سلام دوستان سیامک هستم مسافر
شعبه لوئی پاستور لژیون چهارم
خدا را شکر میکنم که به کنگره ۶۰ آمدم هیچوقت فکر نمیکردم که مسیر من تغییر کند همیشه یک دوراهی در زندگی من قرار داشت که هر طرف میرفتم جز تاریکی هیچچیزی برای من نداشت و فکر میکردم که راه درست است این اولین بار است که من دل نوشته مینویسم یاد زمانی افتادم که بچه بودم و یک دفترچه خاطرات داشتم برای خودم خاطره مینوشتم.
قبل از اینکه مصرفکننده بشوم دنیای خوبی داشتم ورزشکار بودم درس میخواندم بیشتر اوقات خودم را با خانوادهام میگذراندم تا اینکه مسیر من به سمت تاریکی رفت بدون اینکه متوجه بشوم کمکم همهی چیزهایی که داشتم از من گرفته شد اولازهمه تایمی که با خانواده بودم و بعد بقیه چیزها بعد از ۱۲ سال تاریکی آن نقطه روشن شروع کرد به تابیدن، الآن هشت ماه است که سفر میکنم.
.png)
در کنگره کاره منبعد از رهایی شروع میشود که از آن تابش کوچک نوری که به من شد دنیایی بسازم پر از نور و محو کردن تاریکیها اول راه هستم و با حرکت رو به ارزشها و دوری از ضد ارزشها بتوانم روی نفس خودم کارکنم و همیشه باید حواسم جمع باشد که یک نقطه تاریکی دوباره میتواند من را به ته تاریکی ببرد از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردن که من سیامک بتوانم به درمان برسم و من هم با عدالت و معرفت و عمل سالم بتوانم آموزشهای کنگره را حفظ نمایم.
نگارنده: مسافر سیامک
عکس،تایپ، ویراستاری، تصویرگری، ارسال مطلب: مسافر بابک
- تعداد بازدید از این مطلب :
647