English Version
This Site Is Available In English

تو را چه نام دهم، فرشته یا پری؟

تو را چه نام دهم، فرشته یا پری؟

مسئولان وبلاگ نمایندگی صالحی در پنجمین مسابقه مقاله‌نویسی همسفران که به مناسبت «هفته راهنما» برگزار شد، از سه مقاله برتر تقدیر کردند.

به گفته ایجنت نمایندگی صالحی این مسابقات در مناسبت‌های بعدی نیز ادامه خواهد داشت و در ادامه از تمامی همسفران برای شرکت در این مسابقات دعوت به عمل می‌آید. در پنجمین دوره به سه مقاله برتر لوح یادبود و هدایایی اهدا شد.

در ادامه شما را به خواندن دلنوشته همسفر مریم (ص) از لژیون ششم به عنوان مقاله اول در مسابقه مقاله‌نویسی همسفران صالحی دعوت می‌کنیم.

 

دلنوشته همسفر مریم (ص) (لژیون ششم):

تو را چه نام دهم، فرشته یا پری؟

برای من تو خدای دمیده در بشری؛ بدون هیچ سازی زیباترین آهنگ‌ها را برای من نواختی، بدون هیچ آوازی برای من نغمه عشق خواندی و به من یخ‌زده گرمای محبت هدیه دادی. لحظه‌ها را ثانیه به ثانیه می‌شمارم و در پس هر ثانیه بیهودگی‌های زندگی‌ام را ورق می‌زدم.  شب من نه، که حتی روز من هم نیز تاریک بود.

نه کور سوی امیدی، نه حتی دستی که گرمای آن دستان سرد و لرزان مرا گرم کند.

آن گاه که آمدی نور در دست گرفتی و مرا به سرزمین نور هدایت کردی. گرمای دستان تو باعث شد که دل من شروع به تپیدن کند و نگاه عمیق تو افق نگاه مرا تغییر داد.

تمام لحظه‌ها چون کوه در کنار من ایستادی تا اندیشیدن را بیاموزم نه اندیشه را، ایستادی تا ایستادگی را بیاموزم. سوختی تا ساخته شوم.

جرعه‌ جرعه آب حیات را در پیمانه زندگی‌ام ریختی تا درخت خزان دیده هستی‌ام را سرسبز کنی.

حال چگونه تو را سپاس گویم، تویی که واژه‌ها را آسمانی می‌کنی، تویی که مهربانی‌ات سرشار از یقین و ایمان است.

چگونه تو را سپاس گویم که در برابر عظمت عشق و تلاش تو واژه سپاس ذره‌ای بیش نیست.

مانند آموزگاری مهربان الفبای زندگی را برای من سرمشق گرفتی و در گوشم با صدای پر مهر خود  عشق، محبت، گذشت، صبر و مهربانی را زمزمه کردی.

درس چگونه زندگی کردن را زیر سایه پر مهر تو آموختم، کلام تو آن‌قدر شیوا و دلنشین بود که تمام ناخوشی‌هایم را از یاد بردم. خورشید نگاه تو آن‌چنان گرمایی به جان یخ زده‌ام تاباند که گویی جان تازه به من بخشید. حتی نگاه تو هم حرف دارد، حرفی که ناامیدی را به امید تبدیل می‌کند.

من حتی چگونه فکر کردن را نیز از تو آموختم، با تلنگرهایت هر بار مرا به درون خودم می‌کشاندی و یادآور تمامی گمشده‌هایم بودی. همیشه مرا دلگرم کردی تا جاده پرپیچ و خم زندگی را با امید سپری کنم، به لبه پرتگاه رسیدم اما نور امید تو بود که مرا نجات داد.

سنگ صبور روزهای سختم، جسم و جان مرا غبار غم گرفته بود، نه چیزی می‌دیدم و نه چیزی را می‌شنیدم، دنیایی که تو به من هدیه کردی روح تازه‌ای در من دمید.

 جنس تو با فرشته‌ها هم فرق دارد؛ تو راهنمایی، راهنمای تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق، راهنمای رسیدن به آرامش، راهنمای راه بهشت .

با چه کلامی از تو سپاسگزاری کنم؟ عاشق‌ترین موجود خداوند.

خداوند در کتاب شریف می‌فرماید: (الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه)

سخنان و کلام ارزشمند به سوی خدا صعود می‌کند و با ابدیت سنخیت پیدا کرده و همواره آثار خود را ظاهر می‌سازند.

آنهایی که پیشرفت بهتر و مستمری در برنامه دارند کسانی هستند که آمادگی پذیرش کمک‌های خداوند را دارند و زمانی که خواست خداوند را می‌پذیرند به راحتی قادر هستند که راه و روش خود را رها کنند و تو این‌گونه هستی.

تو به من یافتن بخش دیگر وجود خویش را آموختی.

مهم نیست که وانمود می‌کنیم در جستجوی دانش، آرامش، قدرت و یا پول هستیم، اگر نتوانیم بخش دیگر خویش را بیابیم. هر ﺁن‌چه به دست میﺁوریم ناقص خواهد بود. و من این‌ها را هیچ کجای زندگی خود جز کنگره و راهنمایی‌های شما نمی‌توانستم بیاموزم.

تو روشنایی، بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می‌بخشی. چگونه سپاس گویم مهربانی و لطف تو را که سرشار از عشق و یقین است. چگونه سپاس گویم تأثیر علم‌آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبهٔ محقر وجودم فروزان ساخته است. آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است و نه کلام وصف.

مهربان راهنمایم، تنها دارایی من دعای خیری است که به پاس همه مهربانی‌ات بدرقه راه تو می‌کنم.

دوستتان دارم تا ابد.

 

عکاس: همسفر سپیده- (لژیون ششم) و همسفر بیتا- (لژیون سوم)

تنظیم‌ کننده: همسفر سپیده- (لژیون ششم)

همسفران نمایندگی صالحی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .