به نام قدرت مطلق
در کنگره 60 واژههای بسیاری وجود دارند که هرکدام از آنها مفاهیم عمیقی در درون خود داشته و خود این واژهها خودشان را تعریف میکنند. یکی از این واژههای پرمعنا کلمه رهجو است رهجو به معنای جوینده راه است، کسی که جستجو میکند تا راهی را بیابد، از راه درست زندگیکردن و رسیدن به کمال گرفته تا راه درمان اعتیاد و یا راه خروج از ظلمت و تاریکی. کسی که میخواهد راه را بیابد؛ یعنی یک رهجو، باید نسبت به تمام وظایف خودش آگاهی داشته باشد و متعهد باشد.
اولین وظیفه یک رهجو در خود کلمه رهجو نهفته است، رهجو باید بخواهد که راه خروج از ظلمت را پیدا کند. وقتی خواست او بر این مبنا قرار گرفت آنوقت راهنما در اختیار او قرار داده میشود. وقتی رهجو بر مبنای حس خودش راهنما را انتخاب میکند یک پیمانی بین آنها بسته میشود و رهجو تحت امر و حمایت راهنما قرار گرفته و شروع به حرکت در مسیر ارزشها میکند. در ابتدای امر نیروهای بازدارنده حرکت او را جدی نمیگیرند؛ ولی با ادامه حرکت، تاریکیها و ساختارهای منفی درون او شروع به عصیان کرده و میخواهند دوباره او را به بیراهه بکشانند و در اینجاست که اگر رهجو مطیع و فرمانبردار راهنمای خود باشد، مورد حمایت راهنما قرار میگیرد و با آموزشهایی که دریافت میکند بر این نیروها غلبه میکند و اگر تحت امر راهنما نباشد خودش با نیروهای منفی تنها میماند.
دومین وظیفه رهجو فرمانبرداری از راهنما در صور آشکار و پنهان است. بین خودفرمانی و فرمانبرداری فاصله بسیار است. اگر رهجو تحت امر راهنما نباشد هرگز اذن خروج از تاریکیها به او داده نخواهد شد. مسئله بعدی این است که رهجو باید هرچه بوده و هست را پشت درب کنگره بگذارد و وارد کنگره بشود. به عبارتی باید ظرف خودش را خالی کند تا بتواند علم کنگره را دریافت کند. یک رهجو باید به روش درمانی کنگره و آموزشهای آن اعتقاد و باور داشته باشد. در سایه همین ایمان و باور است که او در این ساختار احساس امنیت کرده و میتواند بر ترسهای خودش غلبه کند و درست تفکر کرده و ساختار رسیدن به مقصد را بهدرستی ترسیم کند. رهجو باید به قوانین و حرمتهای کنگره 60 احترام گذاشته و از خطوط قرمز آن عبور نکند و همیشه حرمت جایگاهها را حفظ کند و به این نکته واقف باشد که جایگاهها، قوانین و حرمتهای کنگره 60 همگی در یک راستا و برای حفاظت عمل میکنند.
و اما وظایف راهنما: راهنما هم همانطور که از خود واژه پیداست کسی است که راه را نشان میدهد. راهنما درمانگر نیست و راهنما مشاور خانواده و پزشک نیست، راهنما فقط دستی از دستان خداوند بر روی زمین خاکی است که دست رهجو را میگیرد و او را به راه راست هدایت میکند. راهنما بار رهجو را به دوش نمیکشد و این نکته مهمی است که باید به آن واقف باشیم. یک راهنما باید بتواند به قلب رهجو نفوذ کند، به احساس رهجو وارد شود و باید بتواند عشق و محبت خودش را به رهجو منتقل کند. در واقع راهنما عاشق است، عاشقی که به رهایی و خروج رهجو از ظلمت و تاریکی عشق میورزد. راهنما نسخهاش را بامحبت و عشق بلاعوض میپیچد. راهنما برای این نسخهپیچی باید انسان را بشناسد و باید قوانین حاکم بر صور آشکار و پنهان انسان و قوانین حاکم بر هستی را بشناسد. باید به قوانین عمل و عکسالعمل، قوانین فیزیولوژی، قانون تعادل و... واقف باشد. در واقع راهنما برای کمک به انسانهای ازیادرفته و احیای آنها باید عملی توأم با تفکر و تعقل صحیح و محبت بلاعوض داشته باشد تا بتواند در جسم و جان رهجو رسوخ کرده و در او تغییر و تبدیل را به وجود بیاورد. عشق و ایمان دو مولفهای هستند که باید بهتدریج در رهجو به وجود بیایند. نکته مهم این است که این عشق و ایمان آموختنی نیست، این عشق و ایمان تنها در سایه رفتار و عمل سالم به بار نشسته و انتقال پیدا میکند، بنابراین راهنما در درجه اول باید خودش یک الگوی تمامعیار عشق سالم باشد، عشقی که سازندگی را برای رهجو به ارمغان بیاورد. راهنما در لژیون داری بایستی افق دید وسیعی داشته باشد و باید از همان ابتدا رهجو را برای تبدیلشدن به استاد پرورش دهد و به قول آقای مهندس کارنامه یک راهنما، رهجویانی است که او پرورش میدهد. پس راهنما باید همیشه عملکرد خودش را مدنظر داشته باشد و در اداره لژیون خود توانا و قدرتمند باشد و آگاهانه عمل کند.
تایپ و تنظیم : مسافر هادی لژیون هشتم
نمایندگی صالحی
اسفندماه 1401
- تعداد بازدید از این مطلب :
399