English Version
English

جویندۀ راه در مسیر درمان

جویندۀ راه در مسیر درمان

جلسه چهارم از دوره سی‌ و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰، نمایندگی ارتش؛ با استادی راهنمای تازه واردین مسافر حسام، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر عزیز با دستور جلسه «وظایف راهنما و رهجو» در روز شنبه 6 اسفند ۱۴۰۱ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسام هستم یک مسافر. دستور جلسه این هفته در رابطه با وظایف راهنما و رهجو است؛ در رابطه با وظایف راهنما من صحبتی نمی‌کنم چون فکر می‌کنم راهنماها و تمام خدمتگزاران کنگره در حال انجام وظایفشان هستند و من به شخصه خودم را در جایگاهی نمی‌بینم که بخواهم وظایف یک راهنما را به او گوشزد کنم چون مطمئنم که خودشان خیلی بهتر از من می‌دانند و این کار را به نحو احسنت انجام می‌دهند.
من در مورد بخش وظایف رهجو صحبت می‌کنم چون هنوز خودم را در وهله اول یک رهجو می‌دانم. وظایف رهجو و اصلی‌ترین و اولین وظیفه‌اش این است که جوینده راه باشد. چه راهی؟ راه درمان اعتیاد. راه درمان اعتیاد با راه مصرف فرق دارد و این تقریباً اولین چیزی است که من باید متوجه آن بشوم که اگر من وارد کنگره شدم مسیر زندگی‌ام باید با مسیر قبل از ورود به کنگره فرق کند.
این یعنی چه؟ یعنی اگر من عادت داشتم شب‌ها از ساعت ۱۰ تا 2 بنشینم و تلویزیون تماشا کنم، آن برای دوران مصرف بود. من الان رهجو شده‌ام و آمده‌ام برای درمان اعتیاد یا اگر عادت داشتم در محیط کار یک سری زد و بندها داشته داشتم، یک سری دروغ گفتن‌هایی داشتم، باید بدانم که الان مسیر من مسیری است که باید منجر به رفتار، بر اساس ارزش‌ها باشد چون مسیر درمان مشخص است.
مسیر درمان اینطور نیست که من از خودم یک مسیری را در بیاورم و بگویم این مسیر، مسیر درمان است. اصلی‌ترین چیزی که ما در مسیر درمان داریم همین ۱۴ وادی است که جناب مهندس برای ما ارائه داده‌اند و در وادی پنجم درباره دوری از ضد ارزش‌ها گفته شده است که جزء یکی از وظایف من است؛ یعنی من اگر بخواهم بدانم که چه‌کاری باید انجام بدهم، همه این‌ها در نوشتارهای کنگره به‌درستی نوشته ‌شده‌اند، در متن حرمت کنگره هر جلسه دو بار قرائت می‌شوند و نقطه ابهامی برای من باقی نمی‌ماند. راهنما در هر جلسه به من می‌گوید که حتی کوچک‌ترین کارهایم به چه صورتی باید باشد؛ از خوردن شربت OT تا خوابیدن و بیدار شدن و غیره.
تمام این مسائل مسیرش مشخص است؛ یعنی جای ایده پردازی و کار جدیدی که من بخواهم انجام بدهم تا به درمان برسم، نیست مثل کسی که می‌خواهد به جایی برود که برایش ناشناخته است و نمی‌داند چطور جایی است. خودِ من روز اولی که به کنگره وارد شدم تصوری از درمان اعتیاد نداشتم و نمی‌دانستم چه چیزی در پایان مسیر منتظر من است و وقتی این مسیر را طی کردم، متوجه شدم که چه چیزی را به دست آورده‌ام.
همین‌که من ندانم قرار است چه چیزی را به دست بیاورم و انتهای مسیرم کجا است، همین کافی است تا ارزش نمایان شدن راه را بدانم؛ یعنی من به‌جایی می‌خواهم بروم که نمی‌دانم کجا است و فقط می‌دانم که در پایان مسیر، درمان اعتیاد منتظر من است و چون نمی‌دانم کجا است، طبیعتاً نمی‌دانم از چه مسیری هم باید بروم و بزرگترین چیزی که کنگره به من می‌دهد، معرفی همین مسیر و راه است، با تمام جزئیات یعنی قدم به قدم آن مشخص شده است.
از همان روز اول که من وارد کنگره می‌شوم تا به آخر، تمام راه مشخص است و من نیاز به هیچ کار اضافه‌ای برای پیدا کردن این راه ندارم فقط تنها کاری که من باید انجام بدهم این است که این مسیر را به درستی طی کنم و بدانم که خواسته درونی من برای درمان اعتیاد چقدر است. آیا خواسته من به‌اندازه‌ای است که تمام زندگی‌ام را در اولویت بعدی بگذارم و ۱۰ ماه درمان اعتیاد، اولویت اصلی زندگی من بشود؟ و این به آن معناست که همه چیز تحت سایه درمان من قرار می‌گیرد و مهمترین کار من شرکت در جلسات می‌شود.
زمانی که خواست من به درجه بالایی برسد، خود را در تمام لحظاتی که در کنگره حضور دارم نشان خواهد داد؛ مانند اینکه چطور خدمت می‌گیرم و چطور سعی می‌کنم نظم را رعایت کنم، چطور سعی می‌کنم به راهنمایم و به کسانی که در کنگره خدمت می‌کنند، احترام بگذارم. همه این‌ها زمانی که درست انجام شود، نشان‌دهنده این است که خواست درونی من برای درمان اعتیاد وجود دارد و این را هم باید بدانم که در تمام این مراحل نیروهایی هستند که به من کمک می‌کنند.
شاید در اوایل راه برای من، این کارها خیلی سخت باشد ولی زمانی که در این راه قدم بردارم، متوجه می‌شوم که نیروهایی هستند به نام القا، احیا و تحرک که در ادامه این مسیر به من کمک می‌کنند تا من بتوانم این مسیر را طی نمایم.
همین‌که من وظایف خودم را در ابتدا بشناسم و بعد آن‌ها را به‌درستی انجام بدهم، کم‌کم مسیر برای من باز می‌شود هرچند مسیر در ابتدا ناشناخته است اما تک تک این جلسات که در آن شرکت می‌کنم، مهم است و هر کدام از وعده‌های دارویی من مهم هستند که دقیقاً سر ساعت و به مقدار تعیین شده و طبق دستور راهنما مصرف شود. این‌ها در کنار هم وقتی قرار بگیرند، دو رکن اصلی هستند و مسئله بعدی درست کردن خواب من است.
من اگر ساعت ۷ بیدار می‌شوم، دارویم را می‌خورم و دوباره می‌خوابم، من به وظایف خودم درست عمل نکرده‌ام. اگر روز خودم را با غیبت کردن و پشت سر دیگران حرف زدن، عیب‌جویی و یا نصیحت کردن، می‌گذرانم در مقابل دیگران وظایف خودم را به‌درستی انجام نمی‌دهم. اگر من دیر در جلسات حاضر می‌شوم و یا وعده‌های دارویی‌ام را به‌درستی مصرف نمی‌کنم، این‌ها وظایف من است و اگر انجامش نمی‌دهم، مسلماً به آن درمانی که مدنظر کنگره است نخواهم رسید. ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر محسن
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .