جلسه پنجم از دوره پنجاهویکم کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ ویژه جشن همسفر نمایندگی پرستار به استادی ایجنت همسفر فرزانه، نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر شیرین و دبیری راهنما همسفر مهرداد با دستور جلسه «هفته همسفر، نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» روز شنبه ۶ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خدا را شکر میکنم بابت اینکه این فرصت را به من داد تا در این جایگاه حضور داشته باشم و این خدمت نصیب من شود. همچنین از تمامی مسافران و همسفرانی که برای برگزاری این جشن زحمت زیادی کشیدهاند سپاسگزارم. کارهای زیادی انجام میشود که شاید ما آنها را نبینیم؛ گاهی از انرژی آن بهره میبریم و گاهی از آن عبور میکنیم. به همین دلیل تشکر کردن را پیش از هر چیز برای خودم یادآوری کردم.
از خدای خود سپاسگزارم که با مصرفکننده شدن مسافرم، به من اذن ورود به کنگره را داد و باعث شد بتوانم وارد این مسیر شوم و رشد کنم. هفته همسفر را به تمامی همسفران خانم، همسران آقا و همسفران کوچکی که چه در کنگره و چه در خانه همراه ما هستند تبریک میگویم؛ کودکانی که همراهیشان باعث میشود ما بتوانیم به کنگره بیاییم، خدمت کنیم و حال دیگران را خوب کنیم. وقتی حال یک نفر را خوب میکنیم، دعای او گرههای زندگی ما را باز میکند. من بارها دیدهام که هر زمان گرهای از زندگیام باز شده، نتیجه دعای رهجویان و همسفران بوده است و همین باعث میشود خدا را شاکر باشم که دعای خیر پشت سرم قرار داده است. به ما میگویند همسفر؛ یعنی همراه یک سفر. سفری که آغاز کردهایم، باید در آن همراه باشیم؛ اما این چه سفری است؟ سفری از تاریکی به نور، از ترس به شجاعت، از قهر به مهر، از تاریکی به روشنایی. تمام آموزشهایی که آقای مهندس برای ما فراهم کردهاند برای همین است؛ برای حرکت از منفیها به سمت مثبتها.
در ابتدا بسیاری از ما همسفران با این نیت وارد کنگره میشویم که مسافرمان مصرفکننده است و باید درمان شود؛ اما هرچه جلوتر میرویم متوجه میشویم که خود ما تخریبهای عمیقتری داریم. مسافر در درون خود انفجار ایجاد میکند؛ اما ترکشهای آن انفجار، همسفر را زخمی میکند؛ زخمهایی که دردناکتر هستند و التیام آنها سختتر است. ما همسفران سفر نکردهایم و نمیتوانیم حال مسافر را بهطور کامل درک کنیم، اما این مسیری است که برای ما تعیین شده. ممکن است حال همسفری خوب نباشد، از مسافرش خشمگین باشد و با خود بگوید: «چرا من باید در چنین مسیری قرار بگیرم؟» برای بسیاری از ما حتی فکر طلاق هم در مقطعی از ذهنمان گذشته است؛ اما وقتی وارد کنگره میشویم چه اتفاقی میافتد؟ آموزش میگیریم و به تدریج میفهمیم که ما نیز در کنار مسافر تخریب دیدهایم و نیاز به درمان داریم.
زخمهای روحی ما باید التیام پیدا کنند؛ همانطور که یک زخم جسمی زمان میبرد تا خوب شود، اصلاح جهانبینی، افکار و اندیشه همسفر نیز زمان میطلبد. هر مرحله، هر شال و هر خدمتی که دریافت میکنیم، یک پله رشد است. در کنگره، با آموزش جهانبینی، کلیدی به ما داده میشود؛ کلیدی برای باز کردن قفلهای درونیمان. با باز شدن هر قفل، وارد مرحلهای تازه میشویم که ممکن است قفلهای دیگری در پیش داشته باشد. این مسیر رشد و تزکیه، تنها چیزی است که حال یک همسفر را خوب میکند.
ما در کنار مسافر همراه هستیم و این مسیر برای ما گذاشته شده است. بارها از خود پرسیدهایم این مسیر را چه کسی گذاشته است؟ چرا من باید همسر مصرفکننده داشته باشم؟ چرا این مسیر برای من رقم خورده است؟ بسیاری از ما با خدا گله کردهایم؛ اما من در تقدیرم، گذشته و پیشینهام این زندگی را انتخاب کردهام، پذیرش این موضوع آسان نیست؛ من خودم به سختی آن را پذیرفتم؛ اما وقتی میپذیریم که هرکدام از ما رسالتی داریم، آرامآرام نگاهمان تغییر میکند. شاید رسالت من این باشد که در کنگره باشم، حال خودم را خوب کنم و باعث شوم دیگران از رفتار، گفتار و کردار من در امان باشند و حالم بهتر بشود و باعث حال خوب دیگران نیز بشوم.
کنگره به ما ارزش میدهد. بیرون از کنگره، بسیاری از ما منزوی بودیم، از خانواده و اطرافیان فاصله میگرفتیم و از دیده شدن زندگیمان میترسیدیم؛ اما امروز میبینم که کنگره باعث تغییر در تمام ابعاد زندگی من شده است. به همسفران نوید میدهم اگر من و دیگر همسفرانی که امروز شالدار و در حال خدمت هستیم به حال خوب رسیدهایم، شما هم که در مسیر هستید خواهید رسید. خودتان را با گذشته خود مقایسه کنید؛ با حال دیروز و سال قبل خودتان؛ ببینید امروز چهقدر حالتان بهتر شده است.
آنچه در رشد و تزکیه ما بسیار مؤثر است حس است. حس دوست داشتن بدون توقع. یک همسفر وقتی به کنگره میآید نباید از مسافرش توقع داشته باشد، فقط باید از خودتان توقع داشته باشید، وادی چهاردهم میآموزیم که محبت باید بیدریغ باشد. اگر با توقع محبت کنیم، رشد اتفاق نمیافتد و حالمان خوب نمیشود. یک مسافر تازه رهاشده، مانند کودکی تازه متولد شده است. انتظار بیش از حد از او ناعادلانه است. همه ما چه مسافر و چه همسفر تا پایان عمر نیازمند آموزش و پالایش هستیم و این موضوع هیچ وقت تمام نمیشود.
یک انسان سالم زمانی که وارد مصرف میشود، بهتدریج به یک مصرفکننده تبدیل میگردد و یک مصرفکننده، فرمانده و تصمیمگیرندهاش مواد است. وقتی مسافر وارد کنگره میشود و سفر درمان را آغاز میکند، ممکن است دچار بههمریختگیهایی شود؛ حتی ممکن است در مقطعی مصرفش بیشتر شود یا رفتارهای ناپایدار داشته باشد؛ اما همسفر چیزی برای مصرف ندارد تا خود را تسکین دهد. آنچه در بسیاری از ما همسفران شکل گرفته این است که سرمان را روی بالش میگذاریم و آنقدر گریه میکنیم تا سبک شویم. میخواهم بگویم این همان انفجاری است که مسافر ایجاد کرده، اما از عمق آن خبر ندارد؛ انفجاری که ترکشهایش روح و روان همسفر را زخمی میکند. مسافر تا زمانی که به رهایی نرسیده، متوجه این رنجها نیست؛ اما وقتی رها میشود، احساساتش باز میگردد، کمبودهایی را که برای همسفرش ایجاد کرده میبیند و برای آنها عذرخواهی میکند. همانگونه که مسافر من پس از رهایی، بابت تمام کمبودهایی که برای من بهوجود آورده بود، از من عذرخواهی کرد.
میخواهم به شما بگویم که بسیاری از مصرفکنندگان حتی اگر از نظر مالی بهترین امکانات را برای همسفر خود فراهم کرده باشند، باز هم کمبودهای عاطفی بزرگی بهجا گذاشتهاند. شاید طلا خریده باشند، شاید رفاه ایجاد کرده باشند، اما آن عشق بیپاسخ، آن احساسِ نادیدهگرفتهشده، آن کالبد یخزده و آن مجسمه بیروحی که همسفر با آن زندگی کرده، همه و همه کمبودهایی است که یک مسافر برای همسفر خود بر جای میگذارد. اگر امروز در شرایط نامناسبی هستید و حال روحیتان خوب نیست، بدانید که ما امروز در کنار هم جشن گرفتهایم؛ جشنی برای ارزشگذاری به همسفر. جشنی که در آن به ما احترام گذاشته میشود و به ما یادآوری میشود که میتوانیم در کنار مسافر، به حال خوب برسیم، ورق زندگیمان را برگردانیم و آن صفحه سیاهی را که تنها یک نقطه سفید در آن دیده میشد، به صفحهای سفید تبدیل کنیم؛ به شرط آنکه نگاهمان را به زندگی تغییر دهیم.
صحبتم را با این نکته به پایان میبرم اگر کسی اینجا مسافرش حضور ندارد و دلگیر است اصلاً ناراحت نباشد. مسافر من چندین سال است که به دلیل شرایط کاری نمیتواند به کنگره بیاید و حتی امروز هم نتوانست حضور داشته باشد؛ اما امروز با من تماس گرفت و بابت نیامدنش عذرخواهی کرد. آنقدر از ته دل عذرخواهی کرد که من بهسختی جلوی اشکهایم را گرفتم و گفت که جبران خواهد کرد. اینها همه از لطف و نعمت خداوند است؛ از عشقی که خدا دوباره به زندگی ما برمیگرداند. مطمئن باشید خداوند ما را بسیار دوست داشته که در این مسیر قرارمان داده است و مسافران، به بهترین شکل ممکن جبران خواهند کرد.



.jpeg)
(1).jpeg)



.JPG)
.JPG)
.JPG)
.JPG)
.JPG)
مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر رسام
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
تایپ، ویرایش و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
338