جلسه هفتم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ ویژه جشن همسفر نمایندگی بنیان مشهد به استادی ایجنت همسفر مرضیه، نگهبانی راهنما همسفر آرزو و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر هما با دستور جلسه «هفته همسفر، نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» روز سهشنبه ۹ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در کنگره۶۰ ما 4 جشن با عنوانهای جشن دیدهبان، ایجنت و مرزبان، راهنما و همسفر داریم. اگر کمی دقت داشته باشم، میبینم که چرا من همسفر در ردیف دیدهبان، راهنما، ایجنت و مرزبان قرار میگیرم. همانطور که تمامی این عزیزان مسئولیت دارند، من همسفر نیز مسئول هستم و برای همین است که آقای مهندس اختصاصاً یک دستور جلسه برای همسفران اختصاص دادهاند؛ بنابراین من باید حواسم باشد که اول قدر خودم را بدانم و آگاه باشم چه مسئولیتی بهعهده من گذاشته شده و باید همسفری باشم که بتوانم کمک حال مسافرم باشم.
من قبل از اینکه در کنگره۶۰ حضور پیدا کنم، با واژه همسفر آشنا نبودم؛ اما خوشبختانه با حضورم در این مکان یاد گرفتم، آموزش دیدم و حالا میبینم که همسفر چهقدر مسئولیت دارد و یاد میگیرد که مسافرش را درک کند و همراه مسافرش باشد. اگر قبل از ورود به کنگره۶۰ در مقابل مسافرم بودم؛ اما حالا با آموزشهایی که راهنما به رهجو میدهد باعث میشود دوشادوش مسافر در کنگره۶۰ چه در سفر اول و چه در سفر دوم حرکت کند.
در سفر اول یک همسفر میتواند این درک را داشته باشد که مسافر باید در شعبه و پارک حضور داشته باشد و قید بسیاری از دورهمیها و مهمانیها را بزند که فقط در کنگره۶۰ باشد یا حتی یک همسفر باید حواسش به پیراهن سفید مسافرش نیز باشد. حالا سفر اول تمام میشود، پس سفر دوم چه میشود؟ سفر دوم باز به نقطه صفر میرسد و دوباره باید آغاز کنی؛ آغاز اینکه همراه مسافرت باشی.
اگر بخواهم از دید دیگر و جهانبینی دیگری به این قضیه نگاه کنم، اینکه مسافرت قرار است خدمت بگیرد، یادم نرود روز اولی که به کنگره۶۰ آمدم افراد زیادی به من خدمت کردند و حالا نوبت من و مسافرم است که خدمت کنیم و قطعکننده این زنجیره نباشیم؛ پس باز هم من باید مسافرم را همراهی و حمایت کنم و قطعاً پشت یک مسافر خوب، یک همسفر دلسوز و فداکار وجود دارد.
این را باید بهخوبی بدانیم مسئولیت همسفر بسیار سنگین است؛ زیرا باید اول خودش آموزش ببیند و اگر همسفر آموزش ببیند و به تعادل برسد، زمانی که مسافر تعادل ندارد، روی پلهها نیست و حالش خراب است با آموزشهایی که همسفر در کنگره۶۰ میبیند باعث میشود حال زندگیاش را خوب نگه دارد. زمانی که مسافرش حال خوبی ندارد و بیتعادل است او بتواند تعادل زندگی را حفظ کند. همسفران نقش بسیار سختی دارند؛ اما مطمئن باشند یک رسالتی بر گردنشان است.
حال که تقدیر اینگونه برایشان بهعنوان همسفر رقم خورده، یادشان نرود که یک رسالتی است؛ اینکه به شخصی که در جهان تاریکی و اعتیاد رفته کمک کنند، دستش را بگیرند و حالش را خوب کنند. کاری سخت؛ اما شدنی است. همسفران نباید خودشان را ضعیف بگیرند، مطمئن باشند حالا که جایگاه همسفری به آنها داده شده است؛ بنابراین از پس مشکلات برمیآیند.
همسفر باید آنقدر قوی باشد که میدان را خالی نکند؛ اگر مسافرش روی پله نیست یا مشکلات دیگری دارد و اضداد در مقابلش قرار میگیرند، میدان را خالی نکند؛ زیرا اگر میدان را خالی کند باخته است، باید قوی باشد، حرکت کند، به آن هدف آخر و حال خوب زندگیاش فکر کند و اینکه در جهان هستی، سختترین نقشها مربوط به زبدهترین افراد است؛ بنابراین باز هم همسفر میتواند از پس تمام چالشهای زندگی بربیاید.
مسافری که همسفرش را وارد کنگره۶۰ میکند کارش بسیار راحتتر است؛ زیرا زمانی که دو بال برای پرواز کردن داشته باشیم، راحتتر به مقصد میرسیم. مسافری که همسفرش را به کنگره۶۰ میآورد اول از همه به سفر خودش کمک میکند و باعث میشود حال زندگی خودش و فرزندانش خوب شوند و همسفر و مسافر با یکدیگر پلههای دانایی را طی کنند و جهانبینیشان با هم تغییر کند و دیگر اختلاف نظر نداشته باشند.
هر کدام از ما که وارد کنگره۶۰ میشویم و روی این صندلیها نشستهایم، قطعاً مسافرهایمان را دوست داریم که در اینجا حضور داریم؛ زیرا همه ما اختیار داریم؛ میتوانیم برویم و نمانیم. انسان اختیار دارد؛ اما ما ماندیم و ساختیم. رهایی و رفتن بسیار راحت است؛ اما ماندن و ساختن کاری بسیار سخت؛ اما شدنی است. یک همسفر باید بداند که میتواند از پس جایگاهی که به او داده شده برمیآید و زندگیاش را دوباره بسازد.
هر همسفری سختیهای خودش را دارد. ممکن است یک همسفر بچه کوچک داشته باشد، یکی سیدی نوشتن برایش سخت باشد، دیگری راهش دور باشد؛ اما میماند تا زندگیاش را درست کند و از پس مشکلاتش بربیاید؛ زیرا مسافرش و زندگیاش را دوست دارد و حاضر است هر سختی را به جان بخرد و این راهی را که در کنگره۶۰ ادامه میدهد به مقصد برساند.
زمانی که همسفر در کنگره۶۰ میماند متوجه میشود که چهقدر همه چیز به نفع خودش بوده است. درست است ابتدای ورود همسفر به خاطر مسافرش است؛ اما کسی که در کنگره۶۰ میماند، متوجه میشود به چه گوهری دست پیدا کرده و باعث میشود مطالبی را یاد بگیرد که در هیچ دانشگاه و آموزشگاهی نیست، متوجه میشود از یک جایی به بعد دیگر برای خودش میآید و میداند که میتواند درست زندگی کردن را یاد بگیرد.
من تعدادی معانی درباره واژه همسفر آماده کردهام. واژه همسفر بسیار عظیم و بزرگ است؛ اما شاید در این جملات نهفته باشد. همسفر یعنی ساختن، یعنی بخشیدن، یعنی برطرف کردن نقصها و عیبهای خود، یعنی فشردن دستهای یخزده، یعنی گفتن «تو میتوانی»، یعنی لبخند زدن در حین ناراحتی، یعنی ادامه دادن در حین ناباوری، یعنی توانایی بهتنهایی مشکلات را حل کردن، یعنی قوی و صبور بودن، یعنی چشمها و گوشها را بستن، یعنی ناامید شدن و به خدا توکل کردن و با امیدواری حرکت کردن، یعنی سکوت کردن در حین فریاد زدن، یعنی دوست داشتن و عشق ورزیدن، یعنی وادی چهارده را اجرا کردن. همسفران، شما تکستارههای آسمان زندگی تاریک مسافرانتان بودهاید. شما با ماندن خود بر وجود خوبش مهر محبت زدهاید که دیگر تاریکی توان نگهداشتن شما را در خود نخواهد داشت، با پرچم محبت استوار باشید.
تصاویری از برگزاری جشن همسفر








.jpg)








.jpg)







.jpg)


.jpg)
.jpg)

.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر مهدی
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر ملیحه (لژیون هشتم)
عکاسان: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)، همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون چهاردهم)، همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتنا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
564