برداشت از سیدی وادی یازدهم؛ مسافر ساسان لژیون یکم
چشمه های جوشان ورودهای خروشان به بحرو اقیانوس می رسند
هرگاه چشم دلم را به مسیر زندگی ام دوخته ام خود را چون رودی دیده ام که از چشمه ای کوچک آغاز میشود؛ چشمه ای که شاید روزی تنها قطره ای بود از امید در آغاز مسیرم پر از سنگ وصخره بود؛ گاهی در تلاطم ها گم میشدم و گاهی در مرداب ترس و غرور می ایستادم. اما امروز،در سفر دوم میبینم که همان سنگها مرا صیقل دادند و همان تلاطمها به من نیروبخشیدند. یاد گرفته ام که هیچ رود خروشانی از آرامش نمیگریزد بلکه میداند صبر در گذر از سنگهاست که او را به دریا میرساند.
1. آغاز سفر قطره ای در مسیر ناشناخته
سفر زندگی، اغلب شبیه به یک رود کوچک در کوهستان است. در ابتدا آب شفاف و زلال است اما مسیر ناهموار و پر از چالش در مسیر این رود موانع متعددی وجود دارد که هر کدام نمادی از نادانی ها، ترس ها و عادتهای منفی ما هستند. من در مقاطعی از این سفر احساس میکردم که این موانع، مرا متوقف میکنند، اما اکنون درک میکنم که این سنگ ها و صخره ها، نقش اساسی در شکل دهی مسیر و هویت من داشته اند.
صيقل خوردن در مسیر:
همانطور که آب با برخورد به ،سنگها تندی و تیزی خود را از دست میدهد و شفاف تر میشود، سختیها نیز مرا صیقل دادهاند. این صیقل خوردگی همان تجربه است که ما را برای پذیرش جریان بزرگتر هستی آماده میکند. اگر رود هیچ گاه با سنگی برخورد نمیکرد شاید مسیر خود را پیدا نمیکرد و تنها در یک گودال کوچک باقی میماند.
لاطمها و نیرو بخشی:
تلاطم های رود، لحظاتی از آشفتگی و ناتوانی ما هستند. اما این لحظات هستند که ماهیچه های اراده ما را قوی تر میکنند این نیرو از دل مقاومت در برابر جریان بیرونی نیست بلکه از توانایی رود برای
حفظ مسیر خود با وجود مواقع ناشی میشود.
2. جاری بودن: لازمه ی بقا و رسیدن به مقصد
وادی یازدهم برای من یعنی حرکت یعنی جاری بودن در مسیر عشق و دانایی؛ یعنی آموخته ام اگر به ایستم، میگندم، اما اگر جاری بمانم، به دریا میرسم. این جمله، جوهر اصلی فلسفه حرکت در هستی است ایستادن در مسیر در نگاه اول ممکن است امن به نظر برسد؛ مانند ایستادن در یک برکه کوچک و ساکن اما سکون در هستی مترادف با فساد و تباهی است زندگی ذاتا یک جریان سیال است.
از جهل تا پیوستگی به هستی:
روزی در جهل و ناتوانی، خود را جدا از هستی میدیدم؛ انگار یک موجود منفرد و بی ارتباط بودم که درگیر چالشهای شخصی خود است. اما امروز میدانم که جزئی از حقیقت بی پایان هستم - همانگونه که هر ،رود راهی جز رسیدن به اقیانوس ندارد. این درک تغییر عظیمی در نگاه . ایجاد کرد. من دیگر فقط من نیستم بخشی از یک کل بزرگترم که هدفش یگانگی است.
3. نیروهای درونی سرچشمه های رهایی
وقتی نیروهای درونم از ضعف به قدرت رسیدند فهمیدم که همه آنچه میخواستم، در درون خودم نهفته بود ایمان عشق و خواستن واقعی سفر بیرونی من در حقیقت جستجویی برای یافتن این
نیروهای درونی بود.
ایمان به جریان:
ایمان در این مسیر یعنی باور به این نکته که نیروهای بیرونی اگرچه ممکن است سخت باشند، اما در خدمت هدف نهایی هستند این باور به ما اجازه میدهد که در برابر بادها و طوفان ها خم شویم
اما نشکنیم.
عشق به مسیر:
عشق سوخت این رود است بدون عشق به مسیر و بدون عشق به هدفی که در اقیانوس انتظار میکشد، حرکت متوقف خواهد شد. عشق، سختیها را آسانتر میکند و دید ما را از موانع به سمت افق باز میکند.
رهایی به مثابه پیوستن:
رهایی برای من فقط دوری از تاریکی ،نبود بلکه پیوستن به نوری بود که همیشه در من بوده و اکنون آن را می بینم رهایی حقیقی آزادی از اسارت خود و درک این واقعیت است که ما از جنس نور هستیم و مقصد ما نیز نور است. تاریکی تنها یک غیاب موقت از این نور بود.
4. آرامش در حرکت و تسلیم آگاهانه
حال حس میکنم رود وجودم آرام گرفته است نه از ایستادن بلکه از دانستن اینکه مقصد، دردل همین حرکت است این آرامش آرامش رود پیش از ورود به اقیانوس است: آرامشی که حاصل قطعیت مسیر است نه فقدان نیروهای بیرونی رود همچنان در حرکت است اما دیگر با اضطراب به جلو نمی رود؛ بلکه با اطمینان گام برمیدارد.
تبدیل شدن به بخشی از اقیانوس :
من دیگر تنها رود کوچکی نیستم من بخشی از اقیانوس شده ام - اقیانوس بخشش، دانایی و عشق خداوند این مرحله فراتر از رسیدن به مقصد است؛ این مرحله ذوب شدن در مقصد است. هنگامی که تمامیت رود در اقیانوس حل میشود مرزهای "من" و "اقیانوس" از بین میرود. این یگانگی بالاترین سطح رهایی است.
تسليم اوج قدرت :
وادی یازدهم به من آموخت که باید خود را بسپارم؛ نه از روی ،ضعف بلکه از روی ایمان - زیرا تنها در تسلیم آگاهانه است که وصل ممکن میشود تسلیم در اینجا به معنای کنار گذاشتن تلاش برای کنترل تمام جزئیات نیست بلکه به معنای اطمینان به نیروی بزرگتر و رها کردن تلاشهای بیهوده برای جنگیدن با جریان است.
تسلیم آگاهان = ایمان مطلق به مسیر هستی
این تسلیم نقطه اوج سفر است رود میداند که قوانین اقیانوس برای او حکم مطلق را دارند و همکاری با این قوانین سریعترین راه برای رسیدن به مقصود است.
5. پژواک دریا نجوا تا طنین
اکنون با تمام وجود صدای دریا را میشنوم همان صدایی که در ابتدا نجوا بود و امروز طنین رهایی است. در ابتدای مسیر صدای دریا دور مبهم و گاهی ترسناک بود مانند یک صدای نامفهوم از
آینده ای بسیار دور اما با هر سنگ و هر تلاطمی که پشت سر گذاشتم این صداواضح تر شد. این طنین ،رهایی همان ادراک حقیقت .است حقیقتی که همیشه وجود داشته اما تنها زمانی شنیده میشود که رود به اندازه کافی به اقیانوس نزدیک شده و خود را با فرکانس آن هماهنگ کرده باشد. این طنین تأیید میکند که سفر ارزشمند بوده سختیها ضروری بوده اند و مقصد نهایی، چیزی جز بازگشت به خانه اصلی نیست.
نتیجه گیری نهایی:
وادی یازدهم درسی عمیق درباره پویای وجود و حتمی بودن مقصد است این وادی به ما می آموزد که رشد در گرو حرکت مدام و تزکیه و پالایش و رسیدن به دانایی موثر و ایمان به نهایی بودن پیوند با مبدا است.
رود بودن یعنی جاری بودن و جاری بودن در نهایت به اقیانوس وجود خواهد رسید.
تایپ ، ویراستاری، عکس و ارسال: مسافر سجاد رهجوی راهنما مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
194