جلسه عمومی جشن هفتۀ دیدهبان نمایندگی حر با استادی دیدهبان محترم آقای اصغر منصوری، نگهبانی ایجنت شعبه مسافر اکبر و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " هفتۀ دیدهبان " چهارشنبه مورخ سوم اسفند ماه 1401 راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود
سخنان استاد:
سلام دوستان اصغر هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که اجازه میدهد که بیاییم و در کنار هم از آموزشهای کنگره ۶۰ استفاده کنیم، خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم.
ما اصفهانیها یک مقدار سریع صحبت میکنیم و در انرژی صرفهجویی میکنیم، امروز از ایجنت شعبه شما بگویم: ساعت 15:10 دقیقه در ساختمان سیمرغ بودیم و آقای مجدیان گفتند یک ساعت و نیم راه است حرکت کنید با دو نفر دیگر حرکت کردیم و به ایشان گفتیم لوکیشن بفرست و لوکیشن را فرستادند حدود ده دقیقه راه آمدیم و دیدم که نوشته سه دقیقه دیگر به مقصد میرسید به بچهها گفتم چقدر نزدیک است پس چرا آقای مجدیان گفتند یک ساعت و نیم راه است و یادم آمد که گفتند شعبه حر نزدیک به یافتآباد است و دیدم ما در بالای شهر هستیم، جلوی موتوریها را میگرفتیم که من را برسانند وقتی نگاه به من میکردند صرفنظر میکردند و من را سوار موتورشان نمیکردند، امروز متوجه شدم که چقدر چاق هستم خلاصه به یک موتوری دو برابر پول دادم و من را رساند.
خُب هفته دیدهبان را به تمام شما عزیزان تبریک میگویم، امروز قرار بود که خانم آنی بزرگ تشریف بیاورند به شعبه حر ولی آقای مهندس امروز به من اجازه دادند که بیایم و در خدمتتان باشم البته حال خانم آنی بزرگ هم خوب است. خیلی خوشحال هستم زیرا تا بهحال به این شعبه نیامده بودم.
از خودم بگویم: چهارده سال پیش با روزانه ۴۰ گرم تریاک و شیره و شیشه وارد کنگره ۶۰ شدم، در اصفهان یک شعبه بیشتر نبود و حدوداً ۵۰ نفر بودن که وقتی من وارد شدم ترس داشتم و فکر میکردم مانند ترکهای قبل اذیت خواهم شد به همین دلیل چندتا لول تریاک در پتو مخفی کردم و یک مقدار شیره درست کردم و گفتم میخواهم بروم ترک و اینها را همراه داشته باشم که اگر حالم بد شد استفاده کنم، آمدم جلوی درب کنگره ۶۰ و دیدم چند نفر سفیدپوش ایستادهاند به آنها گفتم سلام آقای دکتر، سلام کردند و گفتند ما دکتر نیستیم حال من هم خیلی خراب بود و حتی لباس پوشیدن را هم بلد نبودم و ناامید از همه جا بعداز ۱۲ بار ترک آمدم و آن آقا من را در آغوش گرفت و آنجا من کنگره ۶۰ را شناختم، یک هفته گذشت و من هنوز باور نداشتم و تقریباً چهل روز گذشت و دیدم من که روزی ۵۰ گرم مصرف داشتم الآن مصرف روزانهام شده ده گرم و حال خوبی دارم، آنجا بود که به کنگره ایمان آوردم.
سفر را تمام کردم و کمک راهنما شدم و اولین شعبه ایران را در اصفهان ساختیم یک زمین خریدیم و آقای مهندس تشریف آوردن و پولی جمع شد و شروع به ساخت کردیم که من هم بازنشسته بودم و دائماً سر ساختمان بودم که یک روز آقای سلامی آمدند و بیل را از من گرفتند و گفتند شما مسئول ساخت و ساز باش و الآن هفت شعبه بزرگ در اصفهان از خودمان است و یک شعبه داریم که حدود نهصد نفر عضو دارد، خلاصه ایجنت شعبه سلمان شدم و آمدم تا روزی که آقای مهندس جایگاه دیدهبانی را به من اهداء کردند انشاالله که در این جایگاه بتوانم خدمت کنم مهم نیست جایگاهها همگی بخاطر روند کنگره ۶۰ هستند. جایگاه خیلی مهم است و من باید خودم را به این جایگاهها برسانم و استفاده کنم برای تکامل خودم.
خداوند در قرآن میفرمایند مومنین کسانی هستند که خیر میرسانند و سوال آقای مهندس هم همین است که همیشه از ما میپرسند پیشکسوتان در کنگره چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که خیر میرسانند و حال دیگران را خوب میکنند حالا ممکن است یک تازهوارد حال همه را خوب کند و یک زمانی ممکن است منِ اصغر منصوری نتوانم حال کسی را خوب کنم به همین دلیل در کنگره ۶۰ همه یکسان هستند. الآن در کشورمان خیلی مصرف کننده داریم و خداوند اجازه کنگره آمدن را به همه کس نمیدهد.
شعبه اولی که در اصفهان بود بیست متر با خانه من فاصله داشت و سه سال آنجا بود و من اصلاً نمیدانستم کنگره چیست پس اگر امروز ما اینجا هستیم باید شاکر خداوند باشیم خیلیها از جلوی در این شعبه رد میشوند و نمیدانند این پایین چه خبر است، اینها همه حساب و کتاب دارد و هینجوری نیست و خداوند در قرآن میفرماید که من بیحساب به کسی چیزی نمیدهم البته در یک آیه میگوید بیحساب میدهم ولی بیحسابی که بها ندهی نمیدهد و میگوید که به سعی و تلاش میدهد پس یک کاری کردهایم که خداوند ما را به اینجا آورده است و ما باید مواظب باشیم که این نعمت را از دست ندهیم که اگر از دست بدهیم باید برویم و انتهای صف قرار بگیریم و آخر صف شاید یک میلیارد انسانِ تشنه درمان وجود داشته باشد و این نیست که همیشه این صندلی و این جایگاه در اختیار من باشد، اگر قدرش را دانستم و سپاسگزار بودم مطمئن باشید بهتر میشود و خداوند بیشتر میدهد.

الآن دنیا در مشکلات اقتصادی است انواع بیماریها است اما در کنگره این خبرها نیست امروز دوباره آقای مهندس گفتند که بیماری اماس را درمان کردهاند البته به من میگویند که از درمان صحبت نکنم چون قبول ندارند، کنگرهای که دوازده هزار نفر فقط در اصفهان رهاشده دارد قبول ندارند اما برای ما مشخص است که میشود و باید به خودمان به بالیم آقای مهندس چندین بار فرمودهاند تنها نیستم و همه باهم هستیم، تکامل در جمع صورت میگیرد و این نعمتی است که خداوند به ما داده، تکتک ما که در اینجا نشستهایم خیلی چیزها را از دست دادیم اگر به جایگاهی از نظر اجتماعی رسیدیم یا به پول رسیدیم، من خودم رئیس اتحادیه نساجی کل کشور بودم فکر کردم خیلی بزرگشدهام وقتی هزار نفر به من دست زدن میان این دست زدنها از بین رفتم همهچیز داشتیم اما آرامش نبود و هیچچیز نبود، در خانه همهچیز بود اما کنار هم نمیتوانستیم زندگی کنیم، بلد نبودم با خانواده صحبت کنم، بلد نبودم لباس بپوشم و همه را در کنگره یاد گرفتم و همه اینها نعمت است، اینکه خداوند در قرآن میفرماید مال بیحساب میدهم همیشه فکر میکردم پول است اما اینطور نبود، مال بیحساب یعنی اینکه شب بدون دغدغه و بدون قرص بخوابی و راحت باشی، این را نمیشود با هیچ پولی خرید بقیه چیزها حساب دارد و باید پرداخت کنیم.
ما خیلی باید قدر خودمان چقدر کنگره را بدانیم که این مال بیحساب است تمام این جشنها که ما در کنگره میگذاریم جشن سپاسگزاری است و هیچ جشنی برای پول برگزار نمیشود.
من خودم ماهانه بیش از دوازده هزار کیلومتر راه میروم و هیچ توقعی از هیچکسی ندارم این کنگره کوتاهترین راه به بهشت است چرا که هر جا رفتیم اول پول گرفتن و حالمان را خوب نکردن و بدتر هم شدیم اما در کنگره میگویند حالت خوب بشود بعد اگر خواستی خودت کمک مالی بکن و چقدر حالمان در کنار همدیگر خوب است با تمام گرفتاریهایی که داریم و همه ما همینطور هستیم.
زمانی که میگویند کنگره مکان امن و مقدسی است به خاطر همین میباشد که حال انسانها خوب میشود و دور هستند از ضد ارزشها، بستر برای انسانها میسازند، اگر کنگره 60 مقدس است به خاطر انسانهایی است که قبول کردیم اشتباهی انجام دادهایم و حاضریم که جبران کنیم و راه باز است و اینجا تضمین میدهند که حالت خوب بشود که هیچ کجای دنیا اینطور نیست، یکجا بگویی که ده میلیارد میدهم که حالم را خوب کنی و تریاک مصرف نکنم هیچ تعهد و تضمینی نمیدهند اما اینجا تضمین میدهند که اگر ده ماه سفر بکنید در انبار مواد هم بخوابید هیچ طوری نمیشود.
درود بر آقای مهندس و خانواده محترمشان که این علم را کشف کردند و ما را از بدبختی نجات دادند، خود من خیلی سمتها داشتم اما در خانه نمیتوانستم با همسر و فرزندانم صحبت کنم و خدا را شکر که آمدیم و آموزش گرفتیم و هنوز نیازمند این آموزش هستم چرا که، زگهواره تا گور دانش بجوی و باید تلاش بکنیم.
در اصفهان دیدم کسانی را که حالشان بسیار خراب بود و در جلسه با ایجنتها گفتم که این وظیفه تکتک ما است که حالشان را خوب کنیم اگر در راهی معتاد دیدیم باید بگوییم این وظیفه ما است در کتاب شصت درجه میگوید که شما را برای خودتان خوب نکردیم و در کنگره کسی را نبردند زندان یا کمپ، لباس سفید به تن شما پوشانده و صندلی گذاشته، چای میدهد تا به درمان برسید و بر ماست که زکات این علم را بدهیم، انشاالله خداوند کمک کند که در کنگره بمانیم و خدمت کنیم و قدر همدیگر را بدانیم و باید بدانیم کنگره سفید مطلق نیست و شیطان هم وارد میشود، وقتی وارد سفر دوم شدیم و رنگ و لعابی گرفتیم فکر نکنم که هیچکسی نباید حرف بزند، قبل خودمان را خوب ببینیم و خیلی مراقب باشیم.
تایپ: مسافر حسین_ مسافر سجاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
2122