English Version
English

یاد گرفتن علم بدون قلم امکان‌پذیر نیست

یاد گرفتن علم بدون قلم امکان‌پذیر نیست

روز شنبه 6 شهریور ماه 1400 و پس از برگزاری کارگاه عمومی به استادی دیده‌بان محترم جهان‌بینی استاد امین دژاکام، با ایشان به گفتگو نشستیم (لینک گزارش این جلسه در انتهای متن آورده شده است). گزارش حاضر متن این مصاحبه است که با تلاش گروه وبلاگ آکادمی و مرزبانی نمایندگی آکادمی میسر شد. از استاد امین دژاکام به خاطر وقتی که در اختیار ما گذاشتند سپاسگزاریم.

سؤال: استاد گرامی لطفاً بفرمائید علاقه به مباحث جهان‌بینی از کجا و چه زمانی شروع شد؟

وقتی 10 یا 12 سال سن داشتم، آن موقع می‌گفتند هر کس اسم اعظم را بداند همه‌چیز در اختیارش قرار می‌گیرد و هر کاری بخواهد می‌تواند انجام بدهد. در دوره ابتدایی برایم جرقه‌ای زده شد که چیزی به اسم خودشناسی و شناخت خود وجود دارد. آنجا بود که این به گوش من خورد. در دوران راهنمایی مطالعات تاریخ را شروع کردم. به کتاب‌های تاریخ و احوال اقوام علاقه داشتم و دوست داشتم بدانم که چه شد و چه مسائلی باعث شد دچار سقوط بشوند یا پیشرفت کنند.

سال اول و دوم دبیرستان ذهنم به مسائل جهان‌بینی متمرکز شد و این سؤالات برایم جالب بود. تا پایان دبیرستان این مسائل رفته‌رفته پررنگ‌تر شد. در دوران دانشگاه همزمان با رهایی آقای مهندس فکر می‌کنم انگار نوری بود که به زندگی ما تابیده شد. اتفاقی که افتاد و کشف روش DST توسط آقای مهندس باعث شد جهان‌بینی برایم جدی شود. شاید بگویم از همان سال 75 و 76 قضیه به حالت جدی در آمد. من وارد دانشگاه شده بودم و ارتباط بین قوانین فیزیک و مطالب جهان‌بینی یواش‌یواش برایم کنجکاوی ایجاد می‌کرد و باعث شد دنبال ارتباط‌ها بگردم.

 

سؤال: لطفاً بفرمائید نوشتن سی‌دی چگونه روی انسان تأثیر می‌گذارد و تفاوتش با شنیدن چیست؟

یک آیه‌ای داریم به اسم نون و القلم. آیه‌ای است که قسم می‌خورد به نون و القلم؛ یعنی دارد یک مسئله مهمی را اینجا مطرح می‌کند. دارد می‌گوید در قلم یک قدرت و یک توانی است که منحصربه‌فرد است. چون قسم خوردن‌های خداوند به چیزهایی است که بنیادی است و خیلی مهم هستند. بعضی وقت‌ها شما یک چیزی را شما همینطوری به یک نفر بگویید شاید متوجه نشود. ولی برایش بنویسید کاملاً متوجه بشود. مثلاً شما به دبستان می‌روید. معلم اگر می‌خواست حروف را روی تابلو ننویسد، اگر صد برابر هم توضیح می‌داد کسی چیزی یاد نمی‌گرفت. امکان‌پذیر نبود. یاد گرفتن علم بدون قلم امکان‌پذیر نیست. این یک چیزی است در ذات یادگیری و باید به تصویر کشیده شود و به شکل دربیاید. آنجا موقعیکه شخص شروع می‌کند به نوشتن، کامل‌ترین شکلش این است که بدون هیچ تغییری آن سی‌دی را بنویسد. ما می‌گوییم واو به واو بنویسد.

وقتی دارد کامل می‌نویسد چند تا فایده دارد. آقای مهندس هم بارها توضیح داده‌اند. دست‌خطش خوب می‌شود. از کاهلی در میاید. مرتب می‌شود. غلط‌های دیکته‌ای از بین می‌رود. کلمات را یاد می‌گیرد. خودبه‌خود سوادش بالا می‌رود. سرعت عمل پیدا می‌کند. یواش‌یواش ممکن است سلیقه پیدا کند. خطش خوب شود. حافظه‌اش کم‌کم بهتر شود. تازه انسان متوجه می‌شود که چقدر ضعیف است و حافظه‌اش مشکل دارد. در ادامه یواش‌یواش موفق می‌شود جملات را حفظ کند. بتواند یک خط یا دو خط را حفظ کند و بنویسد و این بازسازی‌هایی است که دارد در این قضیه اتفاق میافتد. از نظر من، در نوشتن، یک سطح دیگری از فهمیدن اتفاق میافتد. یک سری از مطالب است که با نوشتن برای انسان باز می‌شود.

سؤال: استاد در جایی فرموده بودید یک شخص متعادل علاوه بر یک رشته ورزشی بهتر است یک رشته هنری هم داشته باشد. لطفاً در مورد جایگاه هنر و اهمیت آن برای انسان توضیح بدهید.

این مسئله را من در زندگی خودم تجربه کرده‌ام و بر اساس چیزی که برایم اتفاق افتاد گفتم. من فرض گرفتم که اگر ورزش و هنر در زندگی من وجود نداشت چه اتفاقی می‌افتاد؟ شاید خیلی زود ناامید می‌شدم. شاید خیلی وقت‌ها متوقف می‌شدم. یا یک بیماری جسمی سنگین می‌گرفتم یا مثلاً افسردگی و مسائل دیگر. وقتی‌که جسم قوی باشد، جسم قوی دیر تسلیم می‌شود. دیر ناامید می‌شود. شما فرض کنید یک ساختمان آتش گرفته است. یک آدمی بتواند خودش را بکشد بالا و قوی باشد و یک آدمی نتواند. یک آدمی بتواند سه دقیقه خودش را بالا نگهدارد، یک آدمی دو ثانیه هم نتواند. یک آدمی دو دقیقه زیر آب نفسش را حبس کند، یک آدمی ده ثانیه هم نتواند. یک آدمی صد متر نتواند بدود، یک آدمی ده کیلومتر بتواند بدود. خب این‌ها باهم فرق دارند.

همانطوریکه در یک اتفاق بیرونی مثل آتش‌سوزی، جنگ یا حادثه، این توان فیزیکی خودش را نشان می‌دهد، از آن طرف جنگ صور پنهان هم داریم دیگر. در آن جنگ صور پنهانی هم شما درگیر می‌شوی. آنجا هم توان درونی خودش را نشان می‌دهد. شاید حتی بیشتر از جنگ در صور آشکار. همانطوریکه آنجا اگر آمادگی جسمی نداشته باشید شکست می‌خورید، همانطور هم در جنگ درونی زود تسلیم می‌شوید و زود شکست می‌خورید. ورزش در بیرون جسم را قوی می‌کند و در درون شما می‌توانید عواطف و احساساتی که دردآور است و باعث غصه می‌شود را در قالب هنر پالایش و پاکسازی کنید. کسی که مثلاً نقاش خیلی خوبی است، وقتی ناراحتی داشته باشد می‌نشیند یک ساعت دو ساعت نقاشی می‌کند و متعادل می‌شود. مثل سوپاپ اطمینان است. ولی انسانی که این سوپاپ‌ها را ندارد مثل زودپزی است که سوپاپ ندارد و در اثر مشکلات منفجر می‌شود.

 

سؤال: با توجه به اینکه خداوند قوانین را وضع کرده است و بستر برای حرکت انسان آماده شده است، لطفاً بفرمائید در این بین جایگاه دعا کردن چیست؟ بیان کردن یا بیان نکردن خواسته با خداوند چه تأثیری می‌تواند در زندگی و شرایط داشته باشد؟

ببینید وقتی خداوند در کلام‌الله جواب سؤالات ما را داده است ما می‌توانیم به آن استناد کنیم. می‌گوید ادعوني استجب لكم. بخوانید من را تا استجابت کنم شما را؛ و یک جای دیگر می‌گوید اگر دعای شما نبود پروردگار هم هیچ توجهی به شما نمی‌کرد. وقتی شما از خداوند چیزی می‌خواهید یعنی قبولش دارید دیگر. وقتی کسی از خداوند چیزی نمی‌خواهد در واقع اصلاً قبولش ندارد، باوری ندارد. کسی که به خداوند باور ندارد پیوندش با او تضعیف می‌شود. بچه کوچک اگر گریه نکند مادرش به او شیر نمی‌دهد. خداوند البته متوجه می‌شود ولی بیان خواسته و از خداوند یاری‌گرفتن نشانه این است که انسان رابطه‌اش با خداوند را به حساب میاورد.

هر چیزی یک بهایی دارد. محبت هزینه دارد. شما اگر می‌خواهید خانواده‌تان را نگهدارید، باید هزینه‌اش را بدهید. روابط پدر و فرزندی هزینه دارد. محبت می‌خواهد، توجه می‌خواهد. پس برای حفظ و نگهداری هر چیزی هزینه‌ای لازم است. حالا ما هم باید هزینه رابطه و پیوندمان با خالق را پرداخت کنیم. خداوند احتیاجی به ما ندارد. این احتیاج من است. وقتی من به خداوند چیزی نمی‌گویم آن بند و این ارتباط ایجاد نمی‌شود. خداوند این را مقدر کرده است و حالا در مورد اینکه دلیلش چیست ما یک چیزهایی حدس می‌زنیم. ولی مهم این است که خداوند این مسئله را قرار داده است. شاید یکی از دلایلش این است که انسان این ارتباط را بفهمد. اگر انسان نمی‌گفت و قبول نداشت و خواسته‌اش اجابت می‌شد، آن وقت متوجه این پیوند نمی‌شد و آن را درک نمی‌کرد.

ما نمی‌توانیم خداوند را ببینیم. پس چگونه این شناخت به وجود میاید؟ وقتی به وجود میاید که شما چیزی را از خداوند می‌خواهی و جواب می‌گیری. این رفت‌وآمدها است که باعث به وجود آمدن شناخت می‌شود. مثل رادار می‌ماند. شما یک موجی می‌فرستید، می‌رود به یک مانع می‌خورد و بر می‌گردد. آن وقت شما می‌فهمید یک چیزی آن جلو وجود دارد. این بازتاب است که در صفحه رادار به شما می‌گوید یک شیئی در حال نزدیک شدن است. دعا هم مثل همان سیستم رادار است که انسان ارتباطش با خداوند را شکل می‌دهد.

اگر شما عمل سالم را انجام می‌دهی، دعا و صحبت با خداوند باعث محکم شدن پیوند شما و قوت قلب می‌شود.

سؤال: در شرایط کرونا چه باید بکنیم که ارتباط بچه‌ها قوی‌تر شود و پیوندها با کنگره تقویت شود؟

اینکه ارتباط رهجو با کنگره قطع می‌شود دو دلیل عمده دارد. یکی اینکه مطالب پایه‌ای جهان‌بینی با شاگرد کار نشده است یعنی کامل آموزش ندیده است. فقط بسنده کردیم به دستورجلسه هفتگی و مثلاً سی‌دی هفته و آن‌هم نه بطور کامل. سی‌دی‌های وادی‌ها باید خیلی قوی کار شود. سی‌دی‌های کتاب باید خوب کار شود. جزوات جهان‌بینی باید خوب کار شود. این‌ها مطالب پایه است. اگر این‌ها در لژیون کار نشود آن اتفاق نمی‌افتد. ببینید اصلاً جهان‌بینی است که شخص را نگه می‌دارد.

راهنماها باید در هفته دو سی‌دی کار کنند. یکی از گذشته و یکی سی‌دی هفته. یکی آموزش‌های جدید مهندس است که هر هفته آموزش می‌دهند و یکی آموزش‌های قبلی که باید کار بشود. این اصل موضوع است. حالا ممکن است راهنما به رهجو قدری آسان بگیرد تا رهجو نرود. البته از سختگیری هم ممکن است این اتفاق بیافتد ولی معمولاً از آسان گرفتن نتیجه نامطلوب‌تری به وجود میاید تا سخت گرفتن.

مسئله دیگر اینکه ما نباید منوط به شعبه بشویم؛ یعنی بهترین و کارآمدترین لژیون‌های کنگره و راهنمایان کنگره کسانی نبودند که فقط بیایند جلسه و لژیون و همین. شما بزرگان کنگره را که نگاه می‌کنید، راهنما خودش را به جلسات محدود نکرده است. خود راهنما فعال است. راهنمایی که خودش ورزش می‌کند رهجوهایش ورزش خواهند کرد. راهنمایی که خدمت‌های مختلف دارد می‌تواند خدمتگزار بودن را به شاگردش القا کند. این یک جا نماندن راهنما کاملاً به رهجوها منتقل می‌شود. راهنما که به ورزش می‌رود شاگردهایش هم خودبه‌خود می‌روند چون آن عطر را دارد. در این چرخش‌ها است که رهجو با خدمت‌های مختلف و در واقع با آب‌میوه‌های مختلف آشنا می‌شود.

رهجو می‌بیند که جلسات صبحگاهی پارک لاله چه حسی دارد، چه انرژی‌ای دارد. به شعبات دیگر می‌رود و بچه‌های دیگر را می‌بیند و روحیه می‌گیرد.

در مورد کرونا هم خدا را شکر کنگره تا اینجا مورد لطف خداوند بوده و انشالله خواهد بود و آقای مهندس با تدابیرشان و برنامه DSAP و روش درمان کرونا، شرایط مساعدی برای ما فراهم کرده‌اند. من فکر می‌کنم اگر کرونا همین وضعیت را داشته باشد وضعیت ما مثل همین یکی دو سال اخیر ادامه پیدا می‌کند و رشدمان را خواهیم داشت. البته انشالله وضعیت بهتر خواهد شد و به این شکل نخواهد بود. انشالله شرایطی ایجاد شود که در بیرون از کنگره هم این بیماری ضعیف بشود و مهار شود که مردم بیرون هم از این مسائل آرامش بگیرند و هم کنگره سرعتش بیشتر بشود.

 

سؤال: چگونه می‌توان تشخیص داد که یک شعر یا یک اثر هنری مناسب است؟ ملاک شما برای انتخاب یک اثر هنری یا شعر چیست؟

چیزهایی که در شعر یا فیلم یا آثار هنری برایم مهم است دو سه موضوع است. یکی از آن‌ها محتواست؛ یعنی دارد چه می‌گوید؟ پیامش چیست؟ چه حقیقتی را دارد بیان می‌کند؟ در سی‌دی هنر 1 و 2 هم راجع به این صحبت شد. هنر باید یک حقیقتی را بیان کند. این حقیقت موضوع برایم مهم است در مورد یک قطعه هنری. حالا شعر یا هر چیزی.

ممکن است یک نفر یک گل را خیلی زیبا تشریح کند. نهایتاً یک تشبیه زیبا انجام داده است. ولی یکی میاید یک داستان و یک روایتی مطرح می‌کند که کلی مطلب در آن وجود دارد.

یکی مسیر آن اثر یا آن شعر. فضا تاریک نباشد. یا اگر تاریک است از تاریکی به روشنایی برود. اگر از تاریکی به تاریکی برود یا از روشنایی به تاریکی برود خیلی برای من مطلوب نیست. خب سلیقه هم دخیل است و هر شخصی علائق یا سلیقه خاص خودش را دارد.

از استاد امین دژاکام دیده‌بان محترم جهان‌بینی سپاسگزاریم که مثل همیشه با حوصله و روی خوش وقت و دانش خود را در اختیار ما قرار دادند.

 

مشاهده گزارش کارگاه آموزشی عمومی روز شنبه 6 شهریور 1400 با استادی استاد امین

 

ضبط و عکس: مسافر علی لژیون نوزدهم و مسافر علیرضا لژیون شانزدهم آکادمی 
طرح سؤالات: مسافر علیرضا لژیون شانزدهم و مسافر علی لژیون نوزدهم آکادمی
پیاده‌سازی و تنظیم: مسافر علیرضا لژیون شانزدهم آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .