جلسه چهارم از دوره دوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی ماهشهر به استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر فضیل و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه 《 وادی یازدهم و تاثیر آن روی من، و تولد یک سال رهایی مسافر عارف》در روز پنجشنبه ۴ آذرماه راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان، من محسن هستم یک مسافر.
تنها جایی که هر هفته موضوعی برای تبریک گفتن وجود دارد، کنگره ۶۰ است. چهارده بند از نکات مطرح شده در جلسه دیدهبانان در روز دوشنبه توسط نگهبان خوانده خوانده شد که هر کدام تبریک دارد. به خانم آذرپور بابت دیدهبان قسمت همسفران، به آقای شاهرود بهرامی که اسسیستانت شدهاند و به مرزبان همسفران نمایندگی خودمان نیز تبریک میگویم.
پیشاپیش، هفته همسفر را تبریک عرض می کنم. هفته همسفر را در رأس به خانم آنی تبریک عرض میکنم.اگر کنگره به این نقطه رسیده است به خاطر حمایت خانم آنی از جناب مهندس بوده است. برای هفته همسفر، از راهنمای همسفران آقا دعوت کردیم. در استان خوزستان سه راهنمای همسفر داریم: آقای ابوالفضل از اهواز، آقای عرفان از آبادان و آقای روحالدین از دزفول.
زمانی خانم کبیر رضایی صبح از تهران به ابادان میآمد، بعدازظهر اهواز جلسه را برگزار میکرد و به تهران بازمیگشت. خداروشکر، قسمت همسفران خانم در خوزستان خیلی قوی است. روز چهارشنبه، استاد امین و جناب آقای مهندس فرمودند که قسمت همسفران آقا هم باید قوی شود.
در مورد دستور جلسه امروز: وادی یازدهم را میخواندم. کتابها و سیدیهای کنگره را که امروز گوش میدادم، درک بسیار متفاوتی نسبت به روز اول ورود به کنگره دارم. امروز هم که این وادی را گوش میدادم همین اتفاق افتاد. نکته بسیار جالب در این وادی این بود که میگوید: شیطان آخرین تیر خود که خمر است را شلیک میکند. یک گیاه شقایق به نام خشخاش است که اگر دست اهل خود باشد شفابخش است و اگر به دست نااهل بیفتد، نابودکننده است. شیطان میگوید در ادامه بیاییم قویترش کنیم؛ به نیروهایش میگوید هروئین را درست میکند، به خاطر ترک تریاک، در ادامه شیشه درست کنیم.
اگر بخواهید از جهان اعتیاد و تاریکی بیاید بیرون، باید فرامین و دستورات الهی را اجرا کنید: دروغ نگفتن، سرزنش نکردن و... همین نکاتی که داخل حرم کنگره ۶۰ است. مثلا غیبت کردن، «شما اگر غیبت کنی، گوشت مرده برادرت را خوردی.» من این را میگویم ولی اجرا نمیکنم. آموزشهای کنگره مثل یک میخ است، آنقدر باید بزنی تا فرو برود. آموزشهای کنگره نیز همین است.
چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند. برای مثال چشمهای که به کارون میریزد در ادامه به خلیج و به اقیانوس میرسد، اقیانوس جای بسیار قوی و قدرتمندی است؛ قدرتی که اقیانوس دارد قابل مقایسه با هیچ رودخانه یا دریایی نیست، ما باید به آن اقیانوس برسیم. هر چشمهای یک منبع را میخواهد و یک اختلاف پتانسیل (ارتفاع)، داخل انسان هم اینگونه است: یکی منابع دانایی و معرفت که کتابهای کنگره هستند، و اختلاف پتانسیل با تغییر جایگاه به دست میآید. من از یک مصرفکننده بینظم تبدیل میشوم به یک مصرفکننده با نظم، حس میکنم انرژی کسب کردم. در ادامه از سفر اولی به سفر دوم میرسیم. داخل زندگی هم همین است: مثلا شما یک فرد مجردی هستی، متأهل میشوی، آن اختلاف پتانسیل را حس میکنی.
تولد یک سال رهایی آقا عارف در رأس، خدمت جناب مهندس و خانواده محترمشان و به خود عارف تبریک میگویم. به تکتک مسافر و همسفرهای ماهشهر تبریک میگویم.تولدها در کنگره ۶۰ برای من، هم بهعنوان مسافر و هم بهعنوان راهنما، یک یادآوری عمیق است؛ یادآوریِ روزی که با چه حال و روزی وارد این مسیر شدم و امروز در چه جایگاهی ایستادهام. این فاصله، چیزی جز لطف و رحمت خداوند و حرکت در مسیر آموزشها نیست و مرا به شکرگزاری واقعی دعوت میکند.از سوی دیگر، تولدها پیامی روشن برای سفر اولیها و تازهواردهایی است که در جلسه حضور دارند؛ اینکه فردی با همان مصرفها و همان شرایط، امروز به تعادل رسیده و تولدش را جشن میگیرد. این یعنی درمان ممکن است و من هم میتوانم به این رهایی برسم. انشاءالله داخل این مسیر موفق باشند. عارف اولین رهجوی ماهشهر بود، با مصرف اوتی و دز مصرف بسیار بالا وارد شدند، خداروشکر درمان شد، از بچههای خدمتگزار شده است. هماکنون در بخش اوتی خدمت میکند. انشاءالله سال آینده تمام تلاش خود را بکند و در آزمون شهریورماه قبول شود. هر آنچه به او گفتم را انجام داده است. اول سفرش خیلی معرکهگیر بود، ولی الان را با روز اولش نمیتوان مقایسه کرد و خیلی بهتر شده است.
.jpg)
سلام دوستان، من عارف هستم یک مسافر. با آخرین انتی ایکس مصرفی شربت OT واردکنگره شدم بااستفاده ازروش DST وداروی درمان شربت OT، به مدت ۱۰ماه به راهنمایی آقامحسن سفرکردم ویک سال و ۸ماه است که از بند مواد رها شدم و درحال سفر سیگارهستم، بااستفاده ازروش DST و نیکوتین خوراکی به راهنمایی آقامحسن درحال درمان هستم، ورزش درکنگره بسکتبال.
سلام دوستان، عارف هستم، مسافر.
قبل از شروع صحبتم، میخواهم از راهنمای درمانم آقای محسن و راهنمای تازه واردین، آقا احمد تشکر کنم.
راهنمای من توصیه کردند: که گذشته را فراموش نکنیم و به یاد بیاوریم با چه حالی وارد کنگره شدیم، و خدا دوستم داشت که راه کنگره را نشانم داد.
یک روز زمستانی بود. هوا بسیار سرد و باران شدیدی میبارید. پیش خودم میگفتم آقای محسن تشریف نمیآورند و تصمیم داشتم بروم بخوابم. اما ایشان آمدند و گفتند: «حتی اگر سیل هم بیاید، خودم را با لنج میرسانم.» من قدردان تلاش و زحمتهایی هستم که برای ما کشیدند.ایشان از کار و زندگی خود میگذرند تا ما به رهایی برسیم.
روزی که به کنگره آمدم، پیش خودم تصویرسازی میکردم که رها شوم و به کار و زندگیام برسم. من اصلاً ارادهای نداشتم و با خود فکر میکردم که رها نمیشوم. اما اینطور نبود.
بعد از رهایی، وارد سفر دوم که شدم. آنجا فهمیدم چقدر به آموزشهای کنگره نیاز دارم. زمان مصرف ساعت ۵ صبح تازه میخوابیدم. گاهی در حال خواب بودم که بیدار میشدم و میدیدم ساعت ۶ شده و حال بسیار بدی داشتم. افسردگی گرفته بودم و در خانه موهایم را میکندم.
اما الان به رهایی رسیدهام. الان دارم تخریب مصرفم بر خانوادهام را میبینم. من یک مصرفکننده بیمصرف بودم و به هیچ چیز اهمیت نمیدادم.
دوستان، امروز تولد یکسال رهایی من است. این شادی جشن تولد را با بچهها تقسیم میکنم. سفر اولیها باید این را تصور و تصویرسازی کنند.من روز اول با چه حالی آمدم و تصور نمیکردم رها شوم.
زمانی بود که با خودم خوب نبودم، با خدا دعوا داشتم و حتی خودم را تحمل نمیکردم، من با هیچ چیز و نداری وارد کنگره شدم. یعنی حتی نمیتوانستم یک سیدی بخرم و امروز خدا را شکر میکنم وضعیت من بهتر شده است.انشالله که همه به رهایی برسیم و این جایگاه را تجربه کنیم.

گروه سایت نمایندگی ماهشهر
تایپ: مسافر عارف، مسافر علی، مسافر محمود و مسافر کریم، لژیون یکم
ویرایش و ارسال مطالب: مسافر فضیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
125