آمدهام که بمانم
دیر آمدم ولی آمدم که با تمام وجودم در کنگره بمانم و غرق در تفکر ناب و زلال کنگره شوم.
اگر چند سال پیش یک آمارگیری میکردند که چه کسانی در آینده در کنگره باقی میمانند و خدمت گذار میشوند,فکر میکنم اسم من پایین تر از آخرین نفر بود.خودم که هیچی حتی فکر به این موضوع اصلاً جایی در ذهن من نداشت و همیشه میگفتم : نصف عمرم که به مصرف مواد و در خواب گذشت,اگر قرار باشد که نیمهی دیگر عمرم هم در کنگره بگذرد که هیچچیز از زندگی نمیفهمم پس میروم که زندگی کنم اما هیچوقت معنای زندگی را نفهمیدم ,نفهمیدم که من در کنگره هستم که به زندگی برسم و از زندگی لذت ببرم .
به کجا آمدهایم
ما ندانیم دریغا که کجا آمدهایم به کجا راه سپاریم و چرا آمدهایم
با خود از گیتی موهوم چه چیز آوردیم یا چه از بهر شدن توشهی این ره کردیم
زندگی صحنه و مردم چو هنرمندانند گاهی از بازی خود شاد و گهی نالانند
من که خواهم شدن از بود و نبودم چه اثر ز آتش عشق که افتد به وجودم چه اثر
پس بباید که نخواهیم بد مردم را بزداییم ز طینت صفت کژدم را
در کنگره آموختم که زندگی یعنی عشق,کنگره به من آموخت که عشق وسیلهای برای رسیدن به هدف نیست بلکه خود هدف است.کنگره به من آموخت که عشق یعنی رفتن و رفتن و رفتن و رسیدن و دریافتن و حفظ کردن و گذشتن و آموختن و انتقال آموختها.بعد از مدتی فهمیدم که به کجا آمدهام.بعد از مدتی فهمیدم از هزاران هزار معتادی که در جامعه آرزوی رهایی از بند مواد مخدر را دارند و این نعمت به آنها داده نمیشود من انتخاب شدهام که این نعمت را با ورود به کنگره تجربه کنم پس چرا این نعمت را قدردان نباشم.با خودم گفتم آمدهام که بمانم در حین خدمت به دیگران به خودم خدمت کنم و بتوانم معنای واقعی و حقیقی زندگی را با تمام وجود حس کنم و بتوانم برای جامعه و خانواده و جمعی که در آن هستم مفید باشم و بنده لایقی برای این همه نعمتی که خداوند کریم به من عطا کرده باشم.در پایان رسیدن به این لذت ناب و زلال را برای همه مسافران و همسفران کنگره عشق آرزو میکنم.
بااحترام:مسافر مازیار اعرابی 22/12/1392
شاعر:مسافر جوادموسوی
منبع : وبلاگ مسیر عشق
- تعداد بازدید از این مطلب :
1274