چهارمین جلسه از دوره هجدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی هاتف با نگهبانی مسافر منوچهر و استادی دستیار دیدهبان مسافر امیر و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه " وادی یازدهم: چشمه های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می رسند " روز پنجشنبه 4 دی ماه 1404 ساعت 16:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
قبل از هر چیز هفته همسفر را خدمت تمامی همسفران محترم کنگره ۶۰ مخصوصاً همسفران نمایندگی هاتف تبریک عرض میکنم، اینکه می گویند همسفران بال پرواز مسافران هستند، واقعاً همینطور است و خیلی متفاوت است شعبهای که همسفرانشان خیلی قوی حضور داشته باشند و پای کار بایستند و مشغول به خدمت باشند با شعبهای که تنها مسافران حضور داشته باشند و همسفران استقبال زیادی نکنند و واقعاً فرق زیادی بین این دو است و این نشان دهنده حضور همسفران و اهمیت وجود همسفران در کنگره ۶۰ است و میتواند تاثیر بسیار زیادی در سفر یک مسافر داشته باشد به همه همسفران تبریک عرض مینمایم و امیدوارم که مزد زحماتتان را با حال خوب از خداوند دریافت نمایید.
مطلب دیگری که میخواهم به آن اشاره نمایم قبل از اینکه در خصوص دستور جلسه صحبت کنم در مورد موضوع زمین میباشد زیرا یک مبحثی است که مربوط به دستور جلسه چشمههای جوشان و رودهای خروشان است، در کنگره به ما یاد دادند که دیگران کاشتند و ما استفاده کردیم و ما بکاریم تا دیگران هم استفاده کنند و اینکه در کنگره ۶۰ حتی یک موزاییک به نام من باشد چیز خیلی خوبی است و تا زمانی که هر کسی از این موزاییک استفاده می کند و درمان میشود قطعاً یک بازتاب خوبی به سمت من برمیگردد، ولی این موضوع به نظر من یک چیز شخصی میباشد، اینکه من کمک کنم و در ازای آن از حال خوبی بهرهمند می شوم این یک چیز شخصی میباشد و موضوعی که از نظر من اهمیت بیشتری دارد، مسئله آموزش است.
به یاد میآورم که در شعبه سلمان فارسی که الان به نام یاس تغییر نام داده، زمانی که در حال ساخت بود راهنمای من در آنجا خیلی خدمت میکردند و واقعا من از همان جا این را یاد گرفتم، که من هم باید در مباحث مختلف در کنگره ۶۰ کمک کنم و حالا در خصوص موضوع ساخت زمین شعبه هاتف، جایی که قراراست تا ابد مال خودتان باشد، هیچ چیزی بهتر از آن نیست که ما این آموزشها را یاد رهجوهایمان بدهیم و خواهشی که دارم این است که تمام تلاشتان را به کار بگیرید تا هرچه زودتر به شعبه خودتان بروید و آنجا مستقر شوید.
در خصوص دستور جلسه وادی یازدهم چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند، جناب مهندس میفرمایند که یک چشمه باید دو خاصیت داشته باشد، در کتاب عشق به صورت کامل توضیح داده شده است، یکی منابع آبی عظیم و دیگری اختلاف پتانسیل، بعد این را تشبیه کردند به من مسافر یا همسفر که اگه قرار است ما هم به آن بحر و اقیانوس که در نظر میگیریم حال خوش است برسید، باید دو عملکرد داشته باشیم یکی منابع اطلاعاتی عظیم که جناب مهندس همه را در اختیار ما قرار میدهند و من فکر نمیکنم واقعاً چیزی کم داشته باشند، راجع به همه چیز ما منابع اطلاعاتی داریم ،راجع به ترس، نا امیدی، منیت، عقل و …
راجع به نفس جناب مهندس چقدر زیبا نفس را برای ما توضیح داده است و گفتند این خواستههای درونی از نفس است، یا تعریف خیلی ساده و کاربردی را که جناب مهندس میفرمایند مجموعه صفات خداوندی که در انسان نهادینه شده، روح میباشد و اینکه خداوند میفرماید من از روح خودم در شما دمیدهام همین میباشد و کارش هم این است که مانند یک معلم درون من است و من را هدایت میکند، خداوند در آن حد اعلای خودش پوشاننده عیوب دیگران است و حال من میتوانم تا حدی این کار را انجام دهم، خداوند بخشنده و مهربان است و من هم میتوانم بخشنده و مهربان باشم و اینها منابع اطلاعاتی است که خیلی ساده و روان در اختیار من قرار گرفته است و این قدرنشناسی است که ما از آنها استفاده نکنیم و آن اختلاف پتانسیل هم ما در کنگره ۶۰ با تغییر جایگاه به آن دست پیدا میکنیم، یعنی تا دیروز یک سفر اولی بودیم و از امروز وارد سفر دوم میشویم و به ما خدمت میدهند و خدمت میکنیم و حال ما خوب میشود، این خودش اختلاف پتانسیل است، میرویم جلوتر مرزبان میشویم، میرویم جلوتر راهنما و ایجنت میشویم و هر کدام از این کارها را که انجام میدهیم در ما یک انگیزهای ایجاد مینماید که با انجام دادن آن کارها به یک حال خوش و انگیزهای درونی دست پیدا میکنیم .
نکته دیگری که میخواهم بگویم این است که همه ما در جزوه جهانبینی، معادله عملکرد را خواندهایم که میگوید شما زمانی هم که یه کار خوبی را انجام میدهید اگر آن حس پشتش خراب باشد، نتیجه معکوس میدهد، یعنی نتیجه منفی به تو میدهد و وای به حال آن کسی که هدفش تغییر کند، مانند زاینده رود که خودش رود خروشانی بود و منابع آبی عظیمی هم در پشتش وجود داشت، یعنی هر کسی که در روی پل زمانخان میایستاد و نگاه به رودخانه میکرد میگفت این رودخانه حتماً تا خلیج فارس میرود، ولی نتیجهاش چه بود و رودخانه به کجا رسید؟ باتلاق گاوخونی.
خیلی از ماها هستیم که این اتفاق برایمان میافتد و همین توهم را میزنیم میایم اینجا و خدمت میکنیم به این خیال که حال ما خوب میشود و ما داریم به دیگران کمک می کنیم ولی اگر آن حس پشت کار را ببینیم، متوجه می شویم که هدف خدمت نیست و هدف جایگاه است یا هدفم این است که مثلاً به فلان راهنما بفهمانم من از تو بهترم و متأسفانه خیلی از این افراد در بین ما هستند و ما باید مراقب این باشیم که مانند زاینده رود نباشیم و نتیجه کارمان دریا و اقیانوس باشد.

عکاس:مسافر محمد
تایپ و ویرایش:مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
326