English Version
This Site Is Available In English

دشمن انسان جهل اوست

دشمن انسان جهل اوست

سلام دوستان پروانه هستم کمک راهنما یک همسفر:

در اکثر موارد، شنیده‌ایم دوست انسان را عقل خطاب می‌کنند و دشمن او را جهل، دلیل مطرح‌شدن این جمله به‌وضوح در زندگی روزمره لمس می‌شود؛ دقیقاً زمانی که انسان مسیر یا انتخاب‌هایی که سر راهش قرار می‌گیرد را با تعقل پیش ببرد، موفق شده و به سرانجام می‌رساند برعکس اگر انتخاب از روی جهل و نادانی باشد قطعاً مسیر او را به قهقرا می‌کشاند. شایع‌ترین موضوعی که امروزه با آن مواجه هستیم این است که عده‌ای هنوز معنای واقعی دانایی را خوب درک نکرده‌اند یعنی توهم دانایی دارند. همان‌طور که ما در آموزش‌هایمان درس گرفته‌ایم؛ دانایی به مفهوم تفکر، تجربه و آموزشی است که شخص در مسائل خود به کار می‌گیرد و این‌گونه نیست که یکی از این پارامترها بخواهد پیشروی کند، بلکه هر سه هم‌زمان باهم در شکل‌گیری مسائل مختلف وجود دارند؛ بنابراین پس از گذراندن آموزش‌هایمان بایستی وارد تجربه شویم و بعد از مرحله‌ی تجربه و لمس مسائل، در مورد آن موضوع تفکر و بررسی کنیم تا مشخص شود که مرحله دانایی فرآیند تکاملی خود را گذرانده است؛ اما مبحث دوم دستور جلسه ما در خصوص دانایی مؤثر است، دانایی‌ای که علاوه برگذراندن این مراحل، به مرحله اجرایی و کاربردی درمی‌آید، طوری که شخص می‌تواند به‌راحتی در شرایط مختلف توان اجرایی داشته باشد. به‌طور مثال اگر من همسفر میدانم که خشم و عصبانیت در مسائل چیز خوبی نیست یعنی دانایی این موضوع رادارم، بایستی بتوانم این موضوع را در زندگی، رفتار، اندیشه و افکار خود کاربردی کنم و همیشه مراقب باشم که مبادا این مسئله خشم در شرایط خاص و بحرانی زندگی در من نمایان شود، این مقطع از دانایی را دانایی مؤثر می‌گویند که طی کردن این فرآیند، یعنی از دانایی به دانایی مؤثر رسیدن ممکن است مدت‌ها و شاید هم‌سال‌ها بسته به تلاش و مقاومت هر شخص زمان ببرد اما مطمئناً امکان‌پذیر و قابل‌اجرا است. مبحث سومی که در این دستور جلسه از آن سخن به میان آمده است در خصوص سواد است. دلیل کنار هم گذاردن این سه کلمه در رابطه و مفهوم بین آن‌هاست که بایستی شفاف‌سازی شود تا بتواند قابل‌فهم و درک باشد. مسئله سواد مسئله‌ای خارج از دانایی و دانایی مؤثر است، خیلی از افراد در جامعه مسئله دانایی و سواد را یکی می‌دانند که این اشتباه محض است. درست است که تحصیلات، علم یا سواد تا حدودی به انسان شناخت و آگاهی می‌دهند یا به‌نوعی سطح علمی بشر را ارتقاء می‌دهند که می‌تواند کمک بزرگی در عرصه دانایی و دانایی مؤثر باشد ولی لزوماً نمی‌توان سطح سواد و تحصیلات را برابر سطح دانایی دانست؛ چه‌بسا که امروزه می‌بینیم انسان‌هایی در اطرافمان زندگی می‌کنند با مدارک بالا و عالی اما در برخورد با آن‌ها متوجه می‌شویم که بویی از معرفت و دانایی نبرده‌اند و نمی‌دانند که در شرایط خاص و بحرانی زندگی به چه صورت اندیشه و تفکر انسانی خود را نمایش دهند و درنهایت نتیجه‌ای که از این دستور جلسه می‌توان گرفت این است که بتوانیم به‌عنوان یک انسان کامل و بالغ، عملکرد انسانی خود را در این سه پارامتر؛ دانایی، دانایی مؤثر و سواد به تکامل برسانیم باشد که این‌چنین شود.

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر:

در دانایی مثلثی داریم که سه ضلع آموزش، تفکر و تجربه دارد که هر سه ضلع آن باید به مساوات جلو برود؛ اگر ما فقط روی یک ضلع تمرکز کنیم مثلاً من فقط برای انجام کارها تفکر کنم و به این افتخار کنم که دارم تفکر می‌کنم موفق نمی‌شوم زیرا تفکر به‌تنهایی کافی نیست و همراه آن باید آموزش بگیرم و تجربه کسب کنم. اگر منیت در من زیاد باشد نمی‌توانم آموزش بگیرم زیرا حس می‌کنم همه‌چیز را میدانم و نیازی به آموزش نمی‌بینم درصورتی‌که خیلی از مسائل در هستی وجود دارد که من اصلاً اطلاعی از آن‌ها ندارم، اگر منیت را کنار بگذارم می‌توانم آموزش ببینم و موفق شوم. دانایی تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر شکل و لباسی است. کسی به دانایی دست پیدا می‌کند که بتواند ماهیت خواسته‌ها را تشخیص دهد. پس ما باید از هر سه ضلع دانایی برای پیشرفت، شناخت و آگاهی خودمان کمک بگیریم. در شرایط سخت است که دانایی انسان رشد پیدا می‌کند، اگر من درگیر مشکل شدم وقتی بتوانم آن ترس، منیت و ناامیدی را از خود دور کنم می‌توانم به نتیجه مطلوب برسم؛ بنابراین برای به دست آوردن دانایی باید زحمت زیادی بکشم و تلاش کنم، منتظر این نباشم که همه‌چیز آماده و مهیا در اختیارم قرار بگیرد اگر ازخودگذشتگی نداشته باشم به نتیجه نمی‌رسم.

سلام دوستان شهین هستم یک همسفر:

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت. طبق آموزش‌های کنگره 60 تمام مدل‌های هستی دقیقاً شبیه همدیگرند. انسان یک جهان کوچک و فشرده است بنابراین در این ساختار باید فرمانروایی باشد و قلعه عقل و ساکنین وجود داشته باشند و آن چیزی که رابطه بین این‌ها را تعیین می‌کند همان دانایی است. مثلث دانایی شامل سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش است. دانایی مؤثر که قدرت اجرا کردن هم در آن به وجود آمده همه ضلع‌هایش باهم برابرند. اگر دانایی مؤثر باشد قدرت تشخیص افزایش پیدا می‌کند. صرفاً دانستن اضلاع مثلث دانایی کاری برای انسان انجام نمی‌دهد این فقط یک تئوری است، در عمل باید خیلی تلاش کرد. کسانی می‌توانند به دانایی دست پیدا کنند که بتوانند از مثلث جهالت یعنی ترس، ناامیدی و منیت عبور کنند. با ازخودگذشتگی و خدمت به دیگران، داشتن تواضع و تلاش فراوان می‌شود از آن عبور کرد. اگر من خوب یاد بگیرم نقطه‌ضعف خودم را پیدا می‌کنم و می‌فهمم که کدام ضلع را باید تقویت کنم. اگر به ضلعی که به‌قدر کافی رشد کرده دوباره بها بدهم قدرت تشخیص من نه‌تنها افزایش پیدا نمی‌کند بلکه روزبه‌روز کاهش می‌یابد زیرا مثلث دانایی به من می‌آموزد که اگر مسیر را اشتباه بروم تکامل رو به عقب برمی‌گردد. امیدوارم که مراحل دانایی در تک‌تک ما به وجود بیاید و ادامه داشته باشد و متوقف نشوم.

سلام دوستان مهسا هستم یک همسفر:

انسان دانا انسانی است که خواسته‌هایش را با تفکر و تعقل انتخاب کند و به مرحله اجرا بگذارد. ازآنجایی‌که دانایی نگهبان قلعه عقل است مانند یک فیلتر عمل می‌کند و اجازه ورود خواسته‌های نامعقول را نمی‌دهد؛ اما اگر میزان دانایی کم باشد شخص در تشخیص ماهیت خواسته‌ها دچار اشتباه می‌شود و این همان نادانی است. چون نفس خواسته‌های نامعقول و نادرست خود را به بهترین شکل در ذهن تصویرسازی می‌کند. اگر دانایی ضعیف باشد فرد نمی‌تواند تشخیص دهد که این خواسته نامعقول است و نتیجه‌ی آن‌یک فرمان نادرست در قالب عمل است. تعریفی که در جهان‌بینی از دانایی داریم مثلثی است که از سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش تشکیل‌شده است چون برای رسیدن به دانایی به آن نیاز داریم. ممکن است ما در موضوع خاصی به دانایی رسیده باشیم اما قدرت و توان عمل به دانایی یا به اجرا درآوردنش را نداشته باشیم. مثلاً میدانیم پرخوری چیز بدی است و در این مقوله به دانایی رسیده‌ایم اما زمانی که توان عمل کردن به این دانایی را نداریم به این معناست که دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل نشده است. زمانی که مثلث دانایی ما متساوی‌الاضلاع باشد هر سه ضلع در حد مطلوب و یکسان رشد کرده باشد ما می‌توانیم به دانسته‌های خود عمل کنیم و دانایی ما مؤثر است. برای مثال ممکن است شخص مصرف‌کننده‌ای وارد کنگره شود و ازنظر تحصیلات در سطح بالایی هم باشد اما در درمان خود ناموفق باشد برعکس اشخاصی را می‌بینیم که شاید فقط سواد خواندن و نوشتن دارند اما خیلی دانا هستند و در درمان اعتیاد خود موفق‌اند.

سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر:

مثلث دانایی از سه ضلع آموزش، تجربه و تفکر تشکیل‌شده است. ما برای رسیدن به دانایی بایستی آموزش و تفکر داشته باشیم. داشتن دانایی به معنی عملکرد درست نیست ممکن است ما در یک موضوعی به دانایی رسیده باشیم اما توان اینکه به آن عمل کنیم را نداشته باشیم. همه ما می‌دانیم که مصرف مواد مخدر موضوعی نادرست و ضد ارزش است ولی توان درمان آن را نداریم. مفهوم این وضعیت این است که دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل نشده است. تفاوت دانایی با دانایی مؤثر این است که در دانایی اضلاع مثلث دانایی یعنی آموزش، تفکر و تجربه با یکدیگر برابر نیستند؛ زمانی که ما به‌اندازه کافی آموزش‌دیده، تجربه و تفکر در حد مطلوب داشته باشیم در مسیر صراط مستقیم قرارگرفته و به جایگاهی می‌رسیم که می‌توانیم به دانسته‌های خود عمل کنیم. اعضای کنگره 60 خوب می‌دانند که سواد و دانش به معنی دانایی و دانایی مؤثر نیست. ممکن است شخصی دارای تحصیلات بالا باشد ولی حتی نتواند در کارهای روزمره خود موفق باشد. میزان دانایی به سواد نیست، تمدن نیست، مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست و بایستی انسانی اندیشید.

سلام دوستان عاطفه هستم یک همسفر:

انسانی که دانا باشد تحت هر شرایطی از زندگی‌اش لذت می‌برد. اینکه فرد در مشکلات و مسائل پیش‌آمده چقدر بتواند تعادلش را حفظ کند یا در ارتباط با مسافر، فرزند، اطرافیان و جامعه چگونه برخورد کند همه‌ی این‌ها نشانه‌ی دانایی اوست. انسان دانا انسانی است که خواسته‌هایش را با تفکر و تعقل انتخاب کند و به مرحله‌ی اجرا برساند. اگر میزان دانایی کم باشد در تشخیص ماهیت خواسته‌ها دچار اشتباه می‌شود و این همان نادانی است. تعریفی که در جهان‌بینی از دانایی داریم مثلثی است مختلف‌الاضلاع که از سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش تشکیل‌شده است. اگر اضلاع مثلث دانایی در یک راستا و به‌صورت یکسان رشد کند ما می‌توانیم دانسته‌های خود را عملی کنیم و این همان دانایی مؤثر است. در کنگره 60 سواد، تحصیلات و دانش فرد به معنای دانایی او نیست. ممکن است شخص مصرف‌کننده ازنظر سواد در سطح بالایی باشد اما در درمانش ناموفق باشد و یا بالعکس. دانایی به سواد نیست، به تمدن نیست؛ مانند انسان به لباس پوشیدن نیست بلکه باید انسانی اندیشید. خوش‌تیپ و خوش‌لباس بودن یک ارزش است و نشانه‌ی دانایی نیست بلکه نشانه دانایی اندیشه و تفکر ماست.

تهیه و ویراستاری: همسفر فتانه رهجوی کمک راهنما همسفر فاطمه(لژیون ششم)

تنظیم و ارسال: کمک راهنما همسفر پروانه لژیون سوم

همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .