همسفر بودن، یعنی دیده نشدن در میان هزاران نگاه، یعنی دل بستن به امیدی که شاید همیشه در دسترس نباشد. یعنی طاقت آوردن در برابر روزهای سخت و تسلیم نشدن در برابر آنچه کمر را خم میکند.
همسفر بودن یعنی فراتر از همهچیز، آموختن مهربانی، در آغوش کشیدن تکتک لحظههای مسیر، حتی اگر تنها دلیلش لبخند مسافر باشد. از دل سپاسگزارم، از شما همسفر عزیز که در این مسیرِ پایانناپذیر، نه تنها مسافرتان را همراهی میکنید؛ بلکه با قلبی سرشار از عشق، دنیا را برای او و خودتان به مکانی بهتر تبدیل میکنید.
همسفر بودن یعنی تمام امیدت را در قلب دیگری بگذاری و بدانی حتی اگر گاهی هیچ چیز واضح نباشد؛ دلتنگیها، ترسها و شکایتها را کنار هم و در کنار یکدیگر دور میریزید. همسفر عزیز، تو مثل کوه بودی؛ وقتی من در برابر مشکلات زانو میزدم، تو کنارم میایستادی و همیشه به من یادآوری میکردی که در این مسیر، گاهی فقط باید حرکت کرد و هرگز تسلیم نشد.
در این سفر، همسفر بودن یعنی آموختن از دردها و تغییر یافتن به بهترین نسخهای که در درون ما پنهان است. تو با هر قدمت به من آموختی که صبر، هنر است و هیچگاه نباید دل به از دست رفتنِ امید سپرد. سپاس از تو که همسفر بودن را در بالاترین درجهی عشق، وفاداری و امید معنا کردی.
همسفرِ من که، قدم به قدم در این مسیر با من همراه بودی؛ همراهی که هرگز از یاد مسافر نمیروی تو که در دل شبهای تاریک، در سکوتِ ناشی از درد، با تمام قلبت از منِ مسافر حمایت کردی و با تمام وجودت نشان دادی مفهوم واقعی محبت، صبر و درک چیست.
نویسنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم)
رابطخبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوم دوم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون هفتم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
74