سلام دوستان هستی هستم همسفر
هفته همسفر برای من فقط یک مناسبت نیست؛ هفتهای است که تمام بغضهای فروخورده، صبوریها، شببیداریها و اشکهای بیصدا در دلم زنده میشود. به نظر من اگر یک همسفر بداند کنگره ۶۰ چه جای امن و مقدسی است، اگر بداند اینجا جایی است که به جای سرزنش، فهمیدن را آموزش میدهند، به جای جنگ، آرامش را و به جای ناامیدی، امید را، خودش با تمام وجود مشتاق میشود که در این مسیر قدم بگذارد. اگر مسافری هنوز با آمدن همسفرش به کنگره مخالفت میکند، ای کاش بداند که همسفر در اینجا چقدر آموزش میبیند، چقدر یاد میگیرد که چطور زندگی را از نو بسازد و چطور خودش را نجات بدهد تا بتواند کنار مسافر بایستد، نه مقابلش.
وقتی همسفر و مسافر در یک مسیر آموزش ببینند و هر دو در یک جهت رشد کنند، آن زندگی پر از استرس، نگرانی، دعوا و دلخوریهای بیپایان، کمکم رنگ آرامش میگیرد. آنوقت زن و مرد کنار هم، نه از روی اجبار بلکه از روی فهم، همصدا میشوند و زندگی چقدر زیباتر میشود. فرزندان هم به جای ترس، الگوی صبر، عشق و رشد را میبینند. وقتی در کنار همسفر و مسافر، این رشد و تحول اتفاق بیفتد، نهتنها خودشان بلکه جامعهشان هم از آن بهرهمند میشود. زندگی که به سمت آرامش و رشد میرود، نهتنها بر روابط، بلکه بر روحیه و سلامت همه تاثیرگذار است.
هفته همسفر را از صمیم قلب تبریک میگویم به تمام همسفرانی که در سکوت، ویرانیها را جمع کردند تا سقف زندگی فرو نریزد؛ به همسفرانی که کلی تخریب را به دوش کشیدند، تخریبی که نه دیده شد، نه فهمیده شد و نه حتی گاهی باور شد. چه صبوریهایی شد تا پایههای یک زندگی ویران نشود و چه دردهایی در دل ماند که مسافر هرگز نتوانست درکش کند؛ چون مسافر، درگیر مصرف یا در جستوجوی مواد، از زخمی که به دل همسفر و فرزندانش میزد، خبر نداشت. اگر صبوری همسفر نبود، بسیاری از خانهها امروز فقط یک خاطره بودند. این نوع صبر و تحمل نه تنها برای حفظ زندگی، بلکه برای بازسازی و ترمیم روابط و خانوادهها لازم است و نباید فراموش کرد که همسفر در این مسیر چقدر زخم میخورد.
به نظر من همسفر فقط بال پرواز یک مسافر نیست؛ همسفر، بالهای یک فرشته است. فرشتهای که هر جا زندگی در آستانه ویرانی بود، با بالهای زخمی اما استوارش، زندگی را نجات داد. همسفر دردهای زیادی را در سینهاش دفن کرده؛ دردهایی که فکر نمیکنم هیچوقت کاملاً جبران شوند. اما شاید تنها راه جبران این باشد که مسافر، یک سفر درست و مسئولانه را آغاز کند و تمام سالهایی را که به خودش و خانوادهاش رنج داده، با عمل و تغییر، با جبران خسارت به همسفر و فرزندانش پاسخ دهد. سپس این جبران را به بیرون از خانواده هم گسترش دهد، چون هیچ چیزی به اندازه تغییر واقعی نمیتواند جبرانکننده باشد.
من به همسفر بودنم افتخار میکنم، چون آموختم گاهی قوی بودن یعنی ماندن، یعنی ساختن، یعنی نجات دادن؛ وقتی خودت هم زخمی هستی، وقتی خودت هم به کمک نیاز داری، اما هنوز برای کسی که دوستش داری، قوی میمانی. همسفر بودن یعنی این که هر روز از نو بجنگی، از نو بسازی و هیچ وقت از پا نیفتی، حتی اگر دنیا به تو پشت کرده باشد. من به این مسیر افتخار میکنم و امیدوارم روزی بتوانم به مسافرم و به تمام همسفران بگویم که در این مسیر، هیچ چیز غیرممکن نیست و با هم، میتوانیم همهچیز را تغییر دهیم.
سلام دوستان نازنین هستم همسفر
در ابتدا هفته همسفر را به همه همسفران کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
به نظر من همسفر بودن هم سخت است و هم شیرین. سختیاش در طول مسیر است، اما شیرینیاش وقتی است که به مقصد میرسیم و به رهایی میرسیم. همسفر بودن یعنی بال پرواز؛ پروازی از تاریکیها به سمت روشناییها، پروازی از نفرت به سمت عشق، پروازی از ترس به شجاعت و شهامت، پروازی به انسانیت و شخصیت. همسفر بودن یعنی بخشیدن، گذشتن، عشق ورزیدن و صبوری کردن.
همسفر یعنی امید داشتن. همسفر نقش بسیار مهمی در سفر مسافر دارد. در ابتدا باید بدانم که همسفر کسی میشوم که از نظر روحی و جسمی تعادل ندارد. بنابراین باید صبور باشم و با آرامش سعی کنم همراه و همسفر خوبی باشم و نقش خود را بهخوبی ایفا کنم. چرا که ما همسفرها نقش مکمل هستیم. همسفر زمانی میتواند نقش خود را به خوبی ایفا کند که آموزشهای لازم را دیده باشد. زمانی که نقش خود را به خوبی بازی میکنیم، میتوانیم به مسافر کمک کنیم تا او با خواست خودش از ته دره بالا بیاید. اما اگر نقش خود را بد ایفا کنیم، مسافری که در لبه پرتگاه است ممکن است به پایین دره سقوط کند.
ما در کنگره آموزش میبینیم و بهتر است این آموزشها را در زندگی روزمره خود به کار ببندیم. ما در کنگره یاد میگیریم که به مسافر خود اعتماد کنیم. در این مسیر، یاد میگیریم که چگونه محبت کنیم و چگونه عشق ورزیدن را یاد بگیریم. ما همسفرها نمیتوانیم بار اعتیاد مسافرهایمان را به دوش بکشیم. آنها خودشان ابتدا به خواست خود این راه را انتخاب میکنند و ما تنها همراه و حمایتکنندهایم که در این مسیر سخت کنارشان هستیم.
همسفرها پشتیبان و حمایتکننده مسافرین هستند. حضور و همراهی همسفر برای مسافر نوعی اعتماد به نفس و قوت قلب ایجاد میکند و به او کمک میکند که سفر خود را راحتتر طی کند. امید دارم که همه ما بتوانیم در این سفر همراه و همسفر خوبی باشیم و در پایان به حال خوب و آرامش دست یابیم.هفته همسفر مبارک.
سلام دوستان زهرا هستم همسفر
در کنگره ۶۰، برخلاف بسیاری از متدهای دیگر که تنها بر روی فرد مصرفکننده تمرکز دارند، اعتقاد بر این است که اعتیاد یک بیماری است که کل خانواده را درگیر میکند. به همین دلیل، واژهای به نام «همسفر» تعریف شده است. همسفر به فردی گفته میشود که سابقه مصرف مواد مخدر ندارد اما در کنار فرد مصرفکننده (مسافر) حضور دارد و پا به پای او در مسیر درمان حرکت میکند. این نگاه باعث میشود که تمام افراد خانواده، بهویژه همسفر، نقش پررنگی در روند درمان و رهایی مسافر ایفا کنند.
بزرگترین نقش همسفر، تغییر نگاه اوست. در ابتدا، خانوادهها معمولاً در نقش بازرس ظاهر میشوند (جیبها را میگردند، به چشمها زل میزنند و کنترلگری میکنند). اما در کنگره ۶۰، همسفر میآموزد که از دوربین روی مسافر، به سمت دوربین روی خودش حرکت کند. یعنی به جای تمرکز بر مسافر و رفتارهای او، باید به تغییرات و رفتارهای خود توجه کند. همسفر باید فضای خانه را از تنش و بیاعتمادی به سمت آرامش و امنیت سوق دهد تا مسافر بتواند با تمرکز بیشتری سفر درمانی خود را ادامه دهد.
همسفر با حضور در جلسات و لژیونها، صورتمسئله اعتیاد را یاد میگیرد. این آموزش باعث میشود که او متوجه شود رفتارهای پرخاشگرانه یا بیحوصلگی مسافر ناشی از بیماری است، نه لزوماً بیادبی یا بیعاطفه بودن. بهطور کلی، همسفر از طریق آموزشهایی که در کنگره میبیند، میآموزد که به مسافر به عنوان فردی بیمار نگاه کند و نه فردی مقصر. این نگاه کمک میکند که همسفر به مسافر با دیدی بازتر و مهربانتر برخورد کند.
هر دو (مسافر و همسفر) از متون آموزشی و سیدیهای مشترک استفاده میکنند که باعث ایجاد یک «زبان مشترک» برای حل اختلافات خانوادگی میشود. این زبان مشترک به آنها کمک میکند تا بهتر یکدیگر را درک کرده و به راحتی مشکلات را حل کنند. همچنین، همسفر در کنار مسافر به یادگیری و آموزش میپردازد و از این طریق، ارتباطی عمیقتر و مؤثرتر بین آنها شکل میگیرد که روند درمان را تسریع میکند.
در کنگره ۶۰ مثالی معروف وجود دارد که میگوید: «مسافر مانند یک پرنده است و همسفر بال اوست.» اگر بال شکسته باشد یا مانع حرکت شود، پرنده سقوط میکند. این مثال نشان میدهد که همسفر نقش مهمی در فرآیند درمان مسافر دارد. همسفر با بالابردن سطح آگاهی و صبر خود، به "بال پروازی" تبدیل میشود که سرعت و کیفیت درمان مسافر را دوچندان میکند. این رابطه به گونهای است که هر دو فرد (مسافر و همسفر) به صورت همزمان رشد میکنند و به یکدیگر کمک میکنند تا به تعادل و رهایی برسند.
نقش دیگر همسفر، تلاش برای درمان خود و رسیدن به تعادل است. همسفری که خودش حال خوبی نداشته باشد، نمیتواند به مسافرش کمک کند. بنابراین او نیز با استفاده از متد DST و آموزشهای جهانبینی، به بازسازی روان خود میپردازد. همسفر باید خود را از نظر روحی و روانی تقویت کند تا بتواند در کنار مسافر، از آسیبهای احتمالی این مسیر جلوگیری کرده و به روند درمان کمک کند. اگر همسفر به تعادل نرسد، نمیتواند مسافر را به سمت تعادل هدایت کند.
سلام دوستان سمیه هستم همسفر
این هفته قشنگ رو به اولین همسفر کنگره، خانم آنی، و تمامی همسفران کنگره تبریک میگویم. من یک همسفر هستم، یعنی کسی که در راه زندگی همراه و همفکر فردی هستم که تلاش میکند من در زندگی آرامش و آسایش داشته باشم. یعنی بال پروازی هستم برای پرندهای که درگیر یک ضد ارزش به نام اعتیاد شده است. من در این مسیر هم به مسافرم کمک میکنم و هم خودم در حال رشد و یادگیری هستم تا بتوانم در کنار او، خودم را به سوی تعادل هدایت کنم.
وقتی وارد کنگره شدم، همه چیز برایم گنگ و نامفهوم بود. مشارکتهایی که میکردند، اعلام سفری که میشد، سبد پول، حتی دعای آخر جلسه برایم عجیب و گاهی خندهدار بود. اما الان، بعد از گذشت یک سال، تقریباً برایم روشن شد. به قول آقای مهندس، با حرکت راه نمایان میشود. وقتی شروع به سفر کردم و همسفر کسی شدم که از بیماری اعتیاد رنج میبرد، فهمیدم این کارهایی که در کنگره انجام میشود، چه انرژی مثبتی به آدم میدهد. حالا میفهمم که من کنار مسافرم درگیر تخریبهایی شدهام که آرامش را از من گرفته بود.
حالا فهمیدم که من هم باید آموزش ببینم و آگاهی خودم را بالا ببرم تا در این راه، هم من همسفر و هم مسافرم بتوانیم با آرامش خیال سفر کنیم و بتوانیم کمکم این تخریبها را به آبادانی تبدیل کنیم. من باید بتوانم آرامش خیال را برای مسافرم فراهم کنم تا این سفر پر از دستانداز و مشکل را به خوبی طی کند. اگر من با مسافرم همراه نباشم، ممکن است مشکلاتی برای مسافرم بوجود بیاورم. اینکه درکی از کنگره نداشته باشم و ندونم مسافرم کجا میرود و چه آموزشهایی میبیند یا اینکه اگر دیر به خانه میآید یا جمعهها صبح کجا میرود، میتواند باعث ایجاد شک و تردید در ذهن من و مسافر شود.
من همسفر کنار مسافرم هستم و تمام تلاشم را میکنم تا تخریبهایی که ناخواسته به زندگی و حتی بچههایمان وارد کردیم، جبران کنیم. ما به کمک هم و با ایمان به قدرت مطلق، مطمئن هستیم که موفق میشویم و میتوانیم این تخریبها را به آبادانی تبدیل کنیم. من در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نخواهم کرد و تمام سعی خود را میکنم تا مسافرم با آرامش در مسیر درمان پیش برود. این مسیر، نه تنها برای مسافر، بلکه برای من هم فرصتی است برای رشد و آگاهی بیشتر.
در آخر میخواهم از تمام کسانی که سختیهای زیادی کشیدند تا کنگره به اینجا برسد و مکانی مهیا شود تا مسافر و همسفر بتوانند راحت سفر کنند و آموزش بگیرند، تشکر کنم. اگر این افراد نبودند، شاید امروز این فرصتهای عالی برای ما فراهم نمیشد. امیدوارم که همگی بتوانیم از این آموزشها به بهترین نحو استفاده کنیم و در راه صراط مستقیم حرکت کنیم.
سلام بهناز هستم همسفر
پیش از هر چیز لازم دانستم هفته همسفر را خدمت تمامی همسفران عزیز و مسافران محترم تبریک عرض کنم. هفته همسفر، هفتهای است که به ما یادآوری میکند که در این مسیر، همسفر چقدر میتواند تاثیرگذار باشد. در ابتدا به مثلث آموزش اشاره میکنم که شامل سه ضلع است: یکضلع متون آموزشی، ضلع دیگر شخص آموزشدهنده، و ضلع سوم شخص آموزشگیرنده. این مثلث در کنگره ۶۰ بهخوبی معنا پیدا میکند، زیرا در کنار آموزشهای علمی، خودِ مسافر و همسفر نیز با تجربههای واقعی مسیر را طی میکنند.
قبل از ورود به کنگره، ما به ظاهری مشابه این مثلثها در زندگی برخورد کرده بودیم. اما راهنماییهای غلط و بیتجربهای که از اطرافیان میگرفتیم یا روشهای نادرستی که برای ترک اعتیاد میرفتیم، هر بار منجر به ترکهای ناموفق میشد. در آن زمان، هم من و هم مسافرم و حتی خانوادههایمان یقین پیدا کرده بودیم که اعتیاد یک بیماری لاعلاج است و درمانی ندارد. در واقع، آموزشی که به ما داده میشد غلط و نادرست بود. هر سری ترکهای به ظاهر موفق داشتیم که طولی نمیکشید، و دوباره شروع میشد. چون کسانی که به فرد مصرفکننده راهکار میدادند، خودشان اعتیاد را لمس نکرده بودند و از تخریبهایی که اعتیاد به جسم و روان مصرفکننده وارد میکند، هیچ اطلاعی نداشتند.
اما به محض ورود به کنگره، که هزاران بار خداوند را شکر میکنم، فهمیدم که اعتیاد درمان دارد و پیشرونده نیست. با کتابها، سیدیها و جزوات کنگره، متوجه شدم که اعتیاد هم به جسم و هم به روان فرد مصرفکننده آسیب میزند. بنابراین باید در کنگره به مدت ده تا یازده ماه سفر کرد تا به درمان رسید و به تدریج به آرامش روح، روان و جسم دست پیدا کرد. در کنگره، آموزشهای لازم را دریافت میکنیم و در کنار راهنماهایی که خودشان اعتیاد را تجربه کردهاند و آن را با گوشت، پوست و جان خود حس کردهاند، به راه درمان میپردازیم.
همسفر در کنگره پشتیبان و حمایتکننده مسافر است. همانطور که جناب مهندس گفتهاند، همسفر بال پرواز مسافر است. فرقی ندارد که همسفر آقا باشد یا خانم؛ در هر حال، همسفر باعث اعتماد به نفس و قوت قلب مسافرش میشود. چون همسفر، با ورود به کنگره و آموزشهایی که در اینجا میبیند، در کنار مسافر، بسیاری از مسائل را حل میکند و به او کمک میکند تا در مسیر درمان پیش برود. حضور همسفر در کنار مسافر، نقش بسیار مهمی در تقویت انگیزه و اعتماد به نفس مسافر دارد.
من خودم با ورود به کنگره، راه و مسیر زندگیم روشن شد. از آن تاریکی و ظلمت و بیرنگی که روز به روز تاریکتر میشد، نجات پیدا کردم. کمکم حسهای منفی را از خودم دور کردم و کمتر در گذشته غرق شدم. اجازه ندادم نیروهای بازدارنده من را از مسیر متوقف کنند. در کنار مسافرم، خودم هم رشد کردم و به آرامش رسیدم. این تغییرات نه تنها برای من، بلکه برای مسافرم هم اتفاق افتاد و حالا هر دو به یک حال خوش و آرامش رسیدهایم. این آرامش را مدیون کنگره ۶۰، مهندس عزیز و راهنماهای دلسوز و مهربانمان هستیم.
سلام دوستان مهین هستم همسفر
هفته همسفر بر تمام همسفران عاشق و صبور مبارک باد. همسفر: نماد و سنبل صبر، استقامت و امید.
هرگز از یاد نمیبرم آن روز را که با اشک وارد جمع مهربانترین افراد شدم. تا به خود آمدم و دیدم که نام همسفر را بر من گذاشتهاند. آن روز بار مسئولیت سنگینی بر دوش خود احساس کردم و با هزار دغدغه، آن روزها را پشت سر گذاشتم و درسهای زیادی آموختم. در آنجا آموختم که همسفر بال پرواز مسافر است. خیلی زود فهمیدم مسئولیت مسافرم را به افرادی تواناتر از خودم سپردم و در پی یافتن خویش هستم.
مسافر، تو مرا به دست راهنمایانی سپردی که مرا با چهارده وادی عشق آشنا کردند و در پایان به وادی محبت رساندند. آن روز دیگر هیچ کینهای از هیچکس به دل نگرفتم و فهمیدم که محبت یک سخن نیست، بلکه عملی است که باید نشان داده شود. آموختم که صراط مستقیم چیست و پایان آن کجاست. تو را شناختم و درد تو را فهمیدم. فهمیدم که تو مجرم نیستی، بلکه درگیر بیماریای هستی که هیچکس دوست ندارد آن را تجربه کند. من از همان ابتدای زندگی، همراه تو بودم؛ در شیرینیها و سختیهای زندگی، پا به پای تو قدم برداشتم.
به خود میبالم که همسفر و همراه خوبی برایت بودم. با وجود اینکه میدانستم مصرفکننده هستی، اما به هیچکس اجازه تحقیر کردنت را ندادم. اعتیاد و معتاد کلمههایی هستند که شنیدن آن برای هر انسانی سخت است، اما من با خود عهد بستم که در هر شرایطی کنارت باشم؛ چه در خوشی و چه در غم. از آنجایی که خداوند هیچگاه دیر نمیکند، درست سر وقت نوری بر زندگیم تابید و هر روز بیشتر و بیشتر شد. من سپاسگزار قدرت مطلق هستم که راه نور و روشنی را بر من و همسرم نمایان کرد.
من دیگر آن آدم قبل نیستم. حالا با کولهباری از عشق، امید، صبر، ایمان و آگاهی با نام همسفر در کنار مسافرم هستم. امروز به معجزه الهام و القای ایمان آوردهام. به عنوان همسفر هیچ منتی بر سر شما ندارم و از شما ممنونم که با این مکان مقدس آشنا شدم. امروز خوشحالترین انسانم و همه اینها را مدیون کنگره ۶۰ هستم. سایه مهندس دژاکام مستدام باد. کنگره ۶۰ همیشه پناهی امن و روشن برای همه ما خواهد بود.
رابط خبری: همسفران رابط نمایندگی سنایی
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
51