دومین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران نمایندگی گرگان به نگهبانی همسفر مریم، دبیری همسفر فرزانه و استادی همسفر نرگس با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۵ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
از خدای خودم سپاسگزارم که امروز در این جایگاه هستم تا خدمت کنم و آموزش ببینم. هفته پیش رو هفته راهنما است و من پیشاپیش به آقای مهندس و خانم آنی تبریک میگویم و به تمام راهنمایان شعبات و راهنماهای شعبه گرگان انشاالله این خدمتی که انجام میدهند نوری بشود و به زندگیشان برگردد. در مورد دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن روی من این وادی چه میخواهد بگوید این وادی میگوید؛ هیچ مخلوقی به جهت بیهودگی پا به عرصه حیات نمینهد ما بیهیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. جناب مهندس ۱۴ وادی را مطرح میکنند تا من به خودم برسم و هر وادی برای این است که من خودم به خودم نزدیک شوم خداوند در سوره مؤمنون آیه ۱۱۵ میفرماید من هیچ موجودی را بیهوده خلق نکردهام یک زمانی بود که من قرآن رو میخواندم و رد میشدم و به معنی قرآن توجهی نمیکردم همانطور که میدانیم آقای مهندس صورتمسئله هر چیزی را میشکافند و این مسئله را هم خیلی راحت برای ما روشن کردند اگر یک تازهوارد، وارد کنگره بشود بهراحتی از مشارکتها پی به مفاهیم جلسه میبرد من همسفر حتماً برای یکبار که شده به این وادی یک گریزی داشتهام وادی دوم هم از امید صحبت میکند و هم از ناامیدی من همسفر هم گاهی اوقات ناامید میشدم و این در اثر چه چیزی بود بهخاطر مشکلاتی که در زندگی داشتم به قول خانم اشک زری زندگی اصلاً بدون مشکل نیست وقتی یک مشکل را تمام میکنید میگوید خب یک مشکل من تمام شد؛ ولی مشکل بعدی میآید این مشکلات است که باعث رشد من میشود خانم اشک زری میفرمایند اگر یک روز از خواب بلند شدید و دیدید مشکلی ندارید به آن روز خودت شک کن مشکلات آمدهاند تا من انسان را بزرگ کنند. ناامیدی بزرگترین نیروی مخرب است که سراغ هر انسانی میرود و این هم یادمان باشد که انسان اشرف مخلوقات است و خداوند نیرویی در انسان قرار داده است که خیلی قدرتمند است همچنین نیروی منفی و شیطان کار خودش را خیلی خوب بلد است و میبیند که من را نمیتواند از بیرون شکست دهد میآید و از درون من را شکست میدهد و یکییکی نیروها را خنثی میکند تا من از پا دربیایم و شکست بخورم زمانی که من همسفر با خودم فکر میکنم میگویم من به درد نمیخورم برای چه به دنیا آمدهام و با خودم میگویم چرا خداوند مرا خلق کرد چرا من در این خانواده به دنیا آمدهام چرا همسرم یک مصرفکننده است و خیلی از چراهای دیگر، این حس منفی در من به وجود میآید.
موجود میدانید چه چیزی است شامل همه مخلوقات هر چیزی در این هستی را خداوند خلق کرده یا یک گیاه مثلاً با خودم بگویم این علف هرز برای چه خلق شده من خودم شنیدم شما هم میتوانید از پدربزرگ یا مادربزرگ خود سؤال کنید؛ مثلاً ریشه یک گیاه که داخل آب تکان بدهیم کف میکند قدیم با این کار لباس میشستند شاید الان هم عشایر میتوانند از تجربیات بزرگان استفاده کنند و آنها که دسترسی به بعضی مواد ندارند از این گیاهان برای شستوشو استفاده کنند حالا چون من انسان به عظمت هستی پی نبردم با خودم چنین حسی رو انجام میدهم که برخی موجودات خاصیتی ندارند؛ یعنی با همین افکاری که من همسفر داشتم میرفتم گوشهای مینشستم و ناامید بودم؛ اما خداوند انسان را خیلی دوست دارد. آقای مهندس آمدند و تفکر من را عوض کردند شاید با خودت بگویی من پول ندارم ارزش ندارم جایگاهی ندارم تو فرمانده جسم خودت هستی فرمانده میلیونها سلول وقتی خداوند چنین حسی رو به من میدهد و چنین قدرتی رو به من میدهد که من رو فرمانده اعلام میکند امید در دل من جوانه میزند و زمانی که امید در دل من جوانه بزند قطعاً من حرکت میکنم و زمانی که حرکت کنیم به هدفمان نزدیک میشویم آقای مهندس میفرمایند هدف همه انسانها این است که درست زندگی بکنند و اصول درست زندگیکردن رو یاد بگیریم شاید این حس ناامیدی در کنگره هم وجود داشته باشد حالا من میخواهم حس و تجربه خودم را بگویم؛ چون الان نزدیک به آزمون کمک راهنمایی هم است شاید یک زمانی باشد که یک همسفر ۱۰ ماه وارد کنگره بشود و به رهایی برسد و آزمون بدهد؛ اما ممکن است اذنش صادر نشده باشد اذنش برای خدمت صادر نشده است پس با خودش بگوید من که به درد نمیخورم من که الکی دارم میآیم برای چه بیایم و بروم در اینجا هم حس ناامیدی ممکن است در دل همسفر وجود داشته باشند و دیدگاه خود من این است که شاید چندین سال در آزمون قبول نشدهام؛ ولی من باید دیدگاهم را نسبت به خدمت عوض کنم به قول آقای مهندس قرار نیست همه شال داشته باشند و قرار نیست همه ایجنت یا مرزبان یا دبیر باشند اگر این سیستم است من هم باید روی صندلی نشسته باشم پس باید دیدگاهم را نسبت به خدمت عوض کنم؛ یعنی زمانی که من یک ربع قبل از جلسه وارد کنگره بشوم این خود یک خدمت محسوب میشود زمانی که یک صندلی رو جابهجا کنم یک خدمت است زمانی که به دور از حاشیه باشم در کنگره بزرگترین خدمت است زمانی که من راهنمایم را زیر سؤال نبرم بزرگترین خدمت است وقتی من یک مشارکت انجام بدهم این خود یک خدمت است وقتی من دیدگاهم را نسبت به خدمت عوض کنم آن وقت است که امید در دل من جوانه میزند آن موقع است که من میتوانم حرکت کنم خوب به قول اساتید نمیتوان وادیها را در ۵ دقیقه خلاصه کرد؛ ولی ما باید به قانون حرمت احترام بگذاریم. ممنون که با سکوتتان به صحبتهای بنده گوش دادید.
در ادامه اعلام نفرات برتر آزمون شماره 4 از دوره چهارم «نمایندگی گرگان»؛
اسامی نفرات برتر؛
نفر اول: همسفر زهرا با کسب نمره ۱۸/۵ راهنمای تازه واردین
نفر دوم: همسفر سحر با کسب نمره ۱۷/۵، راهنما همسفر حدیقه
نفر سوم: همسفر زهرا با کسب نمره ۱۴، راهنما همسفر مریم
و در ادامه جلسۀ راهنما و راهنمایان تازهواردین در «نمایندگی گرگان» برگزار گردید؛
تایپ: همسفر مهسا، راهنما همسفر نصیبه (لژیون اول)
عکس،ویرایش، ارسال: همسفر نفیسه (مرزبان خبری)
همسفران نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1176