سیزدهمین جلسه از دوره سیویکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی حر با نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر حمید و استادی ایجنت محترم آقای فرهاد هوشمند با دستور جلسه ( وادی سوم و تاثیر آن روی من ) روز شنبه مورخ 1398/09/02 در ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
سلام دوستان فرهاد هستم مسافر، در ابتدا خوشحالم از اینکه این توفیق اجباری که قسمتم شد تا بتوانم خدمت کنم. در هفته گذشته جشن گلریزان به تعویق افتاد انشاءالله که هرچه زود جناب مهندس دستور جشن را بدهند و اما دستور جلسه امروز که وادی سوم و تأثیر آن روی من است، مرحله دوم هم تولد مرزبان محترم آقا سعید عزیز را جشن میگیریم.
دوست دارم وادی سوم را اینگونه آغاز کنم بهعنوانمثال ماشین کسی پنچر هست و صبح میبینید یک نفر از عالم غیب آمده و پنچری ماشین شما را گرفته، آیا کسی دیده که دیوار خانهای ریخته یا شیشهای شکسته را کسی از بیرون بیاید و درست کند آیا کسی هست که بدون درخواست و بدون اینکه مشکل کسی را بداند کاری برایش انجام دهد. در این وادی میگوید هیچ موجودی به میزان خود انسان برای خویشتن خویش فکر نمیکند یعنی کسی قرار نیست مشکل من را حل کند و تنها خودم میتوانم مشکلم را حل کنم در وادی میگوید اگر با تمام کاوشگران دنیا همنشین باشد اگر خود کاوش نکند بهجایی نخواهد رسید من اگر مسئولیت کار خود را بپذیرم 50 درصد از کارم را انجام دادهام باید این را قبول کنم که خودم مسئول اعتیاد خودم بودم و خودم بذر اعتیاد را پاشیدهام و این نصف راه است و آنجا میتوانم در مسیر رهایی حرکت کنم و به نقطه مطلوب برسم. در سی دی حقههای نفس استاد امین میفرماید ما اگر میخواهیم یک شی باشیم و از خود نور ساطع کنیم هیچ ربطی به اطراف ندارد و مثالی میزنند که حضرت محمد در جهل اعراب زندگی میکرد و در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و از کودکی خودش روی پای خودش ایستاد و در کنارش عمویش به شخصی تبدیل شد که منبعد از ۱۴۰۰ سال رهروی راهش هستم.
گاهی من که مصرفکننده میشوم توجیه میکنم که محله ما بد است و ساقی زیاد دارد درحالیکه خیلی از بچههای آن محل دکتر شدهاند یا بهمراتب بالایی رسیدهاند یا کسانی هستند که در افغانستان در مزرعه خشخاش زندگی میکنند و حتی مصرفکننده هم نیستند و اعتیاد من ربطی به شرایط من ندارد و اگر من مصرفکننده شدم مقصر اصلی خودم هستم و باید مسئولیت آن را بپذیرم.
برای کسانی که به کنگره میآیند در ابتدا ده ماه بسیار زیاد به نظرشان میآید ولی همه ما میدانیم که بسیاری از این ده ماهها را در اعتیاد بودیم خودم پانزده سال تخریب داشتم و ده ماه در مقابلش چیزی نیست و کسی که قدر این صندلی را بداند و با تفکر کنگره آشنا شود یعنی مسئولیت کار خود را پذیرفته و درنهایت به رهایی خواهد رسید و تبدیل به انسانی کارآزموده خواهد شد که از تاریکیها عبور کرده و به روشناییها رسیده است مانند یک راننده کامیون که سالها در جادهها رانندگی کرده و به یک راننده ماهر تبدیلشده و با صبر و استقامت به مسیرش ادامه میدهد، باید با صبر و استقامت این مسیر را بپیماییم و این رهایی قطعاً دلچسب خواهد بود و در این مسیر از مشورت دیگران استفاده میکنیم و درنهایت تصمیم را خودمان میگیریم، راهنما راه و چاه را نشان میدهد و من باید ده ماه حرفگوشکنم؛ به نظر شما کسی هست که فرمانبردار باشد و رها نشود؟ این محال است کسی که چشم میگوید و به آن عمل میکند حتماً رها میشود.
اما قسمت دوم دستور جلسه تولد آقا سعید مرزبان محترم شعبه هست که من باید قدردانی بکنم از آقا مهدی چون زحمت سفر سعید را ایشان کشیدند و چه کنیم که طبق قوانین کنگره ۶۰ چون سعید مرزبان هست رهجوی ایجنت شعبه حساب میشود و من به همین دلیل اولین مشارکت را به آقا مهدی میدهم تا درباره سعید صحبت کنند، به آقا مهدی تبریک میگویم برای پرورش یک رهجویی مثل سعید و چه وادی خوبی هم به تولد سعید خورد، مرزبانی که واقعاً مسئولیت کارش را میپذیرد و به بهترین شکل آن را انجام میدهد.
سعید مرزبان مالی است و باید ۱۴ ماه در این جایگاه خدمت کند و اگر پولی کم بیاید باید از جیبش پرداخت کند که البته شکر خدا همچنین اتفاقی نیفتاده است، چه اتفاقی در کنگره رخ میدهد که یک فردی که حسابوکتاب خودش را نمیتوانست داشته باشد ولی امروز حسابوکتاب یک نمایندگی را به او میسپارند و در ماه رمضان باید تمام پولها و خریدها را حساب کند و من فاکتورها را چک کردم و هیچکدام یک ریال کم و زیاد نبود و به بهترین شکل کارش را انجام داد، برایش آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که نتیجه این زحمات و خدماتی که در کنگره انجام میدهد در زندگیاش جاری باشد و مثل نور بدرخشد و راه را برای ادامه مسیرش روشن کند. از اینکه توجه کردید ممنونم.
اعلام سفر مسافر سعید:
تخریب 17 سال، آنتی ایکس شیشه قرص حشیش، مدت سفر 10ماه و 10روز، ورزش بسکتبال، راهنما آقای فرهاد هوشمند، رهایی 15 ماه.
در ضمن سفر سیگار انجام دادم، نام راهنما آقای شیر محمدی رهایی 15 ماه.
آرزوی مسافر:
آرزو میکنم تمامی افرادی که بیرون از درب های کنگره هستند به این مکان بیایند و به رهایی برسند.
سخنان مسافر سعید:
حس عجیبی دارم و امیدوارم تکتک عزیزان این لحظات را تجربه کنند با اجازه ایجنت محترم اول یک پیام میخوانم بعد میروم سراغ صحبتهایم.
75/06/28 رعد:
سلام بر حسین ما را یاد نمودی و از اینکه تکیهبر بوته زرشکی زرنگار داده بودی برخاستی، دیدیم بوی آشناست و اکنون که نزد شما هستیم بسیار خشنودیم که از تنهایی به درآمدی، خوب است که با توان تازهای بر مشکلات غلبه نموده و مینمایی، میدانیم که اسیری و این اسارت از خویش نبوده و نیست، بلکه بیگانهای بوده که نشناخته و یا با شناخت بر شما تاخته و در اصل شما ای دوست گرامم تأثیر آنچنان نگذاشته که منجر به نابودی جسم و روح و روانت گردد، برپاشدهای، پس مانند درفش استوار باش تا آنان که خواهان در و گوهر هستند در پای درفش سجده کنند و بنگر، خوب بنگر چگونه باید سرفراز باشی تا در زمین و آسمان یکسان سفر کنی، امیدواریم با عمل خوب بندها را یکبهیک بگشایی، هر بندی زمانی دارد آنگاه که زمانش فرا برسد بازمیگردد، من دیگر عرضی ندارم اگر سؤالی نداری میروم و در خلوت خود کمی میآسایم، عقاب سفید نیز همانند من اکثر اوقات تنهاست او نیز شما را دوست میدارد، کسانی که در زندگی خلوت و تنهایی را انتخاب مینمایند در جهان دیگر نیز به همین منوال ادامه حیات میدهند، من و عقاب سفید نیز از این قاعده مستثنا نبودیم اما یاد و حس شما ما را به یکدیگر متصل نمود.
نگهبان:
پس با فرمان میتوان انسانهای بزرگ و مردان خدا را در مسیر یکدیگر قرارداد.
رعد:
بافرمان الهی بلی، خداوند نگهدارتان باشد بدرود.
ببخشید که من احساساتی شدم چون پیام روی من خیلی تأثیر گذاشت من در سفر دوم لحظات سختی را پشت سر گذاشتم قرار است من این بالا صحبتهایی بکنم که به درد کسانیکه که اینجا نشستهاند چه سفر اولی و چه سفر دومی بخورد.
من روزهای خیل سختی را در زندگیام پشت سر گذاشتم، من از همهچیز به چیز رسیدم و دلیلش هم اعتیاد بود من یکزمانی هر چیزی که میخواستم داشتم ولی اعتیاد کاری کرد که من همهچیز را از دست دادم خانواده، زندگی، کار و یک کارتنخواب واقعی شدم اینکه میگویم کارتنخواب نه مثل افراد کارتنخواب، کارتنخواب واقعی و در ماشین میخوابیدم و در مسافرخانه زندگی میکردم، روزهای خیل سختی بود اما به شکر خدا با تلاش خودم و کنگره 60 آن روزها گذشت اول از آقای مهندسی ممنونم و بعد از راهنماهای محترم آقا مهدی و آقای شیرمحمدی و تکتک شما عزیزان من سفر اولی که در کرج داشتم خراب کردم چون آن موقع نمیخواستم سفر کنم من فقط به کنگره میآمدم تا خانواده را توجیه کنم ولی مواد مصرف میکردم و کلی هم احساس زرنگی میکردم، آن زمان به من میگفتند قدر این صندلی را بدان چون این صندلی جایگاه مهمی است و به همان اندازه که مهم است و محبت دارد به همان اندازه هم نامرد است اگر بخواهی این صندلی را دور بزنی بدجور دورت میزند، ولی من قبول نمیکردم و فکر میکردم من زرنگ عالم هستم ولی بعد از 21 ماه سفر الکی رفتم گل رهایی را گرفتم درصورتیکه مصرف میکردم و بعد از دو سه ماه هم کلاً از کنگره جدا شدم و 6 سال در جهنم واقعی بودم، ذرهذره همهچیز را از دست دادم خانواده، زن، بچه، دارایی هر چیزی که بود و این اواخر آرزوی خودکشی میکردم وقتی صبح از خواب بیدار میشدم میگفتم خدایا چرا من دوباره بیدار شدم و دنبال راهی برای خودکشی بودم.
در وسایل قدیمی دنبال چیزی میگشتم که سی دی جلودار واقعی آقای مهندس را پیدا کردم این سی دی من را از مرگ نجات داد و به من میگفت فقط امید داشته باش در سی دی آقای مهندس میگوید در هر شرایطی که هستی امید داشته باش و شروع کن بعدازآن بود که اذنش صادر شد و من وارد کنگره شدم و به خودم میگفتم که من باید سفر کنم چون الگوها را میدیدم، مرزبانها، ایجنت و دیگر دوستان سفر دومی و راهنماها به خودم گفتم اگر آنها توانستهاند پس من هم میتوانم و سفرم را هم به عشق همسفرم شروع کردم و اگر همسفر من به کنگره نمیآید من خودم را مقصر میدانم، اگر حالش خوب نیست باز خودم را مقصر میدانم شاید تقدیر اینجور بوده و در حال حاضر همسفر من پسرم است، باهم تفریح میکنیم، سینما میرویم و در کل حالم خوب است دلیل آنهم خدمت در کنگره است من زندگیام را مدیون کنگره هستم، کنگره 60 و راهنمایم من را از مرگ نجات دادند و من تا زمانی که عمر داشته باشم و اگر اجازهاش صادر شود در کنگره خدمت میکنم ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تهیه گزارش : مسافر سهیل
عکاس : مسافر مرتضی - همسفر سجاد
مرزبان کشیک : مسافر جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1052