آقای مهندس میگویند:( آخر امر، امر اول اجرا میشود.)
امر اول یعنی: خواسته ما، مثل دانشگاه رفتن، گندم کاشتن، گواهی رانندگی گرفتن. مثلاً اگر امروز بخواهیم گندم بکاریم سال بعد صاحب گندم میشویم، پس در آخر کار، امر اول که به دست آوردن گندم بود محقق میشود؛ ولی در مورد تعلیم و تربیت اصلاً زمان را در نظر نمیگیریم. فردی که بیست سال هروئین، شیشه یا کراک مصرف کرده است و یا همسفری که بیست سال به هم ریختگی دارد را میخواهیم در یک شب درست کنیم؛ ولی این امر امکانپذیر نیست.
بعضی از همسفران باید بجنبند که از مسافر عقب نمانند و مسافر از آنها جلو نزند. همسفر اگر به علم، اخلاق، بهداشت، آرایش و در کل به خودش نرسد، مسافرش را از دست میدهد. علت این است که مسافر سالها به خاطر مصرف مواد مخدر خواب بوده و اکنون حس و احساسات او بیدار شده است. همسفر باید خودش را با ورزش کردن، بدنسازی و تغییر در فکر، اندیشه، اخلاق، رفتار و کردار به مسافرش برساند وگرنه دچار بحران دیگری در زندگی میشوند.
تصور غلطی که وجود دارد این است که مسافران آدمهای به هم ریختهای هستند و ما همسفران هیچ مشکلی نداریم. بعضاً همسفران ،مشکلاتشان از مسافران بیشتر است. به هم ریختگی روحی، روانی و عدم تعادل در همسفران خیلی بیشتر از مسافران است. علت این امر این است که مسافر دائماً مواد مصرف میکرده و در حالت عادی نبوده و نسبت به مسائل و مشکلات اطرافش بی تفاوت بوده و رنجی نکشیده است، بنابراین کمتر آسیب میبیند. دورهای خواب بوده و الان بیدار شده است؛ ولی همسفر او ناظر این وضعیت خراب مسافر بوده و در این سالها بسیار آسیب دیده است.
توصیهای که آقای مهندس به همسفران میکند این است که: همسفر در ابتدا برای کمک به مسافر وارد کنگره میشود؛ ولی باید کمکم علم، صبر، بردباری و متانت خود را بالا ببرد در غیر این صورت نه تنها کمکی نمیکند، بلکه مسافر را تخریب میکند. در ابتدا به خاطر مسافر به کنگره میآید؛ ولی بعد از سه ماه و آشنایی با قواعد و اصول کنگره، باید برای خودش بیاید و دیگر کاری به مسافر نداشته باشد و زیر نظر راهنمای خودش باشد تا به تعادل برسد.
علت این است که همسفران به عنوان یک انسان حق حیات دارند و اینکه بگویند: ما فقط به خاطر فرزندانمان زندهایم و زندگی میکنیم، این حرف غلطی است. همسفر باید برای خودش هم خواسته داشته باشد، برای خود زندگی کند و خود را هم در نظر بگیرد.
در نتیجه یکی از مسائل مهم، ارزشمند بودن خود همسفر است و اینکه خودش را هم حساب کند.
همسفر وقتی به کنگره میآید، اولین شرط این است که هر مدرک و مقامی که دارد، مثلاً دکتر یا فیلسوف است، دم در، بیرون کنگره بگذارد و وارد کنگره شود، در کنگره باید تسلیم باشیم. هر چیزی که از قبل بلد بودیم، اینجا به درد نمیخورد. تمام منابع در کنگره همان چیزهایی است که آقای مهندس گفتهاند، در کنگره مطالبی گفته میشود که به درد ما میخورد و در زندگی قابل استفاده و کاربردی میباشد.
در لژیونها سعی کنیم فقط شنونده باشیم تا یاد بگیریم و بعد از طی کردن چهارده وادی پله پله مطالب را بیاموزیم تا بتوانیم به یک آرامش و صلحی برسیم. شرط رسیدن به صلح و آرامش، تسلیم بودن، به حرف راهنما گوش دادن، پذیرفتن حرفهای راهنما و اجرا کردن آنها است؛ ولی افاده کردن، قهر، آشتی کردن و گوش نکردن به حرفهای راهنما باعث میشود که به نتیجه نرسیم.
نتیجه کلی از این بحث این است که ما همسران منت نگذاریم که برای مسافرها به کنگره میآییم بلکه بدانیم که برای خودمان میآییم و اگر به خاطر خودمان بیاییم و به تعادل، آرامش و خوبی برسیم، بهترین نتیجه را به مسافر خود منتقل میکنیم.
رابط خبری: همسفر آزاده رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون هفتم)
نویسنده: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر وجیهه دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
14