English Version
English

کارگاه آموزشی کنگره 60؛ همسفران نمایندگی ایمان

کارگاه آموزشی کنگره 60؛ همسفران نمایندگی ایمان
هشتمین جلسه از دوره دهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه همسفران نمایندگی ایمان با دستور جلسه "وادی چهاردهم" با استادی خانم شانی ونگهبانی خانم ثریا و دبیری موقت خانم نیره، مورخدوشنبه97/06/26 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
اگربخواهم دقیق بگویم درباره ی عشق صحبت کردن سخت است. اما اگر بخواهم برای شما ماهیت عشق را مشخص کنم با یک مثال اینگونه میگویم :
حتما درفیلم های اسطوره ای نگاه کرده اید که  خداوندی است به اسم زئوس وسلاحی دارد به نام آذرخش، که قدرتمند ترین سلاح است . عشق هم در حقیقت درتمام کائنات وهستی به همین صورت است.شاید تعجب آور باشد که بگویم: عشق درحقیقت یک سلاح شگفت انگیز وناشناخته است. 
همانطور که آقای مهندس درقسمت آخر وادی چهارده  میگویند: تلخ است وشیرین، قهر است ومهر... وپشت هم دیالوگ ها را میگویند، قلمش کف کرده است به مانند شتری که مست کرده است وقلم ازدستش خارج شده است، ایشان به این نقطه رسیده است.عشق در حقیقت ماهیتی است که تمام نیروهای دیگر را می تواند در بربگیرد، وهیچ معادلی ندارد ،میگوییم : عشق مخالفش نفرت است ، نه! مخالف دوست داشتن شاید نفرت باشد، خشم مخالفش قهر میتواند باشد ولی عشق گویا مانند الله است، که در کتاب چهارده وادی میگوید: خدواند عشق است.اولین نیرویی که خدواند به واسطه آن باعث شد که انسان و هستی راخلق کند که در قرآن میفرمایند : خلق کردم بر مبنای عَلَقَ(علاقه). 
اگرما بخواهیم بدانیم به عنوان زن باماهیتی که داریم، چه از نظر ساختار فیزیکی که شامل فیزیولوژی تمام هورمون ها وغددهایی که در درون بدن ترشح میشوند، تا صور پنهان ما که شامل دیگر کالبدهای ما می باشد، عشق را باید بدانیم که چگونه از آن استفاده کنیم، قبل از آنکه بخواهیم از عشق استفاده کنیم باید بدانیم که مااز چه چیزی ساخته شده ایم ؟ وچه چیزی میخواهیم به داخل ظرف وجودی خود بریزیم یعنی خود عشق چه هست؟ 
شاید ما عمیقاً نتوانیم بگوییم که عشق چیست؟
درعشق نفرت،خشم،کینه،حسادت،انتقام هست، اینها همه زیر مجموعه عشق هستند و مثلث عشق که شامل: ( جاذبه،سایه، حس.)
اگر بخواهیم به عشق نزدیکتر بشویم در مثلث  جاذبه:جاذبه یکی از نکات بسیار ابتدایی دراین مبحث است، سایه یک مقدار پیشرفته تراست ودرک آن یک مقدار سخت تر است، وحس که ماظاهراً آن رادرک میکنیم ولی اینکه حس چگونه به وجود می آییدو چگونه هست را ما نمیدانیم، فقط میگوییم: حس کردم یا حس من این را می گوید.
ما اگر بخواهیم وارد مسئله عشق بشویم باید این سه ضلع را کاملاً درک بکنیم.چیزی که مابیش از همه درک کرده ایم واز همه ملموس تر است، جاذبه است.
تمام ما انسانها به خصوص ما خانمها زمانی که بخواهیم عاشق بشویم می گوییم: دائما چیزی ما به سمت خود میکشد، و به ما تعلیم دادند که آن کشش، عشق است درصورتی که آن غباری از عشق است ؛ یک دانه شن در یک صحرای بسیار عظیم، این یک جرقه اولیه هست یا جزئی از کلی بسیار عظیم ،به مانند نفسی در یک بدنی.
مثال، اگر ما عشق را بدن درنظر بگیریم و آن کشش اول که جاذبه هم  نمیتوان آن را گفت، مانند یک دم وبازدمی در یک بدن ، اگر انسان را ما در نظر بگیریم که عشق است ، یک دم وبازدم چه مقدار از یک آدم است؟ لحظه ای ست ومیگذرد.حال آن دم وبازدم برای ما بسیار ساده است، نفس میکشیم و میرود به بدنمان، که چگونه بود؟ دراین صدم از ثانیه چگونه تجزیه وتحلیل شد؟ چگونه به گلبول های قرمز ما رسید؟ چگونه قلب ما آن رابرگرداند؟ چگونه در کسری ازثانیه آن را به بیرون پس فرستادیم؟ همین را اگر به آن دقت کنیم میبینیم اتفاقی است که در عشق می افتد، آن موقع درک میکنید که من چه میگویم ودرباره ی چه چیزی صحبت میکنم.درمورد نیروی عظیم ویک ماهیت ناشناخته دارم صحبت میکنم که تا به حال همه فکر میکردیم که آنرامیشناسیم.شنیده ام از کسی که میگوید: من عاشق همسرم بوده ام ولی حالا دیگر نمیتوانم با او زندگی کنم،اینجا  تناقض وجود دارد، اگر کسی عاشق باشد ولی دیگر نتواند با همسرش زندگی بکند، نقض بزرگی است زیرا عشق همه چیز را به هم متصل میکند؛ همه چیز را به زایش می اندازد، نیستی را به هستی تبدیل میکند، زحدانی را که خالی است آماده میکند تا کودکی از آن متولد شود.خالی راپر میکند وچون در مسیر رفت وبرگشت است، گاهی اوقات پر را هم خالی میکند البته پری که خالی کردنش موجب زایش می شود و درنهایت تنفری که خالی و پر میشود، اگر پر هم نشود خالی میشود ازاین آب زغال سیاه،عشق به همین صورت است.اما نکته بعدی که خیلی ها با من مطرح میکنند ،جادو وجنبل وجود دارد؟ بله وجود دارد در قرآن هم حرام گفته شده است. جادو هست؟ بله هست.کم یازیاد؟ بسیار زیاد است وبازار آن بسیار داغ است، می گوییم: همسرانمان یا فرزندانمان یا خودمان را جادوکرده اند؛ بله می کنند اما مسئله اینجاست .
1) تشخیص آن کار هرکسی نیست
2)جادو بر انسان اثر نمیکند مگر به اذن خداوند 
3)جادویی بالاتر از عشق وجود ندارد.
اگر انسانی نقطه ضعف تاریکی، تنفر وهزاران چیز درآن نباشد ویک جای کارش غلط نباشد ومشکلی نداشته باشدآن جادو به آن اثر نمیکند؛ اگرهم اثر کندبرای آنکه آنقدر آزمایش بشود تا آن ته ناخالصی اش هم به بیرون بیاید تا آنجایی میرسد که خداوند فرمان بدهد و آن جادو دیگر به آن انسان اثر نمیکند، راهش هم چیزی نیست جز آنکه شما بتوانید مفهوم عشق راچه درانسان های مذکر ویا مونث نهادینه شده ،پیدا بکنید.کار شگفت انگیز وعجیب وپیچیده ای نیست، ولی واقعا باید درک بشود که ما کجا هستیم؟ ودرچه زمانی به این نقطه رسیده ایم؟ چه اتفاقی برایمان دارد می افتد؟ باید عنان خودتان راپس بگیرید، وقتی که یک راهی را یک بنده ای میرود ولطفش شامل دیگری بشود دیگران هم میتوانند بروند هیچ فرقی در بین بنده های دیگر وجود ندارد فرق بین خواسته، عملکرد وپالایش هر فردی است. پس زمانی را که به کنگره می آیید جدی بگیرید، پرس وجوکننده باشید؛ انجام دهنده باشید، از اینکه تاریکی های وجود خود را ببینید نترسید همین اندازه که بدانید آدم حسودی هستید، یعنی شما تاریکی راپیدا کرده اید ومچش را گرفتید ونمیگذارید که شمارا به هرطرف که دوست دارد ببرد واطرافیانتان را آزار بدهید. میتوانیدطوردیگری رفتار کنید وآموزش هارابگیرید و راه راپیدا کنید.
مهم نیست که دیگران متوجه بشوند یا نشوند، تا زمانی که حرکت میکنید در مسیر معجزه اش رادر درون خودتان مشاهده میکنید که این کاری است هم سخت وهم سهل.زمانی که ریشه آن را در وجود خودتان پیدا میکنید آن تاریکی میفهمدک شما آن را دیده اید پس علیه شما اقدام میکند ، پس قبل از آنکه بخواهیم عشق را درک بکنیم باید مثلث انسان را ببینیم که انسان ازچه تشکیل شده است.
یک زمانی عشق طعم خون میدهد؛ شما زمانی میتوانید کنترل این سلاح عظیم را در دست بگیرید که عشق را آن زمان که طعم خون میدهد را در دهانتان بگذارید. مثال در قرآن آمده که قصاص میتوانید بکنید اما خدواند میگوید: اگر ببخشید بهتر است و درپیش خداوند ارزشش بیشتر است. حرف زدن از عشق خیلی قشنگ است وخیلی حرفهای زیبایی میتوانیم درباره عشق بزنیم ، ولی واقعیت این است که وقتی بخواهیم عشق را از نزدیک کالبد شکافی بکنیم ،میبینیم زجر وخون و درد است . مثل خورشیدی که میسوزد و تمام انسانها و هستی از آن بهره میبرد؛ شما میتوانید درفاصله هزارکیلومتری خورشید زندگی کنید؟ نه ذوب می شوید.
پس خورشید دارد میجوشد وذوب میشود ومیسوزد وشعاع اضافه میکند تا ما از نور آن بهره ببریم.
نکته اینجاست :ما هر کدام به اندازه وتوان خویش از عشق بهره میبرم ‌،اگر بخواهم دریک جمله خلاصه بگویم: زمانی دفترم نوشته بودم(( آتش درون خویش را ببندید وآنگاه سرزمین خویش خویشتن راباز بگذارید)) وزمانی که توانستید آتس درون خود را ببلعید به عنوان یک انسان  و زمانی که توانستید تاریکی خود را ببلعید از درون زخمی بشوید و به درون بریزید ولی حمله نکنید، وحشی نشوید،ندرید ، همه این ها چیزهایی است که همه ی ما داریم. دریدن به معنای این است تنها کافی ست که یک حرفی بزنیم
 البته ما خانمها استعداد این کار را بهتر داریم که با آن حرف کاری میکنیم، آن شخص در عرض شش ماه چنان شیشه بزند تا بمیرد و به جنون برسد، من قدرت تخریب خانم ها را دیده ام برای آنکه برای خود را توانستم ببینم. زمانی که بتوانید این آتش را ببلعید وکنترلش کنید به هرمیزانی که بتوانیداز آن فارغ شوید به همان اندازه میتوانید عشق رادراختیار خویش بگیرید واز آن لذت ببرید.
 
 
 
تایپ:همسفر الهه رهجوی خانم آذر (لژیون یکم)
تنظیم متن و عکس: همسفر سمیه رهجوی خانم آذر (لژیون یکم)
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .