English Version
English

رهجو باید نگاهش به راهنما باشد

رهجو باید نگاهش به راهنما باشد

جلسه هفتم از ششمین دوره کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی اسلامشهر با استادی کمک‌راهنما مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر عسگر و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «وظایف راهنما و رهجو و تولد اولین سال رهایی مسافر سعید» شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکرم که بار دیگر این لطف نصیب بنده شد تا بتوانم در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز دو بخش دارد؛ بخش اول دستور جلسه هفتگی وظایف راهنما و رهجو و بخش دوم تولد اولین سال رهایی آقا سعید و همسفرشان است. دیشب فکر می‌کردم این دستور جلسه چرا فقط در مورد وظایف راهنما و رهجو است؟ خوب که فکر کردم متوجه شدم، ما در هر جایگاهی که باشیم دیده‌بان، مرزبان، راهنما یا ایجنت فرقی نمی‌کند شخصی به نام راهنما در کنار ما وجود دارد که راه را به ما نشان می‌دهد. راهنما نباید هیچ موقع به خودش از بالا نگاه کند، من راهنما در این جایگاه قرار گرفتم که آموزش دهم ولی در اصل خودم نیز آموزش می‌گیرم، یکی دیگر از وظایف راهنما این است که هیچ موقع خودش را مالک رهجو نداند، زیرا رهجو‌ امانت الهی نزد من است و من باید بدانم که خداوند این توفیق را به من راهنما داده که خدمتگزار این رهجو باشم. راهنما باید همیشه چند قدم جلوتر از سخنان خودش باشد، اگر خواسته‌ای از رهجویش دارد حتماً باید خودش آن راه را رفته باشد. راهنما باید عاشق رهجوها و عاشق کارش باشد، تا رهجو را به رهایی برساند، اما یکی از مهم‌ترین وظایف رهجو این است که سی‌دی وظایف رهجو را با عشق گوش کند و بنویسد، رهجو هم باید متقابلاً عاشق راهنما باشد و به او اعتماد داشته باشد باید چشم گفتن را بلد باشد و فرمان‌بردار باشد. آقای حکیمی یک جمله خیلی زیبا می‌گویند که رهجو باید دغدغه سی‌دی نوشتن داشته باشد و هر هفته یک سی‌دی را بنویسد، رهجو باید دغدغه مشارکت کردن داشته باشد، رهجو باید نگاهش به نگاه راهنمایش باشد، تفکر و عقایدش مانند راهنمایش باشد.

قسمت دوم هم تولد اولین سال رهایی مسافر سعید است، سعید در سال ۹۹ وارد لژیون شد و اولین رهجو و رهایی لژیون سوم بود و اولین رهجویی بود که از لژیون سوم وارد وادی خدمت شد. روز اولی که آمده بود وضعیت روحی خرابی داشت و سردرگم بود و گفت نمی‌شود من بعد از دو سه ماه رها شوم؟ گفتم روش کنگره ۶۰ به این صورت نیست و اگر می‌خواهی زود رها شوی اینجا نمی‌شود، صحبت کردم و قبول کرد که بیاید. گفت کارم طوری است که در هفته ۳ الی ۴ روز به ماموریت شهرستان می‌روم گفتم این کار اصلا به درد کنگره نمی‌خورد و باید در جلسات و لژیون حضور داشته باشید گفت یعنی چی کار کنم؟ گفتم من هیچ نظری نمی‌دهم خودت تصمیم بگیر و ببین اولویت اولت چیست؟ خدا را شکر اولویت اولش را کنگره و درمان قرار داد، یک کاره نیمه وقت پیدا کرد که مانند یک آب باریکه‌ای به زندگی‌اش می‌آمد. سفر خوب و استانداردی داشت، وضعیت جسمی بدی داشت ولی از ادب خوبی برخوردار بود و آن جهان‌بینی را داشت و همین موضوع کمک کرد که خیلی زود در مسیر قرار گیرد. سعید آن قدر خوب سفر کرد که من گاهی اوقات وسط سفرش فکر می‌کردم که یک سفر دومی حال خوب پیش من است، همیشه به او ضدحال می‌زدم ولی هیچ موقع سر بالا نمی‌آورد و همیشه گوش به فرمان بود به عنوان یک رهجو وظایفش را درست انجام داد، هر کاری می‌خواست انجام دهد با من مشورت می‌کرد. یک رهجو اگر بخواهد موفق باشد باید حتما هر کاری که می‌خواهد انجام بدهد باید با راهنمایش مشورت کند تا موفق باشد. وقتی وارد سفر دوم شد سریع خدمت را شروع کرد و به قسمت سایت رفت و یک یادگاری خیلی خوب از خودش به جا گذاشت سایت شعبه اسلامشهر با زحمت‌های آقا سعید و همسفرش شکل گرفت، واقعاً به ایشان تبریک می‌گویم، در پیام تولدش هم برایش نوشتم «همه انسان‌هایی که پا به زمین می‌گذارند، دارای ماموریتی هستند که شاید خود بر آن واقف نباشند» قطعاً سعید هم ماموریتی در کنگره دارد که ناتمام مانده و باید انجام دهد. من به سعید عزیز تبریک می‌گویم خیلی تلاش کرد خیلی زحمت کشید این تولد واقعاً برایش ارزشمند است، من این تولد را در رأس به آقای مهندس و خانواده محترمشان، به آقا سعید عزیز، به راهنمای سیگارشان آقا مجتبی عزیز تبریک می‌گویم. سعید من را در درمان اعتیادش اصلاً اذیت نکرد، ولی عوضش را به آقا مجتبی درآورد و برای سیگار سفر پر فراز و نشیبی داشت تا به رهایی برسد. به راهنمای همسفرشان سرکار خانم نسرین تبریک می‌گویم که خیلی زحمت کشیدند، به همسفرشان تبریک می‌گویم که همیشه پا به پای سعید آمدند و برای همسفرهای کوچکشان شیدا خانم و بیتا خانم که همیشه همراه پدر و مادرشان بودند آرزوی موفقیت می‌کنم. آرزو می‌کنم انشاالله در تولد ۳ سالگی هم آقا سعید و همسفرشان را با شال نارنجی ببینیم.

سخنان کمک راهنما همسفر نسرین: زن و مرد بیهوده در کنار هم قرار نگرفته‌اند و قطعا در وادی‌های گذشته به یک میوه ممنوعه نزدیک شده‌اند که امروز در وادی اعتیاد در حال آموزش گرفتن برای خروج از تاریکی هستند و یا در حال تمرین و آموزش برای زندگی و آینده‌ای بهتر هستند. وقتی مسافر و همسفر از وادی اعتیاد وارد کنگره می‌شوند، وقتی می‌توانند به رهایی برسند که سر به پایین داشته باشند وقتی راهنما بگوید تقصیر توست قبول کنند زیرا جز فرمان‌برداری چاره دیگری ندارند، خانم زینب یکی از فرمانبردارترین رهجوهای من بودند، تولد و رهایی این عزیزان را در رأس به جناب مهندس به دلیل اینکه این بستر را فراهم کنند به تمام اعضای کنگره۶۰ اسلامشهر تبریک می‌گویم. رهجو در نهایت شبیه راهنمای خودش می شود، اگر آقا سعید توانستند در این مسیر خوب باشند قطعاً کلام و سخن آقا مرتضی در ایشان تأثیر داشته است که آن عشق را به آقا سعید انتقال داده و ایشان به خانواده و همسفرشان انتقال داده‌اند. هر دو از بهترین خدمتگزاران شعبه و سایت هستند خدا را شکر می‌کنم که اینقدر بستر آنها فراهم بود که امروز به این جایگاه رسیده‌اند و آرزو می‌کنم این برداشت خوبی که از کنگره ۶۰ دارند را بتوانند با جایگاه کمک‌راهنمای به رهجوهای خودشان انتقال دهند.

آرزوی مسافر سعید: آرزو می‌کنم که به زودی شعبه اسلامشهر یک مکان مناسبی که متعلق به کنگره باشد را داشته باشد.

آرزوی همسفر زینب: آرزو می‌کنم انشاالله تمام کسانی که خواسته درمان و رهایی دارند راه کنگره برایشان هموار شود.

سخنان مسافر سعید: خدا را شکر می‌کنم که الان در این مکان تولد اولین سال رهایی‌ام را با حضور شما عزیزان جشن می‌گیریم. آقا مرتضی در مورد روزهای اول ورود من به کنگره توضیحاتی را دادند من با شرایط نامناسبی وارد شدم و با توجه به امتحان کردن روش‌های مختلف ترک و بی‌ثمر بودن آنها هیچ اعتمادی به اینجا نداشتم و از روز اول ورود تا انتخاب کمک راهنما نزدیک ۴۰ روز طول کشید. بابت این روز عزیز و تولد از آقای مهندس تشکر می‌کنم و در ادامه از تمام خدمتگزاران شعبه اسلامشهر که زحمت کشیدید تا من مسافر امروز در این جایگاه حضور داشته باشم تشکر می‌کنم و از کمک راهنمای خودم آقا مرتضی و کمک راهنمای همسفرم خانم نسرین تشکر می‌کنم و از آقا مجتبی کمک راهنمای درمان سیگارم تشکر می‌کنم. در ادامه از همسفرم که باعث آشنایی و ارتباط من با کنگره بودند تشکر می‌کنم، با توجه به اطلاعاتی که داشتند خودشان نیز تمایل به حضور داشتند و بعد از انتخاب راهنما و اولین جلسه عمومی با هم سفرمان را شروع کردیم و خدا را شکر توانستیم به خوبی این مسیر را طی کنیم و حتی همسفران کوچک من نیز همواره در طول سفر اول و دوم ما را همراهی کردند و در خدمت‌ها که بر عهده داشتم نیز کمک حال من بوده‌اند در اینجا از آنها نیز تشکر می‌کنم.

سخنان همسفر زینب: خدا را شکر می‌کنم که در کنگره۶۰ هستم، به سعید عزیزم تبریک می‌گویم بابت اینکه به خواسته‌ای که داشت رسید و این حال خوب و آرامشی که در زندگی‌مان جاری است را مدیون کنگره هستم. سپاسگزار کمک‌راهنمای خوبم خانم نسرین و کمک‌راهنمای محترم مسافرم آقا مرتضی بابت آموزش‌هایی که به ما دادند هستم، از ایجنت‌های محترم، گروه مرزبانی و تمام دوستان عزیزی که در این راه ما را همراهی کردند تا سفر خوبی داشته باشیم و الان تولدمان را در کنار شما جشن بگیریم خیلی ممنونم. از آقا مرتضی خیلی ممنونم که در این دو سال همراه ما بودند و برای سعید خیلی زحمت کشیدند. سعید راهنمای خود را خیلی دوست دارد و حتی در منزل نیز ایشان را با اسم کوچک صدا نمی‌کند و با آموزش‌های ایشان است که سعید امروز حال خوبی دارد، از راهنمای عزیزم خانم نسرین خیلی تشکر می‌کنم که با صبوری و آرامش از وقت با ارزش خود برای آموزش ما صرف کردند و این حال خوبی که دارم از آموزش‌های ایشان است که به خانواده‌ام انتقال پیدا می‌کند، در پایان از تمام کسانی که در این دو سال همراه ما بودند و کمک کردند تا حال خوبی داشته باشیم و شما عزیزان که در این جشن حضور داشتید نهایت تشکر و قدردانی را می‌کنم.

تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر سعید

وبلاگ مسافران نمایندگی اسلامشهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .