سلام دوستان صفر هستم یک مسافر
ممنونم از همه دوستان و عزیزانی که در سفر اول به من کمک کردند و کنار من بودند، الان مدتی است که از رهایی من میگذره و دوست داشتم حس و حال الانم را خدمت شما عرض کنم.
برمیگردم به عقب نگاه میکنم و میبینم که چقدر قوی بودم تا امروز و چقدر حق دارم خسته باشم و چقدر حق دارم دلم شانهای برای تکیه دادن بخواهد و چقدر حق دارم مدتی از همه چیز و همه کس فاصله بگیرم تا شاید کمی حالم خوب شود.

بر میگردم به عقب نگاه میکنم و متعجب میشوم که این مسیر سخت سنگلاخ ناهموار را من بودم که با گامهای کوچک و طاقت تمام شدهام پیمودم و این من بودم که تمام مصیبتهای راه را تاب آوردم و با تمام مشکلات جنگیدم.
به عقب نگاه میکنم و خودم را میبینم که در مسیری تاریک و سرد زانو زده با دستان لرزانش اشکهای خودش را پاک میکند، زخمهای خودش را میبندد، به خودش دلداری میدهد، نفس عمیق میکشد و دوباره بلند میشود و با تمام درد و خستگیاش ادامه میدهد و همچنان امید دارد.خودم را می بینم که خودش برای آرزوهای خودش آستین بالا می زند و خودش خودش را در آغوش می کشد و خودش حفره های خالی جهانش را پر می کند.
به عقب نگاه میکنم و به خود خسته اما جسور و ادامه دهنده ای که میبینم، افتخار میکنم. دلم میخواهد در نهایت بی پناهی در آغوش بگیرم و بگویم به قدر کفایت تلاش کرده و به قدر کفایت جنگیده و حتی تلاشهای محکوم به شکستی که داشته هم ستودنی است.
به خودم و زخمها و شکستگیهای ترمیم شده وجودم نگاه میکنم و سرم را بالا میگیرم که خوب یا بد کم یا زیاد و به هر نقطهای که رسیدهام، از تلاشهای خودم بوده و همراهی پروردگاری که پدرانه هوای منی که در تاریک ترین لحظات جهانم روی حضورش حساب کرده ام را داشته و برایم غیر ممکن ترین صورتهای ممکن نور فرستاد .
به عقب نگاه میکنم و به خودم لبخند میزنم و زیر لب میگویم بجنگ جنگجوی من بجنگ و دست از تلاش برای بهبودی برندار که تو لایق بهترینهای جهانی. بجنگ و فراموش مکن که تو در حال تلاش از همیشه دوست داشتنی تری حتی اگر خسته، تکیده و غمگین باشی.

رهایـــــــــی ۱۴۰۴.۸.۲۸
عکس و ثبت: مسافر مهدی
مسافران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
131