English Version
This Site Is Available In English

راه روشنِ کشش: از تاریکی تا یقین

راه روشنِ کشش: از تاریکی تا یقین

برداشتی از سی دی «کشش»

زندگی، پیش از آن‌که مسئله‌ای برای حل‌کردن باشد، شگفتی‌ای برای دیدن است. همین زمین که بی‌وقفه می‌چرخد و ما را، بی‌آنکه بیفتیم، بر شانه‌هایش نگه داشته… همین جسم انسان که شب و روز کار می‌کند، بدون آنکه از ما اجازه بگیرد.
قلبی که می‌تپد، خونی که می‌گردد، سیستمی که اگر بفهمد نیازی به ذخیره چربی نیست، خودش اضافه‌ها را کنار می‌گذارد. این‌ها اتفاق نیست؛ علمی پشت آن خوابیده که ما فقط مصرف‌کننده‌اش هستیم، نه طراحش.

در سی‌دی «کشش»، استاد به ما یادآوری می‌کند که این سیستم، بسیار هوشمندتر از آن است که ما با بی‌نظمی‌هایمان به آن زور بگوییم. وقتی شب، جسم را بیدار نگه می‌داریم، درواقع خلاف جریان این هوشمندی شنا می‌کنیم.
مثالش ساده است:
رهجویی که شب‌ها دیر می‌خوابد، تغذیه‌اش به‌هم می‌ریزد، تمرکزش پایین می‌آید، و بعد می‌گوید «حال ندارم».
حال ندارد چون با کشش طبیعی سیستم، در تضاد قرار گرفته است.
استاد می‌فرمایند:
برنده، کسی نیست که بیشتر جمع کند؛ برنده آن کسی است که در همین زمانی که زنده است، درست زندگی کند.
چراکه همه‌چیز می‌رود… خانه، ماشین، عنوان، حتی نام‌ها.
اما عشق می‌ماند. دوست‌داشتن می‌ماند. این‌ها برای مرحله بعد ذخیره می‌شوند.
و عجیب نیست که انسان، وقتی کامل‌تر می‌شود، کمتر به‌هم می‌ریزد. انسانِ کامل، تعادلش را از بیرون نمی‌گیرد که کسی بتواند آن را به‌هم بزند. به همین دلیل است که نشست‌وبرخاست با انسان‌های صالح، آرامش می‌آورد.
نه چون حرف خاصی می‌زنند، بلکه چون وجودشان تنظیم است.
مثل ساعت دقیقی که کنارش می‌نشینی، ناخودآگاه تو هم تنظیم می‌شوی.
در این مسیر، استاد به‌شدت روی یک خطر دست می‌گذارند: تعصب.
تعصب در هر زمینه‌ای، مثل قفل‌کردن مسیر رشد است. حتی اگر راه درست را بروی، با تعصب، سرعتت صفر می‌شود. اما وقتی شرایط مناسب باشد(زمان، مکان، راهنما، آموزش) قدرت صعود انسان چند برابر می‌شود. مثل کوهنوردی که هم ابزار دارد، هم هوا مساعد است.
با این حال، مسیر همیشه صاف نیست. مشکل می‌آید، فشار می‌آید، طوفان می‌آید. اینجاست که استاد می‌گویند:
انسان باید مقاوم باشد، ایستاده باشد.
نه اینکه هر دردی را برای هر کسی تعریف کند.
چرا؟ چون اگر کسی نتواند کمکی بکند، گفتن آن درد فقط بارش را سنگین‌تر می‌کند. مثل زخمی که مدام بازش کنی اما مرهمی نداشته باشی.
حتی تشویق هم قانون دارد.
اگر تشویق، نتیجه درست نداشته باشد، نباید انجام شود. این یعنی حرف‌زدن، مسئولیت دارد. انسان‌های خردمند اول فکر می‌کنند، بعد حرف می‌زنند. نه هر حرف درستی را، نه هر وقت.
بلکه حرف درست، در زمان درست، برای آدم درست.

حرکت انسان هم باید همه‌جانبه باشد. استاد مثال زیبایی می‌زنند: مثل بالا رفتن از درخت. با یک شاخه نمی‌شود بالا رفت.
هم عقل می‌خواهد، هم عمل، هم ایمان، هم آموزش، هم معاش. چون جهان‌ها به هم متصل‌اند و انسان حیات چندگانه دارد؛ هر تصمیم کوچک، در چند جهان اثر می‌گذارد.

و اما سخت‌ترین بخش: سیر و سلوک.
مسیر تزکیه، زحمت دارد… زحمت بسیار. تزکیه فقط عبادت ظاهری نیست. تزکیه یعنی ایمان. و ایمان یعنی باور.
باور اینکه اگر به کسی بدی کنم، همان بدی، دیر یا زود، به خودم برمی‌گردد.

ایمان بدون علم، کور است، و علم بدون ایمان، خطرناک.
کسی که درگیر معاش است و آموزش ندارد، نمی‌تواند به سطوح بالاتر برسد. پس ما باید هم علم را گسترش بدهیم، هم ایمان را.
و نکته عمیق پایانی استاد:
گاهی انسان‌های نادان، از دانایانِ نادان خطرناک‌تر نیستند.
آن‌هایی خطرناک‌اند که نفس گرسنه دارند. نه سیر از علم‌اند، نه سیر از ایمان. و همین گرسنگی، تعادل را می‌شکند.

سی‌دی «کشش» به من یاد داد:
اگر می‌خواهم بالا بروم، باید ببینم با چه چیزی در کشش هستم؛
با عشق یا ترس؟
با تعادل یا تعصب؟
با علم و ایمان، یا با نفسِ گرسنه؟

و هرچه کشش سالم‌تر باشد، صعود، طبیعی‌تر اتفاق می‌افتد.

یادداشت : مسافر رامین (لژیون یکم، راهنما آقای جواد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .