در مدیریت ما با دو نوع شرایط مواجه هستیم. مدیریت بر سیستم متعادل و پایدار یا مدیریت بر سیستم آشفته و ناپایدار که در زندگی مدیریت بحران نام دارد. همانطور که همه ما میدانیم زندگی بهطور طبیعی پر چالش و ناپایدار است.
افراد در کنگره در سفر اول، شرایط نامتعادل و نابسامانی دارند و سیستم بحرانی است. کسی که وارد میشود از لحاظ روحی روانی و سلامتی در شرایط آشفته و بحرانی قرار دارد. مدیریت بحران یک هنر است و تمام متون و نوشتارها و آموزشهای کنگره برای این است که شخص از سیستم بحران خارج شود. هرچند که خود شخص دررسیدن به تعادل و شخصیت پایدار نقش اساسی دارد. در بعد حیات مادی و در کره زمین اینگونه است که انسانها با بحرانهایی مواجه هستند. انسان مانند پرندهای است که بر کشتی سوار است و پرنده مثل روح انسان و کشتی جسم اوست. وقتی پرنده بر کشتی سوار است دنیا را از روزنه کشتی میبیند. گاهی در حال حرکت و پویاست و در حال سازندگی است، گاهی هم راکد است.
وقتی انسان در بحران اعتیاد گرفتار میشود خوب میداند که باید جایش را تغییر دهد اما گاهی در میان شدت امواج گرفتار میشود و در شرایطی که طوفان همچنان ادامه دارد باید به نیروهای درون خود رجوع کند و از آنها قوت بگیرد چگونه؟ با استفاده از تفکر و تصو، با دیدگاه مثبت بگوید من قدرتهای زیادی در درونم دارم. تمام قوت و قدرت خود را به کار میگیرم و بر این مشکل پیروز میشوم تا آخرین ذره وجودم تلاش میکنم. چیزی که ما را متحول میکند در درون ماست. حرف، صوت و کلام مثبت میتواند ما را متحول کند و تنها چیزی که ما را مصمم میکند، قدرت گرفتن از درون است. با نگاه مثبت میتوان تغییر کرد. بینیازی، کینه و نفرت نداشتن و در لحظه حال بودن نشان از قدرت گرفتن درون ماست، باید ازآنچه توسط خداوند حقتعالی در وجود آدمی نهاده شده است در جای خود مورداستفاده قرار دهیم و معلمی باشیم برای آیندگان.
در مورد مسئله اعتیاد هم همینطور از انرژی درون میتوان قوت و قدرت گرفت و حریف اعتیاد شد، به خود بگوییم من اعتیاد را زمین میزنم و از بحران خارج میشوم. بایستی خوب جوانب امر را در نظر آورد که چگونه از نیروهای خفته درون سود جست و بهتر است وسعت عمل به وجود آوریم در چهارچوبهای گذشته اسیر نمانیم. برای کشتی یا همان جسم نوعی دیگر باشیم و آگاهی و رفتارها را تغییر دهیم تا نوعی دیگر شویم با تغییرات بنیادی از درون نه با حرف.
در ابتدای کار تغییرات مشکل است. اولین حرکت این است که لنگر را بکشیم چون کشتی اگر در جا بماند طوفان خوردش میکند، پس باید در جهت ساختن حرکت کند. شروع حرکت در بیکران و آغازی تازه برای جان بخشیدن میشود. انسان زمانی که به مرحله پختگی و آمادگی برسد و حرکت کند صدای پای استاد را میشنود، خداوند استاد را سر راهتان قرار میدهد وامداد الهی آغاز میشود. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (آیه ۸ سوره شمس) کمکهایی خواهد شد. حرکتهایی تازه برای جان بخشیدن، پیش رفتن و برای حیات بهتر. خداوند کار خود را انجام میدهد. گذرگاه زندگی مانند مثلثی سیاه است (اولین چیزی که از خط به سطح میآید) اتوبان نیست. فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَوَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ (آیه ۱۱ و ۱۲ سوره بلد) و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست؟
اما از تمامی این کشاکش میتوان عبور کرد و به آنچه غیرممکن مینماید امکان بخشید. برای همه ما غیرممکن بود از اعتیاد خارج شویم اما این مثلث را کشیدیم و از آن عبور کردیم و میدانیم که هر چه بر سر ما آمده، خودمان در آن نقش کلیدی داشتیم. مثل گذشتن از خواستههای مشروع یا مأخوذ به آداب شدن، بدون آنکه بدانیم آن حق ماست. اینها باعث اختلال در سیستم زندگی ما میشوند که گاهی قابل جبران نیستند. ما هر چه باید به شما میگفتیم، گفتیم. بقیهاش دست خودتان است که کدام جهت را موردنظر قرار دهید. معنای جنگ بدون کشته و خونریزی را میدانید. یعنی که اصلاً جنگی نیست. یعنی میخواهید سفر را تمام کنید و بهخوبی برسید، هیچ مشکلی نداشته باشید و خماری نکشید معنی ندارد. جنگ یک حرکت است که باید تلفات آن را بپذیریم. مثلاینکه بگوییم میخواهیم توی آب برویم خیس هم نشویم. البته وقتی تهور مطرح باشد محاسبات صحنه به هم میریزد و کاملاً به گونه دیگری میشود، ممکن است زخمی نشود و کشته نشود. کسی که تهور دارد پیه همهچیز را به تنش میزند و باشهامت پیش میرود تا به هدف برسد. چه با تهور و چه بی تهور ممکن است به ناآرامی و خستگی برسد ولی در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویش است. اگر قرار است همه مشکلات ما را خداوند حل کند پس ما اینجا چهکارهایم؟ چگونه خداوند به انسان اختیار تفویض کرده؟
تکلیف معلوم نیست، چه کسی باید بهفرمان عقل یا شو شود برسد! خداوند که هست، ما را خلق کرده تا به تفکر و اندیشه برسیم تا بهعنوان یک موجود در هستی حرکت کنیم و مسائل را حل کنیم، چراکه هرکدام سلول اطلاعات و آگاهی یا یکی از مهرههای خداوند هستیم. باید به قدرت و پتانسیل بالایی برسیم و به کارهای خود بپردازیم در هر بعدی که باشیم انجام کار از ضروریات است، حتی در بهشت هم که تمثیل است نمیتوان بیکار نشست. بالاخره حوصله آدم سر میرود. این بیکار نشستن یک فکر افیونی است. انجام کار در بعدی از حیات ضروری است، اگر انجام کار نباشد انسان به پوچی میرسد. خداوند برای خلق انسان آنقدر بینقص عمل کرده است که هر چه خداوند گفته به انجام رسیده است. ما که ذرهای از وجود باریتعالی هستیم باید به همان اندازه در تفکر و عمل دقیق عمل کنیم، هر چه میگوییم به آن جامه عمل بپوشانیم تا هم خود و هم خداوند از ما راضی باشد.
تایپ: همسفر ماهک (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر فلورا (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
23164