«باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمیکند».
اصولاً تمام انسانها، شاید تا میزان 99% تفکرشان مشکل دارد، تفکرشان بیمار است ما در این وادی پلهپله جلو میرویم. وقتی این 14 وادی را کار کردیم، اگر درست کار و مطالعه کرده باشیم تمام خصوصیات، افکار و اندیشهی ما تغییر میکند.
اول پندار(یعنی تفکرمان) بعد گفتار (یعنی صحبت کردن) بعد کردار (یعنی عمل ما) تغییر میکند. شروع این وادی با کلمهی «باید» است وقتی کلمهی «باید» میآید یعنی ما قطعاً باید این حرف را بدانیم که هیچ موجودی به اندازهی خود انسان راجع به خودش فکر نمیکند. تفکر بعضی از انسانها این است که باید کارهایشان را دیگران انجام دهند و نیازمند به دیگران هستند و اصلاً اعتقادی به خودشان ندارند.
ما باید بدانیم که همهچیز به دست خودمان است، هر کسی که بخواهد مسئولیتهایش را به عهدهی دیگران بگذارد و یا دیگران برای او حل کنند همیشه درگیر و بدبخت است. ما باید توانایی و مسئولیت خودمان را بپذیریم.

حالا که به این وادی وارد شدیم میخواهیم یک آغاز تازهای را شروع کنیم. آغازی که ما را به سلامتی، صلح، آرامش و آسایش برساند. ما در کنگره 60 چیزی را یاد نمیگیریم که به درد ما نخورد هر چیزی که ما یاد میگیرم باید به درد ما بخورد.
ما باید با نگاه کردن به طبیعت از آن درس بگیریم تمام بزرگان از طبیعت درس میگیرند. در تمام مسائل از طبیعت الگوبرداری میشود مثلاً هواپیما، با دیدن پرواز پرندگان، اختراع شد.
باید کلید مسیر اصلی راه خودمان را پیدا کنیم، یعنی خود ما با تفکر، راه خودمان را پیدا کنیم و کلید، بهعنوان باز کردن و گشودن هر مشکلی استفاده میشود. وقتی میخواهیم از یک درب وارد شویم باید کلید آن را داشته باشیم تا بهراحتی درب باز شود. هر مسئلهای وقتی کلیدش باشد بهراحتی حل میشود. در این وادی گفته میشود اگر انسان خود جستجو نکند حتی اگر با تمام کاوشگران ماهر همنشین باشد به موضوع واقعی نمیرسد. انسان تا خودش شروع به مطالعه کردن و کاوش کردن نکند به چیزی نمیرسد مثلاً اگر با تمام شاعران دنیا بگردیم تا خودمان شعر نگوییم شاعر نمیشویم. از مطالب گفته شده چنین استنباط میشود در حل مشکلات خودمان بالاترین نقش بر عهدهی خود ما است.
ممکن است ما انواع و اقسام مشکلات را داشته باشیم اما برای حل آنها بالاترین نقش بر عهدهی خود ما است. اگر تصور کنیم که بایستی دیگران بیایند و مشکلات ما را حل کنند بسیار در اشتباه هستیم. ما باید بدانیم که برای حل هر مشکل بیشترین بار بر دوش خود ما میباشد و خود ما باید بیشترین تفکر و کوشش را برای حل آن بنماییم. مسئولیت حل مشکلات و بحرانهای ما بر عهدهی هیچکسی نخواهد بود مگر خودمان. با وجود اینکه همهچیز بر عهدهی ما است اما ما نمیتوانیم منکر کمک و هم دردی و یاری سایر انسانها و یا اعضای خانواده بشویم. اما باز هم نقش اول بر عهدهی خود ما است زیرا ما به این حیات آمدهایم تا روش حل مشکلات را یاد بگیریم، بنابراین باید با تفکر، سعی و تلاش و امیدواری برای پیدا کردن کلید مسائل تلاش کنیم.
ممکن است ما مشکلات متعدد روحی، روانی، عاطفی، اقتصادی و ... داشته باشیم حالا این مشکلات چه معنی دارد؟ یک مفهوم آن این است که ما در گذشته درست عمل نکردهایم و مرتکب اشتباه شدهایم این اوضاعواحوال کنونی در اثر کاشت بذرهایی هستند که با دست خودمان در گذشته کاشته و آبیاری کردهایم، پس طبیعی است که امروز با انبوهی از گیاهان تلخ و زهرآگین مواجه باشیم حالا باید چهکار کنیم؟ آیا باید بگوییم خودکرده را تدبیر نیست یعنی هیچ کاری به او نداشته باشیم هیچ کاری نمیشود کرد و همهچیز را رها کنیم یا بگوییم خودکرده را تدبیر است. باید راهحل اشتباه را پیدا نموده و مسئله را حل کنیم. باید بگوییم خودکرده را تدبیر هست چون باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. پس هر انسانی بیشترین فکر را خودش راجع به خودش میکند و خودش هم باید تفکر و تدبیر نموده و مسائل و مشکلات را یکییکی حل نماید. مفهوم دیگر این است که این مشکلات که ما امروز با آنها دستبهگریبان هستیم خود ما در به وجود آمدن آنها هیچگونه نقشی نداشتهایم مانند کسی که لال مادرزاد است.
پس یک سری از مشکلات را ما خودمان به وجود آوردیم و یک سری از مشکلات ما در به وجود آمدن آنها نقشی نداشتهایم بههرحال اکنون این پرسش مطرح میشود که چه باید کرد؟
-
میتوانیم بگوییم که این سرنوشت ما است و خداوند اینگونه سرنوشت ما را رقم زده است و یا اینکه بگوییم این شانس ما است و طبیعت برای ما اینگونه تاس ریخته است.
-
این تقصیر پدر و مادر من است که من را با یک ژن معیوب به دنیا آوردهاند و یا اینکه چرا من در این خانوادهی مشکلدار به دنیا آمدهام؟
-
این تقصیر زمین و آسمان است که مرا ناگزیر کرد پا به هستی بگذارم و یا این تقصیر سایر انسانها است و یا تقصیر یک شخص خاص است.
حالا ما باید بدانیم که چهکار باید بکنیم یکی آنکه در جای خود بنشینیم و بسوزیم و بسازیم تا خداوند مشکل ما را حل کند یا یک آدم پیدا بشود که مشکل ما را حل نماید. در اینجا اول شروع میکنیم با خداوند به زبان خوش و مؤدب صحبت کردن بعد یواشیواش گریه و ناله میکنیم وقتیکه جواب نگرفتیم ناسزا و کفر میگوییم .راه دیگر اینکه بدانیم و آگاه باشیم که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. وقتی این را متوجه شدیم که مشکل دست خود ماست، اقدام کنیم که مشکلاتمان ذرهذره و پلهپله و بهصورت تدریجی حل کنیم و هرگز امید خود را از دست ندهیم چون پایان شب سیاه، سفید است.
حالا که میخواهیم برای حل مشکلات حرکت کنیم باید نیروهای خودمان و نیروهای تخریبی یا بازدارنده را بشناسیم و بدانیم که شیطان به زیباترین شکل ممکن و گاهی کاملاً بهصورت دلسوزانه وارد افکار و اندیشه ما میشود. نیروهای منفی و تخریبی و انسانهای منفیباف در همهجا ما را احاطه کردهاند و دائما در حال القاء و الهام پیامهای منفی هستند و ما با دشمن نیرومندی که غیرقابل رویت است مواجه هستیم. این القائات و الهامات منفی گاهی از ما میخواهند که همهچیز را رها کنیم و در گوشهای منتظر مرگ و یا نابودی باشیم. الهامات منفی گاهی انسان را ناگزیر میکند که دست به خودکشی بزند. ما میتوانیم از صبح تا شب به زمین و آسمان ناسزا بگوییم و یا انسانهای دیگر را مقصر بدانیم. اما باید بدانیم اینگونه با مسائل بهصورت منفی برخورد کردن و از زمین و آسمان شکایت کردن هیچ مشکلی را حل نمیکند.
اما نکتهای دیگر که ما باید به آن توجه کنیم باید تفکر و اندیشه کنیم برای حل مشکلاتمان و پایههای مالی خود را هم مستحکم کنیم اما ما نباید اسیر مادیات شویم و در زندگی بهگونهای رفتار کنیم که مادیات در خدمت ما باشد نه ما در خدمت مادیات. حال بهتر است یک نفس عمیق بکشیم و خوب فکر کنیم و از هیچکسی هیچ انتظاری نداشته باشیم و تا لحظهی مرگ دست از تلاش برنداریم و با امیدواری و سربلندی تمام به زندگی نگاه کنیم.
هیچکسی بهجز خودمان به ما کمک نمیکند هر کدام از ما که روی خودمان حساب کنیم میتوانیم به نتیجه برسیم و سعی کنیم هرچه سختی و موانع داریم یکییکی آنها را حل کنیم چون ناامیدی جز غم و اندوه که مانند موریانه تمام وجود ما را خواهد خورد چیز دیگری برای ما به ارمغان نخواهد آورد.
برای برداشتن موانع عقل سلیم حکم میکند که بهآرامی به دور از هرگونه تشنج و شتابزدگی عمل نموده و نردبانی را که بهمرورزمان بالا رفتیم بهآرامی و در طول زمان پلهپله پایین بیاییم. بههرحال نتیجهای که از این وادی دریافت میکنیم بهصورت خلاصه عبارت است:
1- مسئولیت کار و زندگی و مشکلات خودمان را بپذیریم.
2- تمام سختیهای آن را با دلوجان بپذیریم.
3- سعی کنیم با تمام توان مسائل خود را با تفکر و تدبیر حل کنیم.
4- سعی کنیم از نظر مشورتی سایر انسانهای صالح استفاده کنیم ولی تصمیم نهایی را بایستی خودمان بگیریم.
تهیه و تایپ: همسفر خانم الهه از لژیون دوم(خانم زهرا)
ویراستاری و ارسال: همسفر خانم معصومه از لژیون دوم(خانم زهرا)
- تعداد بازدید از این مطلب :
34913