سالها با خشم، کینه، دلِ شکسته و با منی که خودش را بازنده میدانست، در جنگ بودم. درونم میگفت: تو بیچاره و درمانده شدی، دیگر زندگی برایت متوقف شده است. مدتها در پی راهحلی برای نجات زندگیام میگشتم، با اینکه ناامید بودم؛ اما نیرویی از درون به من فریاد میزد، قطعاً راهی هست. خداوند اگر مسئلهای برایت بهوجود میآورد، حتماً هم راهحلی برایش ترسیم کرده است. بالأخره آن راه حل برایم نمایان شد با نام بلند کنگره۶۰. وقتی آشنا شدم، دلم گرم شد.
در ابتدا آمده بودم که فقط مسافرم درمان شود؛ اما در ادامه متوجه شدم، کنگره۶۰ کاملترین متد درمان را دارد. تصورم این بود، زنی هستم که کنار مصرفکننده زندگی کرده است؛ اما در کنگره۶۰ فهمیدم من فقط کنار نیستم، من همسفرم، یعنی خودم هم مسافرم در این مسیر. خیلی وقتها کم آوردم، ناامید شدم؛ حتی یک جاهایی به آخر خط رسیدم؛ اما آموزشها اجازه نداد زمین بخورم و همانجا بمانم، آموختم ناامیدی آخر راه نیست، یک ایستگاه است، میگذرد.
کنگره۶۰ به من آموخت، ابتدا خودم را درست ببینم، حال خودم را بسازم و از تاریکی بیرون آورم. آموختم حالِ خوب ساختنی است با آموزش، صبر و نظم. منِ همسفر پابهپای مسافرم در این راه قدم برمیدارم، نه هُولش میدهم، نه میکِشَمش، فقط با آگاهی کنار او هستم. وقتی لغزید، خودم را نباختم. وقتی خسته شد، مرز داشتم؛ چون یاد گرفته بودم کمک درست یعنی چه؟
راهنمایم که من را بهتر از خودم میشناخت به من یاد داد که نجات دادن کار من نیست، من فقط مسیر را بلدم و چراغ دستم است. هر کس باید راه خودش را بِرود؛ اما تنها نه. من هنوز در حرکت هستم، آموزش میگیرم و تمرین میکنم، روی رفتار، کردار و گفتارم کار میکنم و حال خوب را خودم میسازم، نه کامل، ولی رو به جلو. این منم همسفری که با آموزشهای کنگره۶۰ و راهنماییهای راهنمای خود از ناامیدی به امید رسید و از آشفتگی به تعادل و هنوز ادامه میدهد، برای حالِ خوشِ خود و مسافرش.
نویسنده: همسفر رخساره رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر حانیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
104