English Version
English

بازسازی سیستم ایکس،اولین سال رهایی مسافر بهرام

بازسازی سیستم ایکس،اولین سال رهایی مسافر بهرام

این جلسه دومین  جلسه از دوره شصت و دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شادآباد روزهای پنج‌شنبه مورخ ۱۳۹۵/۶/۴ با استادی کمک راهنمای محترم آقای حسین حسینی، نگهبانی آقای کمال علی نژاد و دبیری موقت آقای محمد با دستور جلسه سیستم ایکس رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود. در ضمن در ادامه اولین سال رهایی آقای بهرام را نیز جشن گرفتیم.

سخنان استاد:

در مورد دستور جلسه سیستم ایکس، همان‌طور که از نامش پیداست و در متون کنگره ۶۰ نیز عنوان‌شده، علت نام‌گذاری آن، ناشناخته و مجهول بودن این سیستم است، چراکه ما به بسیاری از موضوعات این سیستم آگاهی چندانی نداریم اما هرچه علم پیشرفت می‌کند به موضوعات و منابع بیشتر و جدیدتری در این مورد می‌رسیم، به‌عنوان‌مثال در متون قدیمی کنگره ۶۰ طبق تعریفات ارائه‌شده، به ۱۲ نوع ماده شبه افیونی که در این سیستم تولید می‌شود مثل اندورفین و دینورفین و انکفالین و...اشاره‌شده بود اما چند سال پیش مقاله‌ای را مطالعه می‌کردم که در آن کشف بیش از ۲۵۰ نوع ماده شیمیایی در بدن ذکرشده بود.

در کنگره ۶۰ به کلیه مواد شبه افیونی درون بدن و مواد شیمیایی و غدد درون‌ریز که در فضای بین سیناپسی تولید می‌شوند سیستم ایکس گفته می‌شود که این به دو سیستم عصبی مرکزی و بیرونی تقسیم می‌شود، اما فعلاً علم، موضوعات مربوط به سیستم ایکس را فرضیه در نظر می‌گیرد.

وقتی عنوان می‌شود که بین فضای سیناپسی بیش از 20 میلیارد، نورون و هورمون و غدد وجود دارد واقعاً باور پویایی و پیچیدگی این سیستم در ذهن ما نمی‌گنجد که هرکدام از آن‌ها، وظیفه خود را انجام می‌دهند و اطلاعات را از طریق هورمون‌ها می‌گیرند و به عصب مرکزی فرستاده و ازآنجا دوباره جواب را دریافت می‌کنند و ماده مخصوص آن را ترشح می‌کنند و بایستی بگویم کلیه کارهای روزمره، مثل خوردن، خوابیدن، نفس کشیدن، خندیدن و گریستن و شادی و اندوه و هر مسئله‌ای که داریم به این سیستم مربوط می‌شود و اگر این سیستم کارش را به‌خوبی انجام ندهد ما از تعادل طبیعی‌مان خارج می‌شویم، یکی از کارهایی که مواد مخدر انجام می‌دهد این است که در کار سیستم ایکس و یا سیستم بیوشیمی بدن اختلال ایجاد می‌کند و به همین علت بود که در بیرون از کنگره هرچقدر ما ترک می‌کردیم به آن حال خوش نمی‌رسیدیم و دوباره به مصرف مواد بازمی‌گشتیم. باید بدانیم اگر به دنبال تعادل و حال خوش هستیم باید این سیستم بازسازی شود حال فرقی نمی‌کند مسافر باشیم یا همسفر!

پیشنهاد می‌کنم که حتماً سی دی سیستم عصبی و هورمون آقای مهندس را گوش کنید که واقعاً گوش کردن آن خالی از لطف نیست.

موضوع دوم ما، اولین سال تولد آقای بهرام است، ابتدا قبل از شروع صحبت باید از برادر آقا بهرام تشکر کنیم که در این مسیر حامی بهرام بودند. بهرام عزیز دو سال پیش، در ماه رمضان، به همراه برادرانشان وارد کنگره ۶۰ شدند، کاش تصویری داشتیم از آن روزها تا تفاوت بهرام امروز با آن روزها را کاملاً حس می‌کردید! برادران بهرام حکم بادیگارد بهرام را داشتند، بارها و بارها او را به کمپ برده بودند ولی چون این سیستم هنوز بازسازی نشده بود به‌محض خروج از کمپ دوباره شروع به مصرف می‌کرد، اما بهرام حرکت خوبی داشت و بعد مدتی آمدن و رفتن، قلابش به کنگره گیر کرد و به‌خوبی سفر کرد تا به این جایگاه رسید.

امیدوارم در زندگی‌اش موفق باشد و جایگاه‌های بسیار خوبی را تجربه کند، یک تشکر از همسفر و راهنمای همسفر دارم که اگر تلاش‌های آن‌ها نبود به رهایی نمی‌رسیدند و اگر مسائلی که پیش می‌آمد را همسفر و راهنمای همسفر نمی‌توانستند حل کنند قطعاً در این جایگاه نبودند، امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشند.

اعلام سفر مسافر بهرام آنتی ایکس مصرفی شیشه روش درمان dst داروی درمان OT مدت سفر: ۱۱ ماه و ۱۰ روز رشته ورزشی: والیبال راهنما: آقای حسینی مدت رهایی: ۱ سال و ۲ ماه و ۲۰ روز

 

آرزوی مسافر بهرام: تمام سفر اولی‌ها بتوانند این جایگاه را تجربه کنند

آرزوی همسفر حوریه: آرزوی قلبی‌ام این است که همه همسفران سفر اول علی‌الخصوص کسانی که سفرشان طولانی شده این جایگاه را تجربه کنند.

صحبت‌های مسافر بهرام:

قبل از شروع صحبتم، بایستی از خدای خود سپاسگزار باشم که سعادت قرار گرفتن در این جایگاه را روزی‌ام کرد، رسم بر این است که هر کس در این جایگاه قرار می‌گیرد از گذشته‌اش بگوید، من نیز قبل از ورود به کنگره ۶۰ راه‌های بسیاری را امتحان کرده بودیم، ۵، ۶ بار تجربه رفتن به کمپ را داشتم که هر بار، دو سه ماه در آنجا می‌ماندم اما به‌محض خروج از کمپ، دوباره شروع به مصرف می‌کردم، دوست داشتم اعتیادم را کنار بگذارم اما باوجود همه این سختی‌ها، بازهم نمی‌توانستم! تا اینکه، یک روز وقتی‌که من در کمپ بودم، یکی از دوستانم، کنگره ۶۰ را به برادرم پیشنهاد دادند، اولین روزی که وارد کنگره ۶۰ شدم ماه رمضان بود و همان روز آقای حسینی در گوشه سالن بودند و به من مشاوره دادند، یکی دو ماه به کنگره آمدم تا مجوزی برای مصرف داشته باشم اما گمان نمی‌کردم کنگره این‌قدر خوب و مؤثر باشد، حتی تصورش را هم نمی‌کردم که حتی یک روز بدون مواد بتوانم زندگی کنم و هر چه می‌گذشت می‌دیدم کنگره با جاهای دیگر فرق دارد، متوجه شدم با هر نوع مصرف و با هر میزان مصرفی وارد کنگره ۶۰ شوی، اگر خواسته داشته باشی حتماً درمان می‌شوی، از راهنمای ارجمندم آقای حسینی که زحمات بسیاری برای من کشیدند تشکر می‌کنم، از همسفر عزیزم که در هنگام مصرف بسیار اذیتشان کردم تشکر می‌کنم، از مادر و برادران عزیزم که مرا در این مسیر بسیار حمایت کردند تشکر می‌کنم که اگر حمایت آن‌ها نبود این جایگاه را هرگز نمی‌توانستم تجربه کنم. از دو پسر گلم و از پدرم که جایش در اینجا خالی است تشکر می‌کنم. از راهنمای همسفرم، سرکار خانم سمیه تشکر می‌کنم و از مرزبانان و از آقا کمال برادر لژیونی‌ام تشکر می‌کنم.

کمک راهنمای همسفر؛ خانم سمیه:

من هم در ابتدا بابت این تولد خدا را شکر می‌کنم و خداوند را بسیار شاکرم که شاهد یک تولد دیگر و یک عمل عظیم دیگری که به انجام رسیده هستیم. من همیشه فکر می‌کنم تکرار شدن این تولدها در هر هفته، نباید از معجز بودن آن برای ما کم کند. چراکه رها شدن و به درمان رسیدن یک فرد مصرف‌کننده، به‌خصوص مصرف‌کنندگان شیشه چیزی شبیه معجزه است و واقعاً عمل عظیمی است، خداروشکر می‌کنم که این خانواده در کنار هم هستند، تولدها همه برای ما پیام‌دارند و امیدوارم که همه ما، پیام فراخور حال خود را از این تولد دریافت کرده باشیم، به‌خصوص همسفرانی که می‌بینم ناامیدند امیدوارم این پیام را دریافت کرده باشید که این مسافر و همسفر توانستند پس شما نیز می‌توانید. این تولد را به آقای حسینی تبریک می‌گویم، به آقای بهرام تبریک می‌گویم، من ایشان را همیشه در جایگاه‌های خدمتی دیده‌ام، امیدوارم این خدمت‌ها ادامه‌دار باشد و برکتش به زندگی‌اش بازگردد، به دو پسر عزیزشان تبریک می‌گویم، همسفران بسیار خوبی برای پدر و مادرشان بودند و همیشه در روزهای سخت، در سفر اول و دوم، همراه پدر و مادرشان بودند، امیدوارم این پدر و مادر بتوانند آن کمبودها و تخریب‌ها را به‌خصوص برای ایلیای عزیز جبران کنند و آن روزها برای آینده، تبدیل به‌روزهای خوشی برایشان باشد.

به حوریه عزیزم تبریک میگویم که در سفر اول روزهای سختی را گذراندند و به‌مراتب روزهای بسیار سخت‌تری را در سفر دوم گذراندند که من فکر می‌کنم هضم این مسئله برای هر همسفری قابل تحمل نیست، اما حوریه عزیز محکم و استوار قدم برداشت، همیشه جلساتش را منظم و آماده و به‌موقع می‌آمد، همیشه به دنبال آموزش بود، سؤالات ذهنی بسیاری داشت، اما خداروشکر امروز می‌بینیم که در کنار خانواده‌اش حضور دارد و اخم‌هایش تبدیل به لبخند شوق و رضایت شده، به خانواده محترمشان، برادران و مادر محترمشان تبریک می‌گویم و در آخر آرزو می‌کنم این مسافر و همسفر اگر روزی‌شان هست در انتخابات مرزبانی رأی بیاورند و خدمت کنند و نیز امیدوارم در سال‌های آینده، با شال کمک راهنمایی تولدشان را جشن بگیریم.

 

صحبت‌های همسفر حوریه:

برای صحبت در این جایگاه یک هفته فکر می‌کردم که چه بگویم اما بهتر دیدم صحبتم با آن تازه‌واردی باشد که جلسه اولش است، با ناامیدی تمام فقط آمده تا راه آخر را امتحان کند، همان حالی که من داشتم! من بار اولی که به کنگره آمدم تولد آقای حمید، مرزبان شعبه بود. با خود فکر می‌کردم مگر ممکن است فردی با این تخریب بالای شیشه که چندین بار کمپ رفته است درمان شود و در این جایگاه قرار بگیرد؟

امروز اگر من و خانواده‌ام اینجا هستیم می‌خواهم سفر اولی‌ها و تازه واردین ببینند و باور کنند که می‌شود، به اعتقاد من بدترین نوع ماده مخدر که شیشه است می‌خواهم ببینید که شیشه هم درمان دارد! در زندگی با بهرام خیلی سختی کشیدم، اما امروز آن همسفری که خیلی سختی‌کشیده، بداند همه ما همسفران درکش می‌کنیم، اگر زجری کشیده، اگر تا پای طلاق رفته، اگر کتکی خورده اما بداند همه این‌ها وقتی به این نقطه و به جایگاه می‌رسی، از بین می‌رود و در آخر خواسته‌ام این است که در جایگاهی قرار بگیرم که بتوانم به همدردان خود کمک کنم.

 

از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان، از آقای حسینی، راهنمای عزیزم خانم سمیه و خانم منیره و از همه اعضای لژیون خود و مسافرم نهایت قدردانی و تشکر را دارم.

صحبت‌های همسفر بهنام:

بهرام مثل یک شمعی در مقابل چشمانمان آب می‌شد و ما کاری از دستمان برنمی‌آمد، بارها و بارها به کمپ بردیم اما نهایتاً تا یک هفته سالم بود و بعد از یک هفته دوباره شروع به مصرف می‌کرد تا اینکه با کنگره ۶۰ آشنا شدیم که حقیقتاً درمان در کنگره کمتر از معجزه نیست، یک برنامه تلویزیونی تماشا می‌کردم که یک پزشک با یک مصرف‌کننده شیشه صحبت می‌کرد و فرد مصرف‌کننده به پزشک گفت، اگر می‌توانی، اول برو مصرف کن، اگر توانستی آن را درمان کنی، بعد بیا ما را درمان کن، آن پزشک می‌گفت من رفتم تحقیق کردم که عشق لیلی و مجنون یک عشق افسانه‌ای بوده، اما عشق به شیشه در مصرف‌کنندگان آن حتی بالاتر از عشق لیلی و مجنون است، به همین علت، میدانم که کاری که کنگره ۶۰ انجام می‌دهد همان معجزه است که من و خانواده‌ام مدیون کنگره ۶۰ و آقای مهندس هستیم و با آقای حسینی که یک ارتباط قلبی دارم بسیار ممنون و سپاسگزارم.

تهیه گزارش: همسفر سمیرا
منبع: نمایندگی شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .