English Version
English

حس و حال خوب با قدردانی

حس و حال خوب با قدردانی

همه انسان‌ها در زندگی خواسته و ناخواسته به دنبال بالا بردن سطح انرژی و حال خوب هستند. ما از صبح تا شب تمام تلاشمان این است که کارها و وظایف خود را درست انجام بدهیم که در آخر به آن آرامش برسیم. ولی گاهی اوقات هر قدر هم می‌دویم، سر جای اولمان هستیم و وقتی که به خود می‌آییم، می‌بینیم که آخر تمام این زحمت‌ها و اعمالی که در روز انجام می‌دهیم حال دلمان را خوش نکرده است، مثلاً تمام تلاشم را می‌کنم و خودم را به آب و آتش می‌زنم و کار می‌کنم، پس‌انداز می‌کنم و در آخر ماشینی که آرزویم بود خریداری می‌کنم. اما وقتی به آن ماشین یا چیزی که دوست داشتم می‌رسم،‌ می‌بینم آن احساس رضایت و حال خوبی که منتظرش بودم را تجربه نکردم و باز روز از نو روزی از نو می‌شود. پس چه می‌شود که حس و حال من هیچ‌وقت حتی با وجود داشته‌هایم خوب نمی‌شود؟

کنگره ۶۰ با تمام آموزش‌هایش، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و برای تعریف شکرگزار بودن یک نگاه خاص می‌خواهد و این قضیه را ریشه‌ای برای من حل می‌کند. ما در کنگره ۶۰ در بعضی مراسم‌ها، جشن آهنگ شکر‌گزاری را داریم، تا حالا شده شما در مراسم تولد بچه خودتان، عروسی فرزندتان یا تولد و عروسی اقوام و آشنایان و ... خدا را شکر کنید و از ته دل  ناظر وجود خداوند باشید؟ شاید الان که در کنگره هستیم، این اتفاق شیرین ذهنی برای ما افتاده باشد. ولی قبل از کنگره چنین همسفری که ابتدای مسیر وارد کنگره می‌شوم پر از حس منیت، طلبکاری، توقع و ... نسبت به مسافرم و اطرافیانم هستم. ولی این‌جا یاد می‌گیرم که اگر چشمم را روی اعتیاد مسافرم ببندم لااقل یک صفت خوب در او پیدا می‌کنم. قدردانی و شکرگزاری باید همیشه در مورد کوچکترین چیزها باشد، اگر من قدردان کوچک‌ترین نعمت‌ها و داشته‌هایم در زندگی باشم، داشته‌های بزرگم ‌را هم می‌بینم. اما اگر قدردان کوچکترین‌ها داشته‌هایم نباشم، هر چقدر هم داشته باشم باز هم حالم خراب است و هیچ‌وقت در زندگی به آرامش نخواهم رسید.

ساده بگویم؛ قدردانی در وهله اول یعنی دیدن و اهمیت دادن. اگر من فقط به صورت زبانی خدا را شکر بگویم یا از دیگران تشکر بکنم، این فقط صوت و کلمه است که از دهان من خارج می‌شود و به دل نمی‌نشیند چون حسی ندارد. مثل این می‌ماند که من هر جلسه بیایم کنگره روی این صندلی‌ها بنشینم و از امکانات کنگره استفاده بکنم و دائم به سخن بگویم از کنگره۶۰ ممنونم و هیچ خدمتی و کاری در کنگره انجام ندهم و تغییر‌ی هم نداشته باشم. وقتی خدمت می‌کنم، حمایت می‌کنم، معنی آن این است که من دیدم آقای مهندس، کنگره، راهنما و ... برای من چه کردند. وقتی خوب سفر می‌کنم و گوش به فرمان راهنما و کنگره هستم یعنی قدردان بودن. این سپاسگزاری اول باید درون خودم اتفاق بیفتد تا بتوانم حس و حال آن را به بیرون انتقال بدهم. وقتی سبد را حمایت می‌کنم، وقتی عضو لژیون سردار می‌شوم، وقتی آموزش‌ها را خوب کاربردی می‌کنم، وقتی سرویس بهداشتی را تمیز می‌کنم، وقتی به حرف راهنما گوش می‌دهم، وقتی به راهنما، مرزبان، ایجنت احترام می‌گذارم و درست حرکت می‌کنم و در مسیر هستم، این یعنی قدردان بودن و بدانیم در  قدردانی واقعی، من به معنای واقعی باید بی‌توقع باشم و بی‌توقع و با حس و حال خوب عمل کنم.

نویسنده: همسفر اکرم رهجوی کمک‌راهنما همسفر صدیقه (لژیون یکم)
ویراستار و ارسال: همسفر معصومه رهجوی کمک‌راهنما همسفر صدیقه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی ملایر

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .