English Version
This Site Is Available In English

حرکت مستمر؛ رمز عبور از موانع مسیر رهایی

حرکت مستمر؛ رمز عبور از موانع مسیر رهایی

ششمین جلسه از دوره نوزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره‌۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی ملایر، با استادی راهنما مسافر رضا، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر رضا، با دستور‌جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من » روز پنجشنبه ۰۴ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، رضا هستم، مسافر. خدای خودم را شاکرم که امروز روزیِ من شد تا در این جایگاه قرار بگیرم؛ تا از شما عزیزان آموزش بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان نهایت تشکر را دارم که این بستر را فراهم کردند تا ما بتوانیم در کنار هم، حالِ خوش را تجربه کنیم. همچنین از راهنمای درمانم آقای زرکش، راهنمای درمان سیگار آقای عباس ظهوری، ایجنت و مرزبانان محترم شعبه ملایر صمیمانه سپاسگزارم که این فضا را برای ما ایجاد کردند تا بتوانیم کمی تزکیه و پالایش انجام دهیم و مسیری را طی کنیم که در نهایت به صلح و آرامش برسیم. دستور جلسه این هفته، وادی یازدهم است: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، عاقبت به بحر و اقیانوس می‌رسند.» بخش دوم دستور جلسه نیز، تولد آزادی و پنج سال رهاییِ حمید عزیز است که به موقع به آن می‌پردازم.

آنچه در این وادی برای من بسیار جالب و قابل تأمل بود، این است که ما گاهی در کلیپ‌های فضای مجازی یا داستان‌های مختلف می‌چرخیم؛ شاید لحظاتی شارژ شویم، حرکتی انجام دهیم، اما بعد متوقف می‌شویم. آن انگیزه‌ها از یادمان می‌رود و در نهایت، کار ناتمام می‌ماند. اما وادی یازدهم یک بازی بسیار زیباست؛ به‌نظر من، معادل حداقل دو هزار کلیپ انگیزشی ارزش دارد. چرا که هم از تمثیل استفاده می‌کند و هم راه و رسم حرکت را به ما نشان می‌دهد. تمام آن چیزهایی که من برای رسیدن به اهدافم نیاز دارم، در این وادی مطرح شده است. در ابتدای وادی گفته می‌شود: کسانی که خواسته‌های درونی‌شان به حد اعلای خود برسد، حتماً به خواسته خود خواهند رسید.

این موضوع برای من روشن می‌کند که ابتدا باید خواسته‌ام را به‌درستی مطرح کرده باشم و سپس با تمام توان و قدرت به سمت آن حرکت کنم؛ در این صورت، قطعاً به نتیجه خواهم رسید. من شخصاً بارها و بارها، چه در کنگره و چه در زندگی شخصی، این قانون را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده‌ام؛ هر چیزی را که واقعاً از صمیم قلب خواسته‌ام، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به آن رسیده‌ام؛ تا جایی که خودم هم تعجب کرده‌ام که چگونه این اتفاق افتاده است. اما این یک قانون است: اگر خواسته مشخص باشد، مسیر هم شکل می‌گیرد. نکته دیگری که در این وادی مطرح می‌شود، وجود یک دشمن قسم‌خورده است؛ دشمنی که از روز ازل سوگند خورده نگذارد انسان به خواسته‌هایش برسد و از راه‌های مختلف، مانند الکل، اعتیاد و… ما را از حرکت در صراط مستقیم بازمی‌دارد.

اما بخش دوم دستور جلسه، تولد آزادی و پنج سال رهاییِ حمید عزیز است. لطفاً اگر در جلسه حضور دارند، بایستید و تشویقشان کنید. حمید عزیز و همسفر محترمشان، سرکار خانم سمیرا، به‌راستی مصداق عینی این وادی هستند. در سفر اول حرکت کردند، از مشکلات عبور کردند، وارد سفر دوم شدند. یادم هست که حمید در همان سال اول عضو لژیون سردار شد. همسفرشان موفق شدند در جایگاه راهنمای همسفران و راهنمای DST شال دریافت کنند و خود حمید نیز راهنمای تازه‌واردین شدند. این مسیر، همان راهی بود که حمید برای رسیدن به خواسته‌اش؛ یعنی صلح و آرامش پیدا کرده بود. یادم هست روزی که حمید پیش من آمد و از مصرفش گفت، آن‌قدر باورپذیر صحبت می‌کرد که با خودم گفتم بعید می‌دانم اصلاً معتاد بوده باشد! اما بعدها متوجه شدم بیش از بیست و دو، بیست و سه سال تخریب داشته است. حمید کمپ‌های زیادی را تجربه کرده بود؛ چه خودمعرف و چه اجباری. راه‌های مختلفی را رفته بود، اما خواسته‌اش مشخص بود: رسیدن به رهایی. او وارد مسیر آموزش‌های کنگره شد و با ایجاد تغییرات در خودش، توانست به هدفش برسد.

در مسیر، همان‌طور که در وادی هم اشاره می‌شود، رودخانه گاهی خروشان می‌شود؛ سنگ‌ها و موانعی در مسیر قرار می‌گیرند، اما با صبر و تلاش از آن‌ها عبور می‌کند. امیدوارم حمید عزیز هم بتواند موانعی که در مسیرش هست را یکی‌یکی کنار بزند و در مسیری که خداوند برایش طراحی کرده قرار بگیرد. ان‌شاءالله با شال نارنجی‌ای که دریافت کرده‌اند، بتوانند لژیون تشکیل دهند و به انسان‌هایی که همدرد خودشان هستند کمک کنند تا طعم رهایی را بچشند. تا جایی که اطلاع دارم، تاکنون به بیش از پنجاه یا شصت نفر از تازه‌واردین مشاوره داده‌اند. اگر دوستان خاطره‌ای از حمید عزیز دارند، می‌توانند مطرح کنند تا ان‌شاءالله کنار هم، جشن درخوری برای این عزیزان داشته باشیم. همان‌طور که اطلاع دارید، همسفر محترمشان سرکار خانم سمیرا، ایجنت گروه همسفران و ایجنت پارک هستند. این نشان می‌دهد که آموزش‌های کنگره را به‌خوبی دریافت کرده و آن را در زندگی اجرا کرده‌اند و با تغییر جایگاه‌ها، مسیر زندگی‌شان را دوشادوش یکدیگر به پیش برده‌اند. بهترین‌ها را برایشان آرزو می‌کنم و امیدوارم هر خیری که هست، نصیب این عزیزان شود. به افتخارشان دست بزنید.

آرزوی راهنما مسافر حمیدرضا:

امیدوارم خانم‌های مسافر بتوانند در شعبه ملایر به زودی درمان بشوند.

آرزوی ایجنت همسفر سمیرا:

امیدوارم تمام سفر اولی‌های شعبه ملایر بتوانند این جایگاه رو تجربه کنند.

صحبت‌های راهنما مسافر حمیدرضا:

به رسم کنگره، آرزوی من این است که تمام سفر اولی‌هایی که در شعبه ما حضور دارند، ان‌شاءالله این جایگاه را تجربه کنند. از آقای مهندس و خانواده محترمشان صمیمانه سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا من هم بتوانم در کنگره سفر کنم. همچنین از راهنمای عزیز و محترمم، آقای رضا افشار، و از راهنمای درمانم، آقای بهمن، تشکر می‌کنم. از همسفرم که همیشه پایه ثابت من بوده و زحمات زیادی کشیده است، صمیمانه سپاسگزارم. از راهنمای همسفران، خانم منصوره، که از راه دور تشریف آوردند و تولد ما را جشن گرفتند، تشکر می‌کنم. همچنین از تمامی عزیزانی که لطف داشتند و پیام تبریک فرستادند، سپاسگزارم و امیدوارم بتوانم جبران کنم. از ایجنت محترم شعبه، آقای ایمانی، هم تشکر ویژه دارم. امیدوارم خیر و برکت این زحماتی که برای شعبه و خانواده‌ها می‌کشند، به خودشان بازگردد. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید، سپاسگزارم.

 

عکاس و تایپ: مسافر ابراهیم لژیون چهارم
تنظیم و ارسال: راهنما مسافر بهمن
مسافران نمایندگی ملایر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .