دوازدهمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی کمالالملک، به استادی راهنمای محترم مسافر سعید ، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «هفته همسفر ، نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» شنبه 6 دیماه ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خداوند را سپاسگزار هستم که لطفش شامل حالم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و از شما آموزش بگیرم.
در ابتدا تبریک میگویم به تکتک همسفران عزیز کنگره ۶۰، چه گروه همسفران آقایان و چه گروه همسفران خانمها، بهویژه به اولین همسفر کنگره ۶۰، خانم آنی بزرگ. اگر زحمات، بردباری و صبوری ایشان نبود، شاید اصلاً کنگرهای وجود نداشت تا ما امروز دور هم جمع شویم، آموزش بگیریم و مسیر زندگیمان را تغییر دهیم.
به سرکار خانم آنی کماندار، خانم شانی و استاد امین عزیز نیز تبریک میگویم و از این عزیزان سپاسگزارم که کار سختی را آغاز کردند تا قضیه به جایی برسد که امروز ما دور هم جمع شدهایم و جشن میگیریم.
همانطور که همهتان میدانید، کنگره از سال ۷۸ کار خود را بهطور رسمی آغاز کرد. اگر بخواهیم تصور کنیم که در آن زمان چه اتفاقاتی افتاد تا به اینجا رسیدیم، شاید خود من اگر در آن موقعیت قرار میگرفتم، در کنگره نمیماندم. اما کنگره با تجربیاتی که در طول زمان کسب کرده، پرداختهتر شده و آسیبها کاهش یافته است.
شاید در روزهای اول، بستر به این اندازه مهیا نبود که افراد بهراحتی به کنگره جذب شوند یا همسفرانشان را همراه خود بیاورند. با این حال، عدهای این بها را پرداختند؛ برخی عزیزان همراه همسفرانشان به کنگره آمدند و حضور یافتند. مهندس عزیز نیز، چون همه کارهایش با تفکر همراه است و اجازه نمیدهد انرژی عضوی از کنگره هدر رود، تدبیری اندیشید و جلسات همسفران برگزار کردند. شاید در آن زمان تصور نمیکردند که گروه همسفران اینقدر قدرتمند پیش برود، اما پتانسیل این گروه آنقدر بالاست که گاهی در سایت کنگره میبینیم همسفران هر روز دلنوشته و مقاله منتشر میکنند.
ابتدا شاید فکر همسفران این بود که میآیند تا به مسافرانشان کمک کنند درمان شوند، اما حالا قضیه برایشان کاملاً تغییر کرده و خودشان بهخوبی در حال حرکت هستند.
بارها شنیدهایم که وقتی کسی مصرفکننده میشود، انگار ضامن نارنجک را میکشد و آن را وسط جمع عزیزانش پرتاب میکند. اینطور نیست که فقط خود مصرفکننده آسیب ببیند؛ کسانی که کنار او زندگی میکنند نیز ترکشهای اعتیاد را میخورند.
استاد امین عزیز صحبتی با این مضمون داشتند که همسفران در کنگره ۶۰، ترکشهایی که بر اثر زندگی با مصرفکننده به آنها اصابت کرده و به قلبشان فرو رفته، همچون صدفی آن را در درون خود پرورش میدهند. سپس با آمیختن محبت، این ترکش به ستارهای تبدیل میشود. این ستاره باعث میشود مسیر زندگیشان را از میان تاریکیهای اعتیاد پیدا کنند و ذرهذره با نوری که به زندگیشان میدهد، مسیر اطرافیانشان را نیز تغییر دهند. این نشانِ بزرگی همه همسفران است؛ نشانهای که میگوید این عزیزان در کنار ما مصرفکنندگان، بسیار آسیب دیدهاند و ما باید قدردان و سپاسگزار آنها باشیم.
خیلی اوقات از استاد امین یا مهندس شنیدهام که میگویند: «دو نفر نادان میتوانند خوشبخت زندگی کنند، اما وقتی یکی از آنها با آموزش، نادانی خود را به دانایی تبدیل میکند، دیگر نمیتوانند با هم خوشبخت بمانند.» یعنی وقتی یکی در مسیر آموزش قرار میگیرد و دیگری نه، تعادل زندگی به هم میخورد.اگر کسی به کنگره میآید و آموزش میبیند، اما میبیند که در خانهاش شرایط بدتر شده، دلیلش این است که هر دو نفر باید کنار هم آموزش ببینند و رشد کنند تا صلح و آرامش در محیط زندگی جاری شود. اگر هر دو دانا باشند، زندگی برایشان مانند بهشت میشود.
مطمئن باشید کنگره جز خیر و صلاح شما چیزی نمیخواهد. اگر بتوانید همسفرتان را به کنگره متصل کنید، بار سنگینی از دوشتان برداشته میشود.
در کنگره بارها شنیدهایم که هدف اصلی، تربیت استاد است. برای استاد شدن، آموزش کافی است؛ آموزش بگیرید، امانتدار باشید و آن را منتقل کنید.کنگره میگوید: آموزش گرفتی، باید آن را به عمل تبدیل کنی؛ خودت در مسیر حرکت کنی. این حرکت باعث میشود قدِ صُوَر پنهانمان ذرهذره رشد کند و چیزهایی را متوجه شویم که قبلاً نمیدیدیم.

در کنگره کسانی را داریم که هر توصیهای میکنند، خودشان پیشتر انجام دادهاند. آقای مهندس عزیز و استاد امین میگویند آدمهایی که کارهای لازم برای ارتقای نفسشان را انجام میدهند، ذرهذره به ارتفاع میگیرند و تبدیل به کوه میشوند. وقتی به کوه تبدیل شوی، یکی از وظایف کوه این است که اقلیم و آبوهوای اطرافش را تغییر دهد. جایی که کوه هست، حتماً آب هست، حتماً سرسبزی هست و حتماً آبادانی نیز وجود دارد.
شاید ابری بالای سر این ساختمان باشد که برای ما هیچ معنایی نداشته باشد، اما آن کوه، ابر را میگیرد. اگر ابر را تمثیلی از آموزش و دانایی بدانیم، کوه آن را متراکم میکند، به آب حیات تبدیل میکند و به علم مبدل میسازد.
وقتی کسی در صُوَر پنهان به این عظمت کوهمانند برسد، بودن کنار چنین کوهی شاید در ظاهر ساده به نظر برسد؛ مثلاً بگوییم استاد امین چقدر خوششانس است که پدرش آقای مهندس است، اما اینطور نیست. آنها بهای سنگین آن را پرداختهاند.
در کوه،تغییرات دمایی بسیار شدید است. وقتی وارد کوه میشوی، میبینی بسیاری از سنگها ترک خوردهاند؛ این به خاطر اختلاف دماست. صبح دمایی دارد، ظهر دمایی دیگر و شب دمایی متفاوت. هر روز این اتفاق میافتد و اجزایی که در کوه هستند، باید استخوان بترکانند.
در سیدی «بازتاب»، از زبان استاد امین میشنویم که یک کوه تنها همیشه برف روی آن است. وقتی کوه رشد کند و ارتفاع پیدا کند، مانند قله دماوند، همیشه یخزده و تنها میماند؛ همچون انسانی یخزده.
اما وقتی این کوه در کنار کوههای دیگر باشد و رشتهکوه تشکیل دهد، بازتاب نور الهی است و این دانش باعث بیدار شدن حسها میشود. بودن این عزیزان کنار یکدیگر، سلسلهای به وجود آورده که منِ کوهپایهنشین، منِ آخر دره، از نعمتشان استفاده میکنم و بهره میبرم.
روز دوشنبه، جشن همسفران را داریم و مهندس فرمان دادند که به سه شیوه میتوانید از همسفرانتان تشکر کنید.امیدوارم بهترین جشن را این هفته در کنار یکدیگر برگزار کنیم و برای همه همسفران آرزو میکنم بهترین کادوها را دریافت کنند.

مرزبان کشیک: مسافر قاسم
تایپ و ویراستاری: مسافر محمد
تصویربردار: مسافر محمد
تهیه و تنظیم: سایت مسافران آقا، نمایندگی کمالالملک
- تعداد بازدید از این مطلب :
121