جلسه دوم از دور اول سری کارگاههای آموزشی خصوصی لژیون سردار ویژه همسفران نمایندگی امین گلی به استادی همسفر فرزانه و نگهبانی همسفر سادات و دبیری همسفر الهه کمک راهنما تازهواردین با دستور جلسه هزینههای ایجاد دانشگاه رأس ساعت ۱۳ روز دوشنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز لژیون سردار هزینههای ایجاد دانشگاه است؛ یکی از آرزوهای دیرینه جناب مهندس، تأسیس دانشگاه و جهانیشدن کنگره ۶۰ است.
آقای مهندس روی این موضوعات فکر نمودند و چون یکی از اهداف ایشان بود توانستند به هدف خود برسند. تمامی ما میدانیم که جهانیشدن کنگره ۶۰ کار بسیار سختی است و هزینههای زیادی دربر دارد؛ بنابراین بایستی تکتک ما دست در دست هم دهیم و جهت پیشبرد اهداف کنگره که یک ساختار است تلاش کنیم و برای پیشرفت این ساختار، نیروی متخصص، علم و دانش و نیروی مالی لازم است.
بحث ایجاد دانشگاه، هدف بسیار بزرگی است و انتقال علم کنگره ۶۰ وظیفه تکتک ما است و همه این موارد بدون توان مالی امکانپذیر نیست. اعضاء کنگره باید در این امر بزرگ مشارکت داشته باشند و به هر طریقی که میتوانند حتی بهاندازه یک آجر هم که شده در ساخت این دانشگاه سهیم باشند تا آقای مهندس نیز بتوانند اهدافی که دارند را پیش ببرند. ما نباید آموزشهای کنگره را تنها در چهارچوب شعبه قرار دهیم؛ بلکه باید اجازه دهیم که این آموزشها گسترش پیدا کند. جناب مهندس مکان دانشگاه کنگره ۶۰ را در جزیره قشم انتخاب کردند که یک جزیره آزاد است؛ به دلیل اینکه همه بتوانند از آن استفاده کنند و رنگ پوست و ویزا لازم نداشته باشند و همه بتوانند بهراحتی بیایند و آموزش بگیرند.
ما در کنگره ۶۰ آموزشهای بسیاری داریم که بیشتر روی دو بخش تمرکز دارند؛ یکی: مواد و آنتی ایکس مصرفی است و دیگری جهانبینی؛ جهانبینی یکی از پررنگترین آموزشهایی است که در کنگره برای شناخت صور آشکار و صور پنهان از آن استفاده میشود و افراد آموزش میبینند. ما میتوانیم با راهاندازی دانشگاه، متد DST و شربت OT را در درمان بیماریهایی که مدنظر آقای مهندس است به کار ببریم تا به درمان برسند.
حال، جناب مهندس قصد تدریس چه موضوعاتی را در این دانشگاه دارند؟
ما در کنگره، ۳ کتاب داریم؛ هرکدام از این کتابها سرفصلی دارند که از هرکدام از این سرفصلها هزاران موضوع را میتوان برداشت نمود؛ اگر کتاب ۶۰ درجه را چندین بار بخوانیم هر بار برداشت جدیدی از آن خواهیم داشت. در دانشگاه، جناب مهندس این سه کتاب را تدریس میکنند؛ در تولدها آرزوی هرکدام از ما این بوده است: که کنگره، جهانی شود؛ اما اکنون وظیفه من در مقابل این آرزو چیست؟
ما در مشارکتها میتوانیم از لژیون سردار بگوییم و از جشن گلریزان تعریف کنیم تا تلنگری باشد برای رهجویانی که توانایی شرکت در لژیون سردار را دارند؛ زیرا میدانیم هر مقدار پولی که ما برای کنگره خرج کنیم، چند برابرش به خود ما بازمیگردد و آن برگشت را میتوانیم حس کنیم. ما میتوانیم این حس خوب را به دیگران نیز انتقال دهیم. انشاالله امسال بتوانیم جشن گلریزان پربرکت و خوبی داشته باشیم و برای انتشار علم کنگره تلاش کنیم و به انسانهایی که در رنج هستند کمک کنیم تا از این رنج خارج شوند.
آقای زرکش میفرمایند: هر کس هر خدمتی میکند باید خدمتش کامل باشد و با عشق خدمت کند؛ آنگاه میشود یک پهلوان که خدمت واقعی را انجام میدهد.
در سی دی موج و ذره استاد امین میفرمایند: پولی که من به کنگره میبخشم در اصل، بذری است که کاشتهام و آن موج، حس خوب و تفکری است که به وجود آوردهام و درک میکنم؛ پس کنگره به من و خانوادهام لطف بزرگی کرده و من باید قدردان آن باشم. ما نباید بگوییم حالا شش میلیون پرداخت کردیم عضو لژیون سردار شدیم و تمام؛ بلکه با عضو شدن در لژیون سردار وظیفه ما بیشتر شده است و این وظیفه را داریم که بقیه افراد را هم تشویق کنیم تا بیایند و عضو لژیون سردار شوند و آنها نیز از حال خوب ما بهرهمند شوند. مهم، آن خواسته و آن هدف است.
جناب مهندس مانند یک رود خروشان بودند که توانستند زمین دانشگاه را با کمک اعضاء خریداری کنند و فعلاً زیربنای آن نیز در حال ساخت است؛ آقای مهندس همیشه در تلاش بودند که کنگره به بهترین نحو پیش برود و دانشگاه ساخته شود؛ درواقع آقای مهندس همواره مانند رود خروشان عمل کردند.
مشارکت اعضاء لژیون سردار:
سلام دوستان آمنه هستم یک همسفر:
انشاالله در دوره نگهبانی خانم سادات لژیون سردار پربارتر باشد؛ زیرا امثال ما قضیه دانشگاه را داریم و امیدوارم که اعضایی که دوست دارند عضو لژیون سردار باشند ولی در شک و تردید هستند این شک و تردید برطرف شود؛ چون خود ما هم هنگامیکه دفعه اول میخواستیم عضو لژیون سردار شویم اصلاً باورمان نمیشد که بتوانیم ۶ میلیون تومان پرداخت کنیم و اکنون این وظیفه ما است که به بقیه بچههایی که طالب هستند، اما شک و تردید دارند با رفتار و منش خود این شک را از آنها دور کنیم و وظیفه کمک راهنمایان سنگینتر است. کمک راهنمایانی که عضو لژیون سردار هستند از لژیون آنها رهجویان بیشتری عضو لژیون سردار میشوند؛ زیرا بسیار راحتتر میتوانند حس خود را ابراز کنند؛ به این دلیل که شیرینی و لذت لژیون سردار را چشیدهاند و خیلی بهتر به رهجوها انتقال میدهند.
خدا را شکر که باوری در ناباوری در کنگره ایجاد شد و زمین دانشگاه خریداری شد که از این بابت همه خوشحال شدیم. دو هفته قبل آقای مهندس در مورد موشهای صحرایی صحبت میکردند و میگفتند: که چقدر کار ما سخت بوده که روی این موشها آزمایش انجام دهیم؛ زیرا هنگامیکه از یک جامعه علمی بخواهند در این آزمایشگاهها آزمایش کنند خیلی راحت قبولشان میکنند؛ ولی زمانی که از یک NGO درمان اعتیاد پیش بروند، جلوی پای آنها سنگ میاندازند و خیلی سخت میتوانند حرفشان را ثابت کنند که میخواهند یک کار علمی انجام دهند. مسلماً آقای مهندس در این زمینه رنجهای بسیاری متحمل شدند تا موفق شدند که مقالههایی به دانشگاههای خارج از کشور ارائه کنند و دانشگاه را تأسیس کنند و کاری بسیار عظیم است و ما باید به خود ببالیم که چنین جایی را داریم که آموزش میگیریم و خودمان را در این زمینه سهیم بدانیم. زمانی که آقای مهندس صحبت میکردند من بسیار منقلب شدم و به مسافرم گفتم که من به هر نحوی شده امسال باید دنور شوم و نیتش را کردم؛ زیرا وقتیکه بخواهی و خواستهاش را داشته باشی نیروهای الهی به کمک میآیند. مطلب دیگر اینکه ما اعضاء لژیون سردار یک ارتباط حسی زیبایی با استاد سردار برقرار میکنیم؛ هنگامیکه من مشکلی دارم با استاد سردار صحبت میکنم؛ میگویم حتماً در من چیزی دیدهاید که من را عضو این لژیون کردهاید و واقعاً رابطه حسی با ایشان برقرار میکنم.
شاید هنوز خیلی از ما در خواب هستیم و ندانیم که کجا هستیم و فقط میگوییم خدا را شکر که دانشگاه ایجاد شد ولی آیا به عمق قضیه پی میبریم که چه حرکت عظیمی در جهان انجام میشود؟ در حال حاضر، بیشتر خانوادهها درگیر بیماریهای لاعلاج هستند و بیشتر آنها آرزو میکنند که خدا به همه سلامتی بدهد و چقدر این نعمت، بزرگ است. حال، زمانی که این حرکت شکل میگیرد و خانوادهها نجات پیدا میکنند، چقدر خوب است که در این حرکت سهیم باشیم. من در دوره نگهبانی همیشه فکر میکردم یکسری از افراد برای لژیون سردار میآیند، اما نمیآمدند و کسانی که اصلاً در ذهن من نمیگنجیدند عضو لژیون سردار میشدند بااینکه اصلاً وضع مالی خوبی نداشتند. خیلی از افراد هستند که میتوانند عضو شوند ولی هنوز آن آگاهی در آنها صورت نگرفته است و اینها به آموزش زیادی نیاز دارند تا بدانند که باید از بعضی از خواستههایشان بگذرند و خودشان را در این حرکت عظیم سهیم کنند؛ انشاالله تا گلریزان که در پیش داریم این جرقه در آنها اتفاق بیفتد.
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر:
آقای مهندس همیشه در فکر تأسیس دانشگاه بودند؛ اما این دو سه سال اخیر در سیدیهایشان بیشتر به تأسیس دانشگاه اشاره داشتند و ما میدانیم که کنگره ۶۰ چه جایی است و هدف کنگره، فقط درمان اعتیاد نیست و ما خود با حضور در کنگره فهمیدیم که درمان مسافران ما کوچکترین چیزی است که در کنگره کسب میکنیم و بهمرور، به معجزات بزرگی دست پیدا خواهیم کرد که شاید در ابتدا برایمان قابلباور نباشند.
چیزی که بسیار مهم است درمان بیماریهای لاعلاج در کنگره است؛ بعضی از افرادی که سفر DST انجام میدهند و شربت OT مصرف میکنند بیماریهایی داشتند که آن بیماری نیز درمان شده است. من رهجوهایی دارم که به خاطر بیماریهایشان از قرص استفاده میکنند اما فعلاً نمیتوانند وارد سفر ایکس شوند؛ ولی بهمحض اینکه بدانیم آقای مهندس برنامهای برای چنین افراد بیماری دارند جای امیدواری دارد. انشاالله پروتکل درمان برای آنها نیز صادر شود؛ اما همه این مطالب باید علمی شوند و هیچ راهی ندارد جز اینکه دانشگاه تأسیس شود تا از کشورهای مختلف بتوانند در این دانشگاه، شرکت کنند و از علم کنگره باخبر شوند و از این طریق ما بتوانیم به جهانیان کمک کنیم و از درد و رنج آنها بکاهیم. علم کنگره برای اینکه گسترش پیدا کند نیاز به پول دارد، نیاز به هزینه دارد و چیزی که به من میآموزد این است که هیچگاه علم را مقابل پول قرار ندهم. علم برای اینکه گسترش پیدا کند نیاز به پول دارد و باید هزینه کنیم.
خدا را شکر کنگره ۶۰ با آموزشهایی که در اختیار ما گذاشته است توانست به ما بیاموزد که درواقع باید به کنگره کمک کنیم؛ ما باید در مسائل مالی شرکت داشته باشیم؛ من بهعنوان یک راهنما باید به رهجویان آموزش بدهم و هدف کنگره را برای آنها بازگو کنم تا آنها متوجه شوند که میتوانند در این عمل عظیم سهمی داشته باشند؛ زیرا خیلی وقتها آرزوی من این بوده که به مردم کمک کنم و از لحاظ مالی کمکحال افرادی باشم و زمانی که میبینم جایی هست که میتوانم لبخند را به لب یک انسان خسته و بیمار هدیه کنم، چرا این کار را نکنم؟ میتوانم این آموزشهایی که دیدم را به رهجویانم انتقال دهم که آنها هم با دید باز، کمک کنند و اگر بدانند کنگره برای آنها چهکاری کرده است خیلی راحتتر میتوانند بیایند و خدمت مالی انجام دهند. این حال خوشی که اکنون داریم اصلاً قابلمقایسه با زندگی قبل از کنگره نیست.
انشاالله دانشگاه گسترش پیدا کند و در شهرهای دیگر نیز تأسیس شود تا بتوانیم بهعنوان یک دانشجو از آموزشهای ناب کنگره استفاده کنیم.
سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر:
آقای مهندس در یکی از سیدیهایشان در قسمتقسمت شدن و بخشبخش شدن سیستم پزشکی صحبت میکردند؛ بهطور مثال، برای رشته چشم پزشکی کُلی تخصص گذاشتهشده و در آن سیدی گفتند که روزی همه علم پزشکی در یک نقطه جمع میشود و من از این سیدی به این نتیجه رسیدم که آن نقطه همان درمان به روش DST است؛ یعنی زمانی میشود که تمام بیماریها با همین روش درمان خواهند شد. آقای مهندس به ما گفتند که ادامه تحصیل بدهیم؛ یکی از علتهای آن این است که در دانشگاه از اعضاء خود کنگره استفاده کنند و تأکید کردند که در رشته روانشناسی تحصیل کنید تا بتوانید در آن دانشگاه خدمت کنید. زمانی که آقای مهندس در مورد دانشگاه و پیشرفت آن صحبت میکردند واقعاً اشک شوق میریختم و خوشحال بودم و یک حس غروری داشتم که یکی از اعضاء کنگره هستم و امیدوارم که بتوانم در لژیون مالی خدمت داشته باشم.
سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر:
دستور جلسه امروز بسیار مهم است و همه ما میدانیم هنگامیکه قرار است دانشگاهی به این عظمت و بزرگی ایجاد شود، هزینههای بسیاری در بر دارد؛ وظیفه خود را بهطور حتم احساس میکنیم که بهعنوان یک عضو در لژیون سردار چه مسئولیت و چهکاری باید انجام دهیم؟ انشاالله بتوانیم خوب قدم برداریم.
سالها پیش که تازه همراه مسافرم وارده کنگره شده بودم حال زیاد مناسبی نداشتم و بدون اطلاع از مسافرم پیش روانپزشک رفته و شروع به مصرف دارو کردم؛ در اوایل با مصرف دارو آرام میشدم؛ اما پس از گذشت یک سال دیگر داروها به من جواب نمیداد؛ درست مانند مواد که در ابتدا باعث نشاط میشود و سپس اعتیاد میآورد و دیگر با مصرف داروها آرام نمیشدم و هرروز حال من بدتر میشد و پزشک داروی من را بیشتر میکرد؛ اما ازآنجاییکه کمی با کنگره آشنا بودم و کتاب ۶۰ درجه را مطالعه کرده بودم از مطالب کتاب متوجه شدم که این داروها اعتیادآور است؛ کتاب را نزد پزشک خود بردم و به او گفتم که این داروها اعتیادآور است و در کتاب ۶۰ درجه بیانشده است؛ او بدون اینکه کتاب را باز کند با دیدن صفحه اول کتاب گفت که این کتاب علمی نیست.
خدا را شاکر و سپاسگزارم که دانشگاه در حال احداث است. خیلی از افراد بهخصوص خانمهایی که مواد مصرف نمیکنند و با حالی خراب به پزشک پناه میبرند، پزشکی که حتی اطلاع ندارد دارویی که برای بیمار خود مینویسد چه اثری روی بیمار دارد؟ و چهکاری دارد با او انجام میدهد؟ اطلاعات آن پزشک در مورد داروها از من کمتر بود و من بامطالعه که از کتاب ۶۰ درجه داشتم و آموزشهای کنگره فهمیده بودم که باید سریع داروها را قطع کنم. خداوند ما را در این مسیر قرار داده که بتوانیم کمک کنیم تا افراد، بیدار و آگاه شوند.
مسافر من قبل از کنگره میگرن شدیدی داشت که با سفر خوبی که در کنگره داشت، درمان شد و دیگر از میگرن او خبری نبود. همه ما میدانیم که در کنگره چه اتفاقی رخداده است؛ سیستم ایکس که آقای مهندس کشف کردند و روش DST باعث شده خیلی از بیماریها قابلدرمان شوند.
با احداث و راهاندازی دانشگاه و فارق التحصیلانی که این دانشگاه با مدارک پزشکی و روانپزشکی و فلسفه خواهد داشت، قرار است که این پزشکان آینده بیایند و این متد را به اثبات برسانند و این علم را جهانی کنند. ما تا حدودی بیدار و آگاه شدهایم؛ اما به قول یکی از دیدهبانان: هنوز مانده که بفهمیم دژاکام کیست؟ همه ما میدانیم که کسی که در قید حیات است و کار بزرگی انجام میدهد خیلی مشخص نیست و متوجه آن نیستیم؛ همینکه بدانیم کجا قرار داریم و در حال انجام چهکاری هستیم، خدا را باید شاکر و سپاسگزار باشیم. خداوند در گوهر وجودی ما چیزی دیده است و ما تواناییهای در وجود خود داریم که باید شکوفا کنیم. خداوند دیده است که من میتوانم از خواستههای خود بگذرم تا بتوانم به دیگران کمک کنم. خواسته کمک کردن در وجود همه ما بوده و هست و این تجربه را داریم که چقدر دوست داشتیم از اعماق وجود خود به دیگران کمک کنیم. خود من از بچگی دوست داشتم مدرسه بسازم و با خود میگفتم: ای کاش میتوانستم مدرسه بسازم؛ و آن ای کاش، امروز جواب داد، مدرسه نمیتوانم احداث کنم؛ اما میتوانم در این کار مهم و بزرگ آقای مهندس که قرار است عمل عظیمی در آن انجام شود سهمی داشته باشم.
از خداوند میخواهم که به من کمک کند تا بتوانم این حس را به اطرافیان خود انتقال دهم تا دیگران از طریق حس ما به آن درجه از آگاهی که باید برسند و بیدار شوند برسند و این لذت را بچشند. هرگاه، احساس میکنم که ممکن است با خوابیدن دیگر بیدار نشوم تنها دلگرمی من وجودم در لژیون سردار است و تنها چیزی است که میتوانم عرضه به پیشگاه خداوند کنم. انشاالله خداوند کمک کند همگی در این راه، پایدار باشیم.
همسفر سارینا و همسفر کیارش کوچکترین اعضاء لژیون سردار نمایندگی امین گلی:
فیش های واریزی لژیون سردار:
تایپ: همسفر زهره کمک راهنما تازهواردین/ همسفر الهه کمک راهنما تازهواردین/ همسفر زهرا ط (اعضاء لژیون سردار)
عکاس: همسفر زهره لژیون خانم زهره (لژیون دوازدهم)
تنظیم و ارسال: همسفر بنفشه لژیون خانم زهرا (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی امین گلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1429