English Version
This Site Is Available In English

چشمه‌ای که با آگاهی به جریان می‌افتد

چشمه‌ای که با آگاهی به جریان می‌افتد

جلسه چهارم از دوره سی‌وسوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی دانیال اهواز، با استادی راهنمای محترم آقا منصور نگهبانی، مسافر خلیل، و دبیری مسافر علی، با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من»، در روز پنجشنبه مورخ 1404/10/4ساعت17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد.

 سلام دوستان، منصور هستم، مسافر. 

سپاسگزارم که یک بار دیگر نوبت شد در این جایگاه قرار بگیرم. از ایجنت محترم و نگهبان عزیز تشکر می‌کنم که فرصت خدمت دادند.قبل از شروع بحث دستور جلسه هفتگی، هفته آینده، هفته همسفران را تبریک می‌گویم و از خداوند می‌خواهم هم تحمل و صبر بدهد برای اینکه همسفر اولی‌ها و همسفر دومی‌ها را تحمل کنیم و هم علم و دانشش را عطا کند؛ چون کنگره قطعاً این آموزش‌ها را در اختیار همه ما قرار می‌دهد. واقعاً این دو لازم است: هم صبر و تحمل، هم دانش.در رابطه با وادی یازدهم و کلاً وادی‌ها، من فکر می‌کنم آن چیزی که آقای مهندس همیشه می‌فرمایند، بحث سهل و سختی وادی‌هاست.چرا وادی‌ها سهل هستند؟ به این دلیل که یک سری مطالب، نوشتار آقای مهندس است و سعی شده خیلی ساده بیان شوند، به‌طوری که

منِ مصرف‌کننده بتوانم در حد خودم چیزی از آن برداشت کنم؛ مطلبی را بخوانم، حفظ کنم و یک سری محفوظات و اطلاعات به دست بیاورم.اما از طرفی سخت هستند، چون باید وارد زندگی شوند. در غیر این صورت، اگر این علم به عمل تبدیل نشود، هیچ فایده‌ای ندارد و هیچ برداشتی از آن نخواهیم داشت.یکی از عالم‌ترین موجودات، خودِ شیطان بود؛ که در ادامه به آن اشاره می‌کنم. پس علم به‌تنهایی و اطلاعات به‌تنهایی کاری برای ما نمی‌کند.وادی‌ها واقعاً عمیق هستند، مخصوصاً وادی یازدهم به بعد. من سعی می‌کنم در دو بخش صحبت کنم:یکی بخش ظاهری، یعنی چیزهایی که از صحبت‌های آقای مهندس یاد گرفتم؛و بخش پنهان آن، که بحث‌هایی در رابطه با جهان و بعدِ قبل از ورود به کره زمین و بعد از خروج از کره زمین است.در وادی یازدهم گفته می‌شود: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان به اقیانوس می‌رسند.»اول باید بفهمیم چشمه جوشان یعنی چه. خود آقای مهندس می‌فرمایند چشمه جوشان مربوط می‌شود به خواسته‌ها و مراتب نفس انسان؛ این‌که منِ منصور در چه مرحله‌ای هستم: اماره، لوامه یا مطمئنه. که به قول آقای مهندس، مطمئنه خیلی ربطی به ما ندارد، اما اگر در لوامه هم باشیم خیلی خوب است.یعنی چه؟ببینید، ما بعضی وقت‌ها آدم‌هایی را می‌بینیم که در زندگی مدام دنبال بازپرداخت و جبران خسارت‌هایی هستند که زده‌اند. این آدم‌ها بیدارند. یعنی چشمه جوشان هستند. هم به منبع وصل‌اند، هم دارند تلاش می‌کنند.چشمه جوشان بودن یعنی تغییر؛ تغییر کردن تا تبدیل شدن. چون ذات آب و ذات چشمه حرکت است، سکون نیست.اگر بخواهم ربطش بدهم به کنگره، یعنی من آمدم سفر کردم، یک تغییراتی در من صورت گرفته. این تغییرات را وقتی می‌روم خانه، مخصوصاً با توجه به بحث همسفر، سعی می‌کنم جبران خسارت‌های خانواده را انجام بدهم. یادم بیاید چه بودم و چه کارهایی که در خانه نکردم.این تغییرات را باید دیگران حس کنند، نه اینکه خودم بگویم. اگر خودم بگویم یعنی اصلاً تغییری صورت نگرفته.یادم بیاید که به‌خاطر تغییر کانال تلویزیون، کم و زیاد شدن صدا، چقدر زندگی و آن لحظه را برای خودم، برای دیگران، برای همسفر و بچه‌هایم سخت و تلخ می‌کردم.این بیداری، این تغییر، این چشمه جوشان بودن است.مهم این است که من گردن بگیرم؛ اگر خطایی کردم، بپذیرم تا بتوانم درستش کنم.آقای مهندس می‌گویند نود درصد مشکلات انسان مربوط به انتخاب و اختیار خودش است.مثال کنگره چیست؟در دوران مصرف، طرف نشسته با چهار نفر حال‌خراب‌تر از خودش مصرف می‌کند و دار و ندار زندگی‌اش را می‌ریزد روی دایره. خب، این قطعاً سوءاستفاده می‌شود، علیه خودش.همیشه این جمع مقصر نیست. من خودم یک اصطلاح دارم، می‌گویم: «با خون خودت شکار می‌شوی.»می‌گویند اسکیموها وقتی می‌خواهند گرگ شکار کنند، یک استخوان را آن‌قدر تیز می‌کنند که مثل تیغ می‌شود، آن را در یخ محکم می‌کنند، چند سانتش بیرون می‌ماند و رویش یک تکه گوشت می‌گذارند. گرگ می‌آید، شروع می‌کند به خوردن. زبانش پاره می‌شود، اما به‌خاطر سرما درد را حس نمی‌کند. خون می‌آید و او فکر می‌کند لذت است. ادامه می‌دهد تا از خون‌ریزی هلاک می‌شود و خیلی راحت شکارش می‌کنند.اعتیاد هم همین‌طور است.برای همین است که ما متوجه نمی‌شویم. همه‌مان اولش می‌گوییم: «من که معتاد نمی‌شوم، این مال دیگران است.»بحث اختیار و انتخاب این‌جاست. اصلاً انسان بودن ما به همین دلیل است. وگرنه فرقی با شیر و پلنگ و زرافه نداشتیم، به قول آقای مهندس.

اگر توانستی در این زندگی، در مسیر درست قرار بگیری، دست از ضد ارزش‌ها برداری و پایه دوم را که انجام ارزش‌هاست انجام بدهی، خداوند یک سری آپشن‌ها به تو می‌دهد.این آپشن‌ها ربطی به کافر و مسلمان ندارد. اگر درست حرکت کنی، الهام و القای مثبت به تو داده می‌شود.یعنی چه؟مثلاً می‌خواهی معامله‌ای کنی، بین دو ماشین مرددی، یکی را می‌خری و بعد می‌فهمی اگر آن یکی را می‌خریدی بیچاره شده بودی. این الهام مثبت است.این دریافت‌ها برای چه کسی است؟برای انسانی که دچار خم نباشد. انسانی که دچار مصرف است، دریافت ندارد، و وقتی دریافت نداشته باشد، تولید هم ندارد؛ مثل درختی که آب و نور نداشته باشد.این‌ها علم و دانش می‌خواهد. من خودم تجربه شخصی‌ام را می‌گویم: هیچ جا مثل کنگره ندیدم که هم این دانش را بدهند و هم یاد بدهند چطور به آن عمل کنی. این خیلی مهم است.من همیشه به بچه‌ها می‌گویم اگر فقط ده یا بیست درصد این آموزش‌ها را عمل کنید، برنده‌اید؛ هم آرامش دارید، هم آسایش.آرامش یعنی شب بتوانی بخوابی،آسایش یعنی روزت بگذرد.این مسیر درمان، ده تا دوازده ماه است. مثل این است که بخواهی بیابانی را در ده روز طی کنی و باید ده بشکه آب ببری. اگر شش تا برداری، روز هفتم می‌میری. خط در میان آمدن، دردی از انسان دوا نمی‌کند.بحث خم یعنی پوشش. کفر یعنی پوشاندن حقیقت.اینکه من حقیقتی را بدانم و از عمد پنهان کنم. پنهان‌کاری ریشه در کفر دارد. این فقط برای خدا و پیامبر نیست؛ در زندگی روزمره هم هست.در پایان، کوتاه عرض می‌کنم: اگر کسی بفهمد چرا شیطان با انسان دشمنی می‌کند، باعث ارتقا و تکاملش می‌شود، چون ارزش خودش را می‌فهمد. وقتی ارزش خودم را بفهمم، خودم را مفت نمی‌فروشم.در پایان با یک بیت شعر صحبت را تمام می‌کنم:

سکوت می‌کنم و عشق در دلم جاری‌ست

سکوت می‌کنم و عشق، شگفت‌ترین خویشتن‌داری‌ست

 

سایت نمایندگی دانیال اهواز

عکس و تایپ: مسافر رضا (لژیون دهم)

تنظیم و ارسال خبر: مسافر محسن (دبیر سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .