به نام خداوند توانای مطلق
سلام دوستان، من ناصر هستم، همسفر
پدرم حدود پانزده سال پیش با کنگره ۶۰ آشنا شد. او به مدت یازده ماه و بیست روز، بدونِ همسفر، سفر کرد و به رهایی رسید.
اکنون با گذشت پانزده سال، آرامش و امنیتی که در پدرم احساس میکردم، در من انگیزهای ایجاد کرد تا این آرامش و امنیت را نیز خانواده و فرزندم نسبت به من حس کنند.
با تصمیمی قلبی، به عنوان همسفر پدرم و پس از پانزده سال رهایی او، وارد کنگره ۶۰ شدم. اما اکنون احساس میکنم اینبار من مسافر رهایی از جهل و نادانی خویشم هستم و پدرم همسفر من است.
امید دارم روزی فرا رسد که کنگره ۶۰ در سراسر این جهان فراگیر شود و من خدمتگزار این مجموعهی مقدس باشم.
نویسنده: همسفر ناصر لژیون اول، راهنما همسفر سجاد
ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
53