای من خیلی جالب بود، این‌که رابطه راهنما و رهجو باید مانند رابطه یک مرده و مرده‌شور باشد! مثال جناب مهندس برای من تعجب‌آور و جذاب بود و با خود گفتم تا چه اندازه این سطح دانش باید بالا باشد که فرمان‌برداری از آن اهمیت دارد. می‌گویند اگر مرده‌شور بخواهد دست مرده را بالا بیاورد و یا او را بچرخاند، مرده هیچ مقاومتی نمی‌کند و این را تشبیه به رابطه راهنما و رهجو کردند و گفتند: اگر رهجو از راهنمای خود حرف‌شنوی داشته باشد و هر چه راهنما بگوید جوابش چشم باشد، قطعاً موفق خواهد بود.

در کنگره اولین چیزی که برایم جالب بود، تفاوت رنگ شال‌ها بود؛ در کنگره افراد با رنگ شال‌های مختلف مشخص می‌شوند و جناب مهندس همیشه می‌گویند: اگر شما این شال را روی تنه یک درخت دیدید، موظف هستید به آن شاخه درخت احترام بگذارید! یعنی می‌خواهند اهمیت جایگاه را بیان کنند و نه شخص را! مثال می‌زنم شاید من در کنگره  شخصی  را دوست نداشته باشم، اما جایگاه آن شخص و شالی که گردنش است ایجاب می‌کند که من باید به او احترام بگذارم و فقط چشم بگویم. مثال آقای مهندس برای من تلنگری بود که باید به جایگاه‌ها احترام گذاشت؛ و اینکه رابطه راهنما و رهجو، رابطه استاد و شاگردی است و جناب مهندس فرمودند: کسانی که این رابطه را خدشه‌دار می‌کنند، کسانی که قاطی می‌شوند و حرمت‌ها را زیر پا می‌گذارند، باید بدانند که بین راهنما و رهجو یک پرده حرمت است و اگر این پرده حرمت بیفتد، دیگر نه راهنمایی می‌ماند و نه رهجویی! اگر احترام راهنما کم شود و جایگاه راهنما نادیده گرفته شود، بیشترین ضربه را رهجو می‌خورد. راهنما و رهجو نباید خیلی با هم صمیمی‌شوند.

روز چهارشنبه جناب مهندس مثالی زدند که من آن را تجربه کرده بودم؛ زمانی که یکی از دوستان من مربی من در یک حیطه می‌شد، به شوخی او را رد می‌کردم و می‌گفتم حوصله ندارم، بعد بیا با من کار کن و دقیقاً همین تجربه را آقای مهندس داشتند و گفتند من کمتر درس می‌خواندم و همکلاسی‌هایم شدند استاد من، در دوران جاهلیت با هم عرق می‌خوردیم و می‌گفتیم و می‌خندیدیم، وقت امتحانات که می‌شد می‌گفتم من حوصله ندارم خودت نمره امتحان را بده و این همان سوءاستفاده‌ای است که یک رهجو می‌تواند از راهنما بکند؛ حد و حدود ارتباط راهنما و رهجو را حفظ نکرده و به جایی رسیده که سعی کرده قاطی شود و این باعث می‌شود هر دو ضربه بخورند.

مسئله دیگری که وجود دارد و بارها خانم عاطفه فرمودند که در کنگره جزء حرمت است، این است که قبل از اسم هر شخصی اگر همسفر است بگوییم خانم و اگر مسافر است بگوییم آقا و این را همه باید تمرین کنیم که فقط شخص راهنما می‌تواند رهجویش را به اسم کوچک صدا بزند و اگر یک رهجو یا یک هم لژیونی به‌عنوان راهنما از لژیون خارج شود، من وظیفه‌ دارم به‌عنوان یک کمک‌راهنما به او احترام بگذارم.

ویراستاری: راهنمای تازه‌واردین همسفر آمنه
ارسال: مرزبان خبری همسفر مولود
همسفران نمایندگی اروند آبادان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .