ششمین جلسه از دور بیستونهم کارگاههای آموزشی همسفران کنگره 60؛ نمایندگی ارتش با استادی همسفر فهیمه، نگهبانی همسفر شکوفه و دبیری همسفر حمیده با دستور جلسه «حرمت کنگره60، چرا رابطه مالی و کاری ممنوع است؟ » سه شنبه 10تیر ماه 1399 ساعت 16 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خوشحالم از اینکه خداوند توفیق خدمتگزاری را به من داد و من توانستم مدتی در خدمت شما عزیزان باشم البته که نمیتوانم و امکانش نیست که حق مطلبی را که از کنگره گرفتهام را ادا کنم ولی سعی خودم را کردم.
موضوعی که ما را دور هم جمع کرده این است که ما هم درد مشترک داریم و این درد مشترک باعث شده که ما جمع شویم و خدمت کنیم تا در کنار این خدمت یکسری دانشها به ما انتقال پیدا کرد و این دانش که به تدریج به ما انتقال پیدا کرد باعث شد که ما در دلمان محبت ایجاد شود و با این محبت تصمیم گرفتیم که هم به خودمان و هم به دیگران خدمت کنیم. این خدمت و این آموزشها در کنار محبتی که ایجاد شد، ساختارهای کنگره و نظم و قوانین را ایجاد کرد که اجرای آنها و عمل کردن آنها باعث میشود که ما در کنگره در تمام عرصهها پیشرفت کنیم و کمک راهنمایان عزیز و خودم به عنوان کوچکترین عضو کنگره ۶۰ طبق آن پروتکلی که امتحان دادیم باید به وظایفمان عمل کنیم و مسئولانه رفتار کنیم و حرمتها و قوانین را اجرا کنیم و بتوانیم آنها را درست انتقال دهیم و اینکه در حرمتها خوانده میشود مکان مقدس و امن، مقدس و امن نمیشود مگر اینکه ما مسئولانه رفتار کنیم و بتوانیم در واقع آن چیزی را که هست اجرا کنیم. میگویند تلفن دادن تلفن گرفتن، دروغ نگفتن، که الحمدالله حرمتها در تمام جلسات دوبار تکرار میشود و این نشان از اهمیت آن است .
وقتی که حرمتها رعایت میشود قدر و منزلت و جایگاه مشخص میشود و قدر پیشکسوتها را بیشتر میدانیم.
دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم تا دیگران بخورند و این را نباید از یاد ببریم که مرزبانها و تمام عزیزانی که در اینجا خدمت میکنند، واقعاً با عشق و محبت و بدون دریافت مزدی عاشقانه خدمت میکنند و دوست دارند که از همدیگر سبقت بگیرند. آنقدر عاشق خدمت میشوند و آن هم به خاطر پیوند محبت در ساختار کنگره60 است و مهمترین آنها احترام گذاشتن و رعایت جایگاها در کنگره میباشد. مثالی را برایتان بگویم یک قبیله سرخ پوست بود که رئیس قبیله خیلی آدم خوبی بود و همه به او احترام میگذاشتند پسر این رئیس قبیله ۱۲ ساله بود یک روز به پدرش گفت پدر جان من هم دلم می خواهد مثل شما موفق باشم و محبوب دلها شوم به قول معروف کاریزما داشته باشم پدرش به او میگوید که هنوز برای تو زود است ولی پسر میگوید دلم نمیخواهد وقتی پیر شدم به جایگاه شما برسم دوست دارم از همین حالا محبوبیت داشته باشم پدرش میگوید خوب فردا ساعت ۷ صبح بیا کنار درخت سیبی که داریم. پسر ساعت ۷ صبح کنار درخت سیب میرود و پدر به او میگوید سیبهای بالای درخت را نگاه کن سیبهای بالایی درخت که به درخت و ریشه وصل هستند شاداب و سرحال هستند ولی سیبهایی که روی زمین ریخته را نگاه کن که چقدر خراب و پوسیده هستند، زیرا از آن درخت و ریشه خودشان جدا شدند. ما انسانها هم همینطور هستیم اگر به حقیقت وجودی مان و منبع اصلی مان وصل باشیم هیچ وقت دچار مشکلات نمیشویم.
اگر خودمان را نگاه کنیم میبینیم که هزاران بار زخمی آن چیزی هستیم که خودمان به خودمان زدیم، بعد به خدا و ب کنگره وصل بودن باعث میشود که ما از گزند خیلی از انحرافات دور باشیم زیرا کنگره جایگاه حق و حقیقت است و ما این را باور و اعتقاد داریم تا زمانی که ما به اینجا وصل هستیم و قوانین و حرمت ها را رعایت میکنیم از هر آسیبی دور هستیم منیتها حسادتها طمع خودبینی از ما دور میشود ولی خدا نکند که بخواهد پایمان را کج بگذاریم .
ما در کنگره60 مثل سرباز هستیم. هر چه آقای مهندس دژاکام بگویند ما باید تابع فرامین باشیم و بگوییم چشم. تغییرات و جابجایی باید باشد زیرا کنگره در جریان است مثل آب که اگر در یک جا بماند میگندد کنگره هم باید در جریان باشد ما به هم پیوند محبت داریم اگر شماها نبودید من هم نمیتوانستم خدمت کنم و واقعاً از تکتک ممنونم دست تک تک شما را میبوسم که با من همراهی کردید مرزبانهای عزیز کمک راهنما های عزیز همه با هم مثل خواهر و دوست بودیم دست به دست هم دادیم که شعبه ارتش در تمام عرصهها میدرخشد خدا را شکر که شما بودید و از شماها درس گرفتم .
وقتی وارد کنگره60 شدم خیلی شرایط خوبی نداشتم ولی با آموزشهای آقای مهندس دژاکام راهنمای عزیزم خانم آذر و همه دوستان و خدمت کردن در جایگاههای مختلف کمک راهنمایی مرزبانی اسیستانت به حال خوب رسیدم و خیلی خوشحالم.
و در آخر خدمت خانم راحله عزیز خیر مقدم میگویم و برای ایشان آرزوی توفیق در این جایگاه را دارم.
در ادامه همسفر فهیمه برادران اسیستانت نمایندگی ارتش بعد از14 ماه خدمت صادقانه و همراه با عشق جایگاه خود را به اسیستانت جدید تحویل داد.
نگارنده: همسفر حمیده
عکاس: همسفر آیدا و نگار
تهیه و تنظیم گزارش: همسفر آیدا
منبع: کنگره60، نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
746