English Version
This Site Is Available In English

عمل کردن به دانایی است که نجات‌بخش می‌شود

عمل کردن به دانایی است که نجات‌بخش می‌شود

یازدهمین جلسه از دوره شصت و چهارم از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر، با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر امرالله و دبیری مسافر احسان با دستور جلسه «وادی یازدهم؛ چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.» و جشن یک‌سال رهایی مسافر ناصر، روز پنج‌شنبه 4 دی‌ماه 1404 ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، علی هستم یک مسافر. خدا قوت می‌گویم به همه اعضای خدمتگزار و بچه‌هایی که در ساخت و ساز دارند خدمت می‌کنند. خداوند به آن‌ها سلامتی مضاعف بدهد. پیشاپیش هفته همسفر را خدمت همه همسفران عزیز کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم. خدا را شکر که در قسمت گروه خانواده و همسفران خانم، ساختارها کامل شکل گرفته است.
دستور جلسه امروز دو قسمت است: قسمت اول وادی یازدهم و قسمت دوم تولد یک سال رهایی ناصر عزیز، راهنمای تازه‌واردین نمایندگی، که به خودش و همچنین به همه اعضای کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم.

چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند. برای جاری شدن یک چشمه، منابعی در بالادست نیاز هست و یک اختلاف سطحی نسبت به آن منابع که آن چشمه جاری باشد لازم است. در غیر این صورت، هیچ وقت چشمه جاری نمی‌شود.

برای مثال می‌گویند اگر یک روزی کوه‌های یخ که مربوط به ماقبل تاریخ هستند آب شوند، خیلی چیزها در اعماق آن‌ها ممکن است پیدا بشود.
با خودم فکر می‌کردم که این کوه‌های یخ که خیلی هم بزرگ هستند، اطلاعاتشان را از آن موقع تا حالا در خود حفظ کرده‌اند و هیچ اطلاعات جدیدی به آن‌ها اضافه نشده است. یعنی این کوه‌ها وقتی حاضر نیستند بیایند پایین و کمی سختی بکشند، به مانند آدم‌های ماقبل تاریخ هستند و هیچ وقت به روز نمی‌شوند. یک کوه یخ وقتی آب می‌شود و آب آن جاری می‌شود، یک مواد معدنی جدیدی به آن اضافه می‌شود. ولی وقتی اختلاف پتانسیل وجود نداشته باشد، به مانند انسانی است که دچار منیت شده و حاضر نیست آموزش بگیرد و حرف استاد و راهنمایش و یا پدر و مادر و معلمش را بپذیرد. و به مانند همان کوه‌ها که خیلی چیزها درونش نهفته است و حل نشده‌اند.

خدا را شکر که در کنگره یک بستری فراهم شد و من اگر مصرف‌کننده نمی‌شدم، به مانند همان آدم ماقبل تاریخ ادامه می‌دادم و تا آخر می‌رفتم. خیلی از آدم‌هایی که بیرون از اینجا هستند، حالشان به مراتب خیلی بدتر از افراد مصرف‌کننده هست. گاهی می‌بینم بچه‌هایی که بازیافت جمع می‌کنند، این‌ها خیلی آدم‌های شریفی هستند؛ درست است که هروئینی هستند و مصرف‌کننده هستند، اما دزدی نمی‌کنند و زباله‌ها را جمع می‌کنند و بازیافت می‌کنند. ولی خیلی از افراد مصرف‌کننده نیستند، ولی دزدی می‌کنند، مال مردم را می‌خورند، نزول می‌دهند و خیلی کارهای ضد ارزشی که بدتر از اعتیاد است انجام می‌دهند. ظاهر اعتیاد بد است، ولی همین افراد مصرف‌کننده انسان‌های شریفی هستند که از ضد ارزش‌ها دوری می‌کنند.

در مورد تولد یک سال رهایی آقا ناصر، راهنمای محترم تازه‌واردین، ناصر وقتی وارد کنگره شدند، به طبع خودشان انسان بی‌نظمی نبودند، آدم مرتب و منظمی بودند. فکر نمی‌کنم نه غیبتی کردند و نه به قول معروف تأخیری داشتند. همیشه زودتر می‌آمدند و برای هر خدمتی حاضر بودند. در قسمت ساخت و ساز فعالیت می‌کردند و همه قسمت‌های اینجا را که درست می‌کردیم، سی‌دی‌هایش را خیلی زودتر و در اوایل سفرش نوشته بود و البته خیلی مرتب و منظم سفر کردند.

معلوم بود و مثل آن رهجوهایی که وقتی می‌آیند، راهنما وقتی برایشان نمی‌گذارد و خیلی توجهی هم شاید من نمی‌کنم، بچه‌هایی که خوب سفر می‌کنند، اصلاً کاری به آن‌ها ندارم. هرچقدر توجه کنید بدتر می‌شود و خودش کارش را انجام می‌داد. شاید این بهترین کاری بود که من توانستم در مورد ناصر بکنم.

آقای مهندس در سی‌دی اخیرشان «کشش» فرمودند که بعضی‌ها لازم به تعریف و تشویق ندارند. به نظر من بعضی‌ها اگر از آن‌ها تعریف نکنید، بهتر کار خودشان را انجام می‌دهند. ناصر هم از همین جور رهجوها بودند. ان‌شاءالله خودشان هم می‌آیند در مورد تجربه سفرشان صحبت می‌کنند.

پیام تولد:
ناصر عزیز، نیک دانستن که دانایی به تنهایی کافی نیست، عمل‌کردن به دانایی است که نجات‌بخش می‌شود.

اعلام سفر:
آنتی‌ایکس مصرفی شیره و متادون، 10 ماه به راهنمایی مسافر علی سفر کردم، رهایی 1 سال و 5 ماه، ورزش در کنگره والیبال

آرزوی مسافر:
امیدوارم کسانی که دنبال مسیر می‌گردند و خواسته‌شان را دارند، اما مسیر را پیدا نکرده‌اند، خداوند راه کنگره ۶۰ را جلو پاهایشان بگذارد.

سخنان مسافر ناصر:

سلام دوستان، ناصر هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت این حال خوب، بابت نعمت بزرگ کنگره ۶۰ و سلامتی و آرامشی که دارم. از راهنمای خوبم آقای علی بسیار سپاسگزارم.

لژیون پنجم در جلسه اول و دوم تازه‌واردین بسته بود و در جلسه سوم که آقا علی شال پایین گذاشت، من به آقا مصیب گفتم که من را بدهد به لژیون پنجم و می‌ترسیدم پر بشود. به نظر من هیچ چیز در کنگره ۶۰ اتفاقی پیش نمی‌آید و یک چیزهایی در این مسیر باید بگذرد تا بعداً به آن درک و فهمش برسیم.

هفته همسفر را پیشاپیش تبریک می‌گویم و سپاسگزار همسفران هستم که با حضورشان جلسه را رونق می‌بخشند و باعث گرمی و یک پشتوانه بسیار خوب هستند. من همسفر نداشتم، به واسطه شرایط کاری که داشتند نتوانستند در کنگره حضور داشته باشند. شاید کوتاهی از من بوده که نتوانستند در جمع همسفران باشند، ولی همه شما عزیزان همسفران من هستید و از همه یاد می‌گیرم. از تک تک شما آموزش می‌گیرم و امیدوارم که لایق این تعریف‌ها باشم.

کنگره روز به روز در حال بهتر شدن است و من هم باید بهتر شوم. در همان وادی یازدهم، استاد امین می‌فرماید: اگر قرار است رو به جلو حرکت کنید، باید انرژی داشته باشید و این انرژی را من در خدمت کردن به دست آوردم. وقتی که خدمت انجام می‌دهید، انرژی بیشتری دارید و باید برای خودتان چالش ایجاد کنید. این چالش‌ها و این جلو رفتن‌هاست که می‌توانید انرژی کسب کنید و در آن صراط مستقیم ادامه بدهید.

در سفر اول می‌گفتم خدایا کی نوبت ما می‌شود که بروم بالا تولد بگیرند. خدا را شکر که زود اتفاق افتاد. فقط کافی است خواسته‌اش را داشته باشید. ده الی یازده ماه مثل آب خوردن گذشت و خیلی هم قشنگ می‌گذرد، ولی باید قشنگ سفر کنید. بحثم سفر اولی‌هاست که دارید می‌آیید. وقت می‌گذارید، پس استفاده بکنید. با استفاده کردن و گوش به حرف راهنما بودن به حال خوش می‌رسیم و این همان حالی است که الان تجربه‌اش می‌کنم.

آن آموزش‌هایی که در کنگره ۶۰ هست، فقط بحث گرفتنش نیست. اگر عملی‌اش کردم، حالم خوب می‌شود و می‌توانم بنشینم اینجا و از حال خوبم تعریف بکنم. مشکلات همیشه هست و مشکلات هم حل می‌شود. به نظرم اگر هم بیشتر بشود، ولی لذت‌بخش برداشت می‌شود و از آن لذت می‌برید و انرژی می‌گیرید.

کنگره ۶۰ مسیرش درست است، یک راه و یک اتوبانی است صافه صاف و اگر خواسته‌اش را داشته باشید و بیایید، به آن حال خوشی می‌رسید. زمانی که مصرف هم داشتم، چنین حال خوبی نداشتم. معنی زندگی را، معنی آرامش و معنی پدر و مادر داشتن و لذت برادر و خواهر و همسر و بچه را الان می‌فهمم و مفهوم دوست داشتن را دارم درک می‌کنم.
من با مهدی خیلی وقت است که دوستم، ولی الان دارم آن دوستی را حس می‌کنم.

یک تشکر ویژه هم از آقا مسیب، راهنمای تازه‌واردین دارم که روز اول با آن حس خوبی که داشت، من را در کنگره نگه داشت. ما همیشه مهدی را می‌انداختیم جلو؛ حقیقتاً دنبال راه می‌گشتیم، راه پیدا نمی‌شد. به مهدی می‌گفتم: مهدی برو جایی که ما را نشناسند و یک جایی پیدا کن که ما برویم و خلاص بشویم. تا خدا را شکر آمد اینجا و گفت: ناصر، اینجا واقعاً متفاوت است. واقعا سپاسگزار او هستم.
هیچ جایی را شما نمی‌توانید پیدا کنید که به این آرامش و حال خوب برسید.

آقا علی در لژیون همیشه به ما می‌گفت: اگر می‌خواهید قدردان و قدرشناس خوبی باشید، باید از من بهتر بشوید. خیلی کار سختی است، ولی باید سعی کنیم بتوانیم از آقا علی بهتر بشویم و این خواست راهنمای ماست که از ما خواسته از ایشان بهتر بشویم. باید بعد از من از من بهتر بشود، چون روز به روز کنگره دارد کامل‌تر می‌شود.
ممنونم از همه شما که تشریف آوردید و تولد من را به این خوبی برگزار کردید. از ایجنت محترم، از مرزبان‌های محترم و از همه سپاسگزارم.

نگارش: مسافر احسان (لژیون هفتم)، مسافر عبدالرحمن (لژیون هشتم)
ویراستار: مسافر علی‌اکبر
عکس: مسافر مهدی (مرزبان خبری)، مسافر کاوه
ارسال: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .