وقتی به گذشته نگاه میکنم، تمام لحظهلحظه زندگیام پر از استرس و نگرانی بود. نگران از اینکه آیندهام چه میشود. با وجود اعتیاد همسرم، آیا این زندگی دوام خواهد داشت؟ نگران آینده فرزندانم بودم، اینکه مبادا پسرم هم راه پدرش را پیش بگیرد یا با وجود اعتیاد پدر، آینده دخترم تباه شود. تمام سختیها، رنجها و اذیتهای مسافرم و مشکلات مالی من را تبدیل به آدمی عصبی و تندخو کرده بود. همیشه فکر میکردم، فدا شدهام. صبح تا شب کار میکردم، دائم نگران بودم و دخلوخرجم باهم نمیخواند، از زمینوزمان گله داشتم. در پی این استرس و نگرانی بیمار شدم، دیگر توان راه رفتن نداشتم، گویی فلج شده بودم. هر دکتری میرفتم به این نتیجه میرسیدند که استرس زیاد باعث ناتوانی جسمی شده است. وقتی به آخر خط رسیدم، خداوند معجزهاش را نشانم داد.
با کنگره۶۰ آشنا شدم. روزهای اول با وجود درد بدنم نمیتوانستم حتی روی صندلی بنشینم. با راهنمایم آشنا شدم، گویی خداوند فرشتهای را برایم در نظر گرفته بود. با او دردودل کردم، از نگرانیها و زجرهایی که کشیدم برایش گفتم. او با گوش جان به حرفهایم گوش کرد، لبخند میزد و من را به صبوری تشویق کرد. در کنگره۶۰ به آرامش رسیدم. کمکم به خدا امید بستم. من خدا را فراموش کرده بودم، فکر میکردم، تنها و بیپناه هستم؛ اما وجود خداوند را در کنار خودم لمس کردم، گویی کوری بودم که شفا گرفته بود. با تمام سلولهایم حرفهای کنگره۶۰ و راهنمایم را پذیرا شدم. دریافتم من در مقابل خداوندم هیچ نیستم، او است که من را بهسمت این بارگاه ملکوتی یعنی کنگره۶۰، هدایت کرده است.
در سیدی نوشتن مشکل داشتم. درد دستم نمیگذاشت بنویسم؛ اما راهنمایم گفت: بنویس و من بدخط و ناتوان نوشتم؛ اما نوشتم. کمکم دردهایم کم شد. دیگر آثاری از دست درد و بدن درد نمانده بود، خطم خوب شد، اخلاقم درست شد، دیگر با امید به خداوند نگران آینده نبودم. دریافتم که او است که من را محافظت میکند. اوایل فکر میکردم، فداکاری میکنم و بهخاطر مسافرم به کنگره۶۰ میآیم؛ اما کمکم متوجه شدم، من بیشتر از او نیاز به درمان دارم. من راه را گم کرده بودم. رشته زندگیام در هم گره خورده بود؛ ولی در کنگره۶۰ آموختم صبر، شکیبایی، مهربانی و امید به آینده باید سرلوحه کارهایم باشد. ترس را از خود دور کردم و با پشتکار فراوان و با راهنمایی راهنمای خوبم توانستم این غول و اهریمن را شکست دهم. این آرامش در زندگیام را مدیون کنگره۶۰ هستم . به امید روزهای روشن و امید به اینکه راه گمکردگان راه کنگره۶۰ را بیابند.
نویسنده: همسفر سوری رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر ملاحت رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
152