تمامی مشکلاتی که انسانها با آن دستبهگریبان هستند ناشی از جهل و نادانی آنهاست. تا زمانی که در جهالت غوطهور هستند نمیتوانند مسائل و مشکلات خود را حل کنند. مشکلات و ناملایمات همیشه وجود دارند و باعث رشد و تکامل ما میشوند. بالا بردن دانایی و آگاهی بهتدریج انسان را از عمق تاریکیها به سطح میآورد؛ هرچه عمق این تاریکیها بیشتر باشد بیرون آمدن از آن سختتر خواهد بود و به زمان بیشتری احتیاج دارد البته مشکلات و سختیها نباید ما را متوقف کند، مشکلات به ما آموزش میدهند و نقش نیروی مکمل را بازی میکنند.
در جهانبینی؛ دانایی یعنی توانایی و قدرت تشخیص ماهیت خواستهها، جنس و نوع خواستهها در هر لباس و در هر شکلی هرچه این توانایی و قدرت درک بالاتر باشد، کار عقل راحتتر خواهد بود و شخص از داناییِ بالاتری برخوردار است. حالا این دانایی چگونه به وجود میآید؟ در مورد مسئله اعتیاد؛ بنیانِ کنگره با شکافتن صورتمسئله اعتیاد و ارائه تئوری ایکس، عنوان نمودند که اعتیاد یک مسئله کاملاً شناختهشده و روشن است و دیگر یک مسئله مجهول و عجیب نیست و اگر آن را بشناسی دیگر درمان آن سخت نیست.
ما چراغی در دست داریم که راه گشای ماست و آن مثلث دانایی است. اضلاع آن مثلث؛ دانش یا آموزش، تفکر و تجربه ماست. یکی از اضلاع مثلث دانایی؛ تفکر است که با آن ساختارها آغاز میگردد و بدون آن همهچیز نیست و نابود میشود. دانایی به این صورت به وجود میآید که ابتدا آموزش میگیریم و سپس روی آن تفکر میکنیم و سپس تجربه کسب میکنیم. برای کسب دانایی در هر مسئله و موضوعی نبایستی فقط روی یک ضلع مثلث متمرکز شد. در بعضی مراکز آموزشی و دانشگاهی، فقط به آموزش علوم میپردازند درصورتیکه در کنگره ما روی سه ضلع مثلث کار میکنیم. کار کردن در یکزمان روی سه ضلع مثلث ما را به دانایی میرساند. اگر این سه ضلع باهم هماهنگ باشند میتوان گفت که دانایی مؤثر اتفاق افتاده و یا در حال نزدیک شدن به آن هستیم و قادر هستیم عمل سالم را به انجام برسانیم و اجرا کنیم.
هدف اصلی نیروهای بازدارنده یا منفی یا نفس اماره؛ توقف فرآیند دانایی است آنهم دانایی مؤثر؛ زیرا هدف ِنیروهای بازدارنده عدم توانایی در انجام عمل درست و سالم است و آن قدرت تشخیص فرد است که متوجّه این امر شود که مربوط به داناییفرد میشود. هنر ما در برابر نیروهای منفی و بازدارنده؛ بالا بردن سطح دانایی و تبدیل کردن دانایی به دانایی مؤثر است چون این دانایی محکمترین سپر در برابر به انجام رسیدن خواستههای نامعقول نفس است. مهم نیست انسانها چه اندازه تحصیلکردهاند، چه چیزهایی کسب کردهاند، مهم این است که داشتهها و دانش خود را در جهت درست بکار ببرند و این یکباره صورت نمیگیرد. تغییرات احتیاج به زمان و آموزش و تفکر دارند.
میزان دانایی؛ سواد نیست، تمدن نیست؛ مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست؛ باید انسانی اندیشید.
نویسنده: سرکار خانم محبوبه
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
2459