هفتمین جلسه از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنما مسافر اسکندر، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر صابر، با دستور جلسه «وادی یازدهم؛ چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند» و «تولد اولین سال رهایی مسافر مرتضی» پنجشنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ١۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان، اسکندر هستم یک مسافر.
خدا را شاکر و سپاسگزارم که لیاقت داد در این جایگاه قرار بگیرم تا حال خوبی را در کنار هم تجربه کنیم. در ابتدای عرایضم صمیمانه هفتهی همسفر را به تمامی همسفران محترم کنگره، مخصوصاً همسفران نمایندگی جهانبین تبریک عرض میکنم. یکی از جشنهای کنگره، جشن همسفر است که به نظر من، از نظر مقام و منزلت اولین جشن کنگره میباشد. من همیشه این مطلب را میگویم: الحق اگر چنین همسفرانی در کنار ما نبودند، لطف خداوند هرگز شامل حال ما نمیشد.
همسفرانی وارد زندگی ما شدند که در خانوادهی خود با ناز و نوازش پدر و مادر بزرگ شده بودند و در زندگی با ما دچار انواع و اقسام ناراحتیها و تنشها شدند. ولی خوشبختانه لطف خدا شامل حال ما شد و این لیاقت را پیدا کردیم که اکنون با حال خوش بر روی این صندلیها بنشینیم. همانطور که میدانید، یکی از قوانین شاخص کنگره این است که چه مسافر و چه همسفر، هر کدام در کنگره حضور دارند اگر به هر دلیلی طلاق بین آنها صورت بگیرد، خواهناخواه باید از کنگره بروند. در این چند سال خوشبختانه درصد خیلی کمی ثبت شده و این خود نشان دهندهی این است که این همسفران بیدلیل اینجا نیستند. اگر امروز حالمان خوب شده و یا اگر در اینجا حضور داریم و میتوانیم به جایگاهی که داریم ببالیم، به خاطر این بزرگواران است. انشاءالله تا آن زمانی که خداوند مقرر کرده، ما در کنارشان باشیم و همیشه در صحت و سلامت باشند.
خداوند میدانست کسانی که در کنار ما قرار میگیرند باید خیلی سختی بکشند؛ به همین دلیل کسانی را انتخاب کرد که پایه و شالودهای بسیار قوی داشته باشند، وگرنه با تکانههایی که ما مصرفکنندهها به آنها میدادیم از جا کنده میشدند و میبریدند. من با اطمینان میگویم، وقتی گفته میشود: «چشمههای جوشان و رودهای خروشان به اقیانوس میرسند» منظور از اقیانوس، رسیدن به همان خوشبختی است و قطعاً به خوشبختی هم میرسند.
در مورد دستور جلسهی دوم، یعنی تولد یک سال رهایی آقا مرتضی، این تولد را به خودش و همسفران محترمش صمیمانه تبریک میگویم. آقا مرتضی وقتی پیش من آمد، هفت هشت راهنما عوض کرده بود. وقتی که او را پذیرش میکردم، بچههایی که او را میشناختند گفتند: مرتضی راهنما زیاد عوض کرده و حرکتی نکرده. اما من میدانستم که صددرصد میماند و درمان میشود. زمانی که پلهی ۰/۶ بود دیدم که نه پلهای افزایش داشته نه توقف؛ وقتی از او پرسیدم گفت: نیازی ندارم و حالم بسیار خوب است. برای همین آقا مرتضی یکی از باورهای بچههایی شد که مرتب راهنما عوض میکردند. کنگره نهتنها درمان انجام میدهد، بلکه زندگیهای ما را تبدیل به گلستان میکند.
خوشبختانه آقا مرتضی یک خانوادهی ششدانگ کنگرهای دارد و من همیشه گفتهام: رسیدن به درمان و حال خوب یک پکیج میخواهد. یعنی داروی OT اگر قرار بود کسی را نجات بدهد، خب بیرون هم نجات میداد. ولی با جرأت میگویم تمام کلینیکهای سراسر ایران نمیتوانند حتی یک نفر را درمان کنند؛ شاید بتوانند ترک بدهند ولی درمان اصولی که در کنگره وجود دارد، امکان ندارد جای دیگر کسی را به درمان برساند.
من از صمیم قلب به آقا مرتضی و خانوادهی محترمش تبریک میگویم. آقا مرتضی در کنگره لحظهای بیکار نمیماند و هرکجا نیازی باشد حتماً خدمت میکند. انشاءالله برکت این خدمتها، مایهی سعادت و آرامش در زندگی فرزندانش باشد.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

سخنان مسافر مرتضی :
سلام دوستان، مرتضی هستم یک مسافر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت این حال خوش و این جایگاه. از آقای مهندس و خانوادهی محترم ایشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم نمودند. از استاد بزرگوار خودم، آقای اسکندر، بسیار ممنونم که همیشه مراقب من بودند. از راهنمای سفر اول همسفرم، سرکار خانم سودابه، و راهنمای سفر دوم همسفرم، سرکار خانم یلدا، تشکر میکنم. از همسفرانم؛ آقا رضا و رها خانم، فرزندانم، تشکر میکنم و همچنین از همسفرم یعنی همسرم که هشت سال بدون اینکه من به کنگره بیایم در کنگره حضور داشت و منتظر حرکت من بود.
من سال اول که به کنگره آمدم خواستهی درمانم به قدری نبود که حرکت مستحکمی داشته باشم و از کنگره دور شدم. اما همسفرم در کنگره ماند و آموزش گرفت. من هم به خاطر وجود او چند بار به کنگره آمدم و سفر اول خود را شروع میکردم ولی به درستی حرکت نمیکردم و شکست میخوردم و میرفتم و این موضوع باعث شده بود امید و حتی ایمانم به کنگره را از دست بدهم. بار آخر با تمام وجود خواستهی رهایی داشتم و در عین حال که در ناباوری نسبت به درمان سپری میکردم، خدمت آقای اسکندر رفتم. از ایشان پرسیدم: برای رسیدن به رهایی و حال خوش من باید چه کاری انجام بدهم؟ من آرزوی رسیدن به حال خوش را دارم اما نمیدانم چگونه! ایشان دفترچهی من را نوشت و گفت: در ابتدا با خودت صادق باش. پیمانشکنی نکن؛ یعنی وقتی من دفترچهی تو را نوشتم و امضا کردم و سفر تو شروع شد، گویی تو با خدای خودت پیمان بستی و کوچکترین نقض فرمان، حتی یک پُک مواد یا یک دهم سیسی کم یا زیاد خوردن دارو یا دیر و زود خوردن دارو، پیمانشکنی محسوب میشود. پس هیچ وقت تا پایان سفر پیمانشکنی نکن. سیگار خود را درمان کن.
من این بار گوش به فرمان راهنما و کنگره حرکت خود را آغاز کردم. متأسفانه بعد از یک هفته از شروع سفر، مادر خود را از دست دادم و من به مادرم بسیار وابسته بودم. اما این بار خواستهی درمان داشتم؛ با اینکه هم از نظر روحی و روانی و هم از نظر فیزیولوژی شرایط بسیار سختی داشتم، به گونهای که پسرم دست مرا میگرفت تا بتوانم روی پا بایستم، این بار نقض فرمان نکردم و به حرکت خود ادامه دادم. یک ماه و نیم بعد از این اتفاق وارد لژیون وایت شدم و بعد از گذشت یک ماه از سیگار نکشیدن و روی پروسهی درمان سیگار بودن، به قدری احساس خرسندی میکردم و از خودباوری زندگی برایم زیبا بود که باورش برایم سخت بود! من به همهی این نکات اشاره کردم که بگویم حرکت مستحکم و باور به راهنما در کنگره حتماً شخص را به رهایی میرساند. درمان سیگار و دریافت نشان رهایی سیگار از دستان آقای مهندس همان حال خوشی را به من هدیه داد که در طول ۲۵ سال مصرف به دنبال آن بودم. همهی اعضا بدانند شرط رسیدن به حال خوش و تعادل و آرامشی که در کنگره از آن صحبت میشود، درمان سیگار است.
سخنان راهنمای همسفر سرکار خانم یلدا :
سلام دوستان، یلدا هستم یک همسفر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اجازه داد یک بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم. قبل از هر چیز خداقوت و تبریک عرض میکنم خدمت آقای فرزاد، آقا مراد و آقای کیانوش بابت تودیعشان و برایشان در ادامهی مسیر آرزوی موفقیت دارم و انشاءالله سالم و تندرست باشند.
در مورد تولد اولین سال رهایی آقای مرتضی و خانم لیلا، در رأس این تولد را خدمت آقای مهندس و خانوادهی محترم ایشان تبریک عرض میکنم. خدمت تمام بزرگوارانِ خدمتگزار در کنگره ۶۰ که دست به دست یکدیگر دادهاند تا یک شخص مصرفکننده از دام اعتیاد رها شود، تبریک عرض میکنم. خدمت آقای اسکندر بزرگوار بسیار تبریک عرض میکنم و خدمت آقای مرتضی و خانم لیلا و فرزندانشان هم بسیار تبریک عرض میکنم.
من از اینکه در خدمت این خانوادهی خدمتگزار هستم بسیار خوشحالم. خانم لیلا بسیار مشتاق خدمت کردن هستند. من فکر میکنم تولد اعضا با یک دستور جلسه همزمان میشود بیدلیل و اتفاقی نیست؛ خانم لیلا مصداق بارز دستور جلسهی این هفته (چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند) هستند. ایشان دائماً دنبالکنندهی آموزشها و در حال دریافت منابع اطلاعاتی هستند، کاملاً گوش به فرمان هستند، حرکت مستدام دارند و مشتاق خدمت کردن هستند و به همین دلیل در حال تغییر جایگاه و اختلاف پتانسیل هستند. من امیدوارم سال آینده خانم لیلا و مسافرشان را با شال خدمتی ببینم و برای همهی شما عزیزان و خانوادهی آقای مرتضی و خانم لیلا آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
سخنان همسفر خانم لیلا :
سلام دوستان، لیلا هستم یک همسفر.
خداوند را شکر میکنم که در کنگره ۶۰ و در جمع شما دوستانِ محبت قرار دارم و این جایگاه را تجربه میکنم. خواهر آقای مرتضی قبل از ورود بنده به کنگره به من میگفت: من یک عده افرادی را روزهای جمعه در پارک میبینم که اصلاً مشخص نیست که آنها روزی مصرف کنندهی مواد مخدر بودهاند، اما آنها اعضای کنگره هستند و روزی مصرف کننده بودهاند. از آنجایی که خبر داشتم اعضا با همسفرانشان هستند و من زیاد در جمع نبودم، در برابر آمدن به کنگره مقاومت میکردم تا اینکه برای مسافرم این موضوع را مطرح کردم و مسافرم به من گفت: من هم اسم کنگره ۶۰ به گوشم رسیده و بهزودی میروم. مسافر من به کنگره آمد و بعد از گذشت یکی دو ماه به من گفت: تو هم به همراه من بیا. من در ابتدا قبول نکردم تا اینکه یک روز مسافرم یکی از سیدیها را برای من گذاشت و آقای مهندس در آن سیدی راجع به صورت مسئلهی اعتیاد صحبت کردند و باعث شد من مشتاق و علاقهمند به حضور در کنگره بشوم.
روز اول حضورم در کنگره، سرکار خانم مرجان بزرگوار استاد جلسه بودند و من با دیدن ایشان حس بسیار خوبی به کنگره گرفتم. ایشان برای من شخصی بودند که انگار سالها ایشان را میشناختم و با ایشان پیوند محبت داشتم. بعد از اینکه به خانه برگشتم، فکرم کاملاً درگیر این بود که کنگره واقعاً چه جایی است! آیا من بروم یا نه؟ من در آن زمان قرآن میخواندم و همان شب قرآن را با نیت اینکه خدایا راه را به من نشان بده باز کردم و آیهای خواندم که میگفت: گروهی هستند که دیگران را به صبر و محبت دعوت میکنند و گروهی هم هستند که آنها را به تمسخر میگیرند و در ادامه آنهایی که در مسیر درست هستند پاداش نیکوی خود را دریافت خواهند کرد. کنگره ۶۰ برای من دقیقاً همان مکانی است که در آن شب قرآن به من معرفی کرد. من در ابتدا همانند همهی افرادی که روز اول وارد کنگره میشوند حال و احساس مساعدی نداشتم. ما وارد کنگره شدیم اما بعد از گذشت مدتی مسافر من از کنگره رفت و من هم از مسافرم و کنگره ناامید شدم و کنگره را رها کردم. همان شب به ترمینال رفتم که بروم اما در ترمینال خانم سودابه، راهنمای خود را دیدم. آن شب به طرز عجیبی من با ایشان در ترمینال که برای رفتن به تهران آمده بودند روبهرو شدم و جلو رفتم و به ایشان سلام کردم و گفتم: من در کنگره شما را دیدهام و داستان را برایشان تعریف کردم. ایشان به من گفتند: «تو به مسیر خود ادامه بده و کنگره را رها نکن.» و من مجدداً به کنگره برگشتم و لژیون خود را تغییر دادم و وارد لژیون خانم سودابه شدم و هشت سال در لژیون ایشان آموزش گرفتم. بعد از گذشت چند سال، مسافر من مجدداً به کنگره آمد و رها شد.
من از آقای مهندس تشکر میکنم که سلامتی را به ما بازگرداندند، راه درست زندگی کردن را به ما آموختند و ما را به زندگی بازگرداندند. از همهی خدمتگزاران کنگره تشکر میکنم و از آقای اسکندر، راهنمای مسافرم، تشکر میکنم که بسیار برای ما زحمت کشیدند. من و مسافرم به آقای اسکندر ایمان داشتیم که میتواند مسافر من را به نقطهی رهایی برساند. از خانم سودابه تشکر میکنیم. بعد از تودیع و تحویل دادن لژیون توسط خانم سودابه، من وارد لژیون خانم یلدا شدم و از ایشان بسیار تشکر میکنم.
سخنان همسفر خانم رها :
سلام دوستان، رها هستم یک همسفر.
من از آقای مهندس و خانم آنی تشکر میکنم. از آقای اسکندر بابت زحماتی که برای پدرم کشید خیلی تشکر میکنم، از خانم یلدا و خانم سودابه و همهی خدمتگزاران تشکر میکنم. ما هشت سال در کنگره هستیم اما من امیدی نداشتم که پدرم درمان بشود و حتی بار آخر هم همیشه میترسیدم که پدرم سفرش را خراب کند. اما خدا را شکر این بار پدرم به رهایی رسید و من از این بابت بسیار خوشحالم. از اینکه در جشن ما حضور داشتید و به صحبتهای ما توجه کردید، از همهی شما سپاسگزارم.


نگارنده: مسافر شمسالدین لژیون۳
عکاس: مسافر افشین لژیون۳ و مسافر عارف لژیون۱۰
تنظیم: مسافر مهدی لژیون ۶
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد مسافران/همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
2614